eitaa logo
راهیان نور ✨🕊
467 دنبال‌کننده
192 عکس
24 ویدیو
1 فایل
بسم ربّ الشهداء 🤍 • آنان‌ که عاشقۍ را رعایت می‌کنند؛ مسافران کربلا در میعادگاھِ عاشورایند! :) - هم‌راه ما راهیِ نور شو .. ‌ ‌• 💢 جهت ارتباط با ادمین کانال و ارائه‌ی پیشنهاد، انتقاد و یا پرسش با شناسه‌ی زیر در ارتباط باشید: @rahian_bsj
مشاهده در ایتا
دانلود
آن‌جا که باید دل به دریا زد، همین‌جاست. 💢 ۳۰ روز مانـــده .. ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• مبادا جا بمونیم :) ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
قفس‌ بشکن اۍ روح، پرواز می‌کُن چرا پایبنـد اَندرین خاکدانـے . . ؟ 💢 ۲۹ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• دیر نشه‌ها! ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
ما نه از رفتن آن‌ها، که از ماندن خویش‌ دلتنگیم‌. - شهید سید مرتضی آوینی - 💢 ۲۸ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• به زودی می‌بینمت‌ :) ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
صدای قدم‌های نور در دهلیزهای تنگ و تاریکِ زمان پیچید! 💢 ۲۷ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• از دستش ندی! ↙️ ‌. https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
گر می‌روی، بی‌حاصلی! گر می‌برندَت واصلی .. رفتن کجا، بردن کجا :) 💢 ۲۶ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• با هم بریم؟ ^^ ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
~ جریان شهادت، جهاد، ایثار و این مکتب باید همچنان زنده بماند نباید به سردی بگراید .. رئیس‌ جمهور شهید آیت‌الله رئیسی • معراج شهدای اهواز ٫ اسفند ۱۴۰۲ :) 🕊 @Bkh_Qom
تاریخ کربلا نشان داد که قافله‌ی حسینی معطل کسی نمی‌ماند! - شهید سید مرتضی آوینی - 💢 ۲۵ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• ۳ روز تا پایان مهلت ثبت نام! ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
هیچ‌کس، بی‌آنکه سعی کند به زیارت آفتاب نخواهد رفت. :) - شهید سعید جانبزرگی - 💢 ۲۴ روز مانـــده .. ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• دیگه فرصتی نمونده‌ها! ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
این خانه‌ی کوچک، این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی‌های برهم تکیه داده شده، پر از حرف است! پراز فریاد، پر از غوغا .. - شهید سید محمدحسین علم‌الهدی - 💢 ۲۳ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• آماده‌ای دیگه؟! ↙️ . https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
ای عزیزان! بدانید ماندنمان در گروِ رفتنمان است. - شهید مهدی باکری - 💢 ۲۲ روز مانـــده ــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ •• هنوز ثبت نام نکردی؟! ↙️ ‌. https://digiform.ir/wc8e37e4b 🕊 @Bkh_Qom
راویانِ نور ؛ یك - - - - یادم میاد تو سفر اول راهیان نور که اصلا نمی‌دونستم کجا و چرا رفتم، یه کاغذ بهمون دادن، گفتن اسم یه شهید توش نوشته شده که دوست شهیدتونه. من چه می‌دونستم دوست شهید چیه! ذهنمو درگیرش نکردمو گذاشتمش تو کیفم. شب که برگشتیم اردوگاهِ شهید مسعودیان گفتن اسم دوست شهیدتونو بگید تا بهتون کتابشو هدیه بدیم کاغذو باز کردم دوست شهیدم ابراهیم هادی بود :) نمی‌شناختمش، یعنی هیچ شهیدی رو نمی‌شناختم. کتاب سلام بر ابراهیم ۲ رو بهم دادن، بازم اهمیتی ندادم و گذاشتمش تو کوله‌م - - - دیگه از راهیان برگشتم تابستون بود آوردم کتابو بخونم صفحه اول‌و خوندم، صفحه دوم ... سوم ... همون روز اول تا اخر کتابو خوندم و عاشق ابراهیم هادی شدم دنبال عکسش بودم بزنم به دیوار اتاقم. دنبال پیکسلش .. حرفاشو تو کاغذ می‌نوشتم به دوستام معرفیش می‌کردم شبا عکسشو می‌ذاشتم بالا سرم می‌گفتم باید برا نماز صبح بیدارم کنی و همه زندگی من شده بود ابراهیم هادی. :) - - حالا دیگه مهر شده بود و می‌خواستم برم کلاس یازدهم همه فهمیده بودن من چقد تغییر کردم البته بگم که من قبل کتاب سلام بر ابراهیم هم نماز می‌خوندم ... حجابم اوکی بود ولی بعدش محکم‌تر شد. اسفند ماه بود و فصل راهیان نور گفته بودن فقط کلاس دهمی‌ها رو می‌برن اردو و اولویت با اوناست ولی منم باید می‌رفتم .. من تازه فهمیدم شهدا چجور آدمایی بودن من تازه ابراهیم هادی رو شناختم هر روز با گریه می‌رفتم جلو در دفتر و می‌گفتم اسم منم بنویسید می‌گفتن ظرفیت تکمیل شده و فقط دهمی‌ها هستن. به مدت یک هفته شبا گریه می‌کردم و روزا هم تو مدرسه جلو در دفتر بودم ولی انگار فایده نداشت و دو سه روز دیگه تاریخ اعزام بود. - یه شب بعد کلی گریه خواب ابراهیم هادی رو دیدم. تو اتاقم بود با یه نفر که کنارش وایساده بود شهید هادی با همون لباسایی که عکس روی جلد کتابش هست ایستاده بود و یه پایه میکروفن بلند هم جلوش بود. منم تو اتاق پشت مامانم قایم شده بودم ابراهیم پشت همون میکروفن نگام کرد و گفت: شهدا زائراشونو از فروردین انتخاب می‌کنن .. از خواب بیدار شدم اون روز دیگه تو مدرسه جلو در دفترم نرفتم. مدیر مدرسه به یکی از بچه ها گفته بود که بیاد تو کلاس دنبال من‌. رفتم دفتر، مدیرمون گفت یکی از بچه‌ها می‌خواد بره عروسی انصراف داده میتونی بری راهیان نور اون روزم گریه کردم ولی از شدت خوشحالی .. ـــــــــــــــــــــــــــ ـــــ 🌱 . 🕊 @Bkh_Qom