#Stronghold‌‌_of_memory |#noor 🔻... Thus, Ibrahim was superior to him, he had just given him a warning that the other side was so mad. I was waiting to see how Ibrahim would deal with his rudeness. To my surprise, he lowered his head and left the room. The next day, Ibrahim greeted him, working with him as usual, but the coach was still heavy. One day my patience ran out, I told 🔅 him: You really have a lot! Instead of apologizing to Ibrahim, you do not even look at his face! He lowered his head, I saw him cry. He said: Believe me, when I see him, I can not look at his face; I like the earth to open its mouth and swallow me! #Network_Continuity_of_Relation_of_Rahyan_Noor 👇🏻Join the Rahyan Noor➕ 🆔 @Rahianenoor_News

🌷 #خندق_الذاكرة |#سیرة_الشهداء 🔻... على سبيل المثال ، كان إبراهيم متفوقًا عليه ، فقد كان قد وجهه للتو تحذيرًا من أن الطرف الآخر غاضب جدًا. كنت أنتظر لأرى كيف سيتعامل إبراهيم مع فظاظته. لدهشتي ، خفض رأسه وغادر الغرفة. في اليوم التالي ، استقبله إبراهيم وعمل معه كالمعتاد ، لكن المدرب كان لا يزال ثقيلًا. ذات يوم نفد صبري ، 🔅 قلت له: لديك الكثير حقًا! بدلاً من الاعتذار لإبراهيم ، لا تنظر حتى إلى وجهه! أخفض رأسه ، رأيته يبكي. قال: صدقني ، عندما أراه لا أستطيع النظر إلى وجهه ؛ أحب الأرض أن تفتح فمها وتبتلعني! #شبكة_استمرارية_الاتصالات_الطریق_نور ➕انضم إلى طريق النور 🆔@Rahianenoor_News

🌷 #سنگر_خاطره | #سیره_شهدا 🔻... ناسلامتي، ابراهيم مافوق او بود، فقط به او يک تذکر کاري داده بود که طرف اين طور از کوره در رفته بود. منتظر بودم ببينم ابراهيم با اين بي ادبي او چه طور برخورد مي کند. در کمال تعجب ديدم سرش را انداخت پايين و از اتاق رفتند. 🔅 روزهاي بعد، ابراهيم به او سلام مي کرد، مثل هميشه هم با او کار مي کرد، ولي آن مربي هنوز سنگين بود. يک روز کاسه ي صبرم لبريز شد، به او گفتم: تو واقعاً خيلي رو داري! جاي اين که از ابراهيم معذرت خواهي کني، به صورتش هم نگاه نمي کني! سرش را انداخت پايين، ديدم گريه اش گرفت. گفت: باور کن وقتي مي بينمش، نمي توانم به صورتش نگاه کنم؛ دوست دارم زمين دهان باز کند و من را ببلعد! ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News

❀ ﴾﷽﴿ ❀ بر ظلمت شب طلوع ناهید تویی بر مشرق جان، جلوہ خورشید تویی لبخند تو می‌زداید از دل غم را در مقدم صبح، نور امید تویی سلام صبحتون بخیر و شادی امروزتون سراسر لبخند و امیدواری 🔻 #قرآن_کریم 🔅 یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ خدا نگاه های دزدانه و آنچه را که دلها نهان می دارند می داند. ➖ سوره مبارکه غافر آیه 19 🗓 دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ۶ جمادی الاولی ۱۴۴۲ ۲۱ دسامبر ۲۰۲۰ ‌ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News

🔊 #بشنوید | #رادیو_آفلاین 🔻 خمپاره - طنز فوتبال جبهه 🎙 #حجت_الاسلام_انجوی_نژاد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News

🔻#معرفی_شهدا | #مدافع_حـرم ✍🏼 شهید_فرامرز_رضازاده در اول شهریور سال ۱۳۴۸ در خانواده ای مذهبی و دارای ریشه ی دینی در روستای منجنیق از توابع باغملک دیده به جهان گشود. 📌شهید بزرگوار فرامرز رضازاده در پاسخ به ندای (هل من ناصر ینصرنی) امام خمینی(ره)لبیک گفته و با عشق و علاقه وصف ناشدنی درعملیات های خیبر، بدر، والفجر۸، کربلای۴، کربلای۵، نصر۴، نصر۸ و بیت المقدس شرکت فعال نموده و رشادت ها از خودشان نشان دادند و شرکت در دفع پاتک های سنگین دشمن بعثی در شلمچه- جزیره فاو و عملیات حلبچه و... گواه اخلاص، صلابت و مردانگی ایشان در میدان های نبرد می باشد . 📍 همزمان با آغاز جنگ سوریه، همواره دل نگرانی به شیعیان مستضعف و علاقمند انقلاب اسلامی داشتند و در بیست و پنجم آبانماه ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم های آل الله(ع)و یاری جبهه ی مقاومت با اختیار خود و آگاهانه عازم سوریه شدند. 📌 این فرزند دلیر خوزستان که برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه خاتون(س) عازم سوریه شده بود و در روز یکشنبه ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۴ همزمان با هشتم ربیع‌الاول سال ۱۴۳۷ هجری قمری سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) در استان حلب سوریه به شهادت رسید. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News

📲 #خرمشهر | #تصویر_زمینه 🔻 اولین و آخرین سنگر مقاومت ... 🔅 تصویر زمینه موبایل 🚩 مسجد جامع خرمشهر ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News

🎥 #قطعه_تصویری | #ببینید 🔻نماهنگ #مدافعان_سلامت 🎙 با صدای حاج امیر عباسی 🔅 تقدیم به پرستاران زحمتکش ایران اسلامی ... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News

🎥#ببینید | #روایتگری 🔻شهادت خواستنیه... 🎙 به روایت:حاج حسین یکتا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News