eitaa logo
مرکز خبری شهید رهبر
1.4هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
587 ویدیو
25 فایل
🔴 جهاد رسانه ای شهید رهبر ادامه دارد باشگاه خبرنگاران راهیان نور ♦️اخبار راهیان نور را از اینجا دنبال کنید 🔸️جذب، شناسایی و آموزش تخصصی خبرنگاران راهیان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
ادوایی سال 1338 درروستایسلینازتوابع شهرستان سروآباد درمیان خانواده‌اي مستضعف به دنیا آمد.پدرش سلیمان باغداری می کرد و مادرش دولت نام داشت.پس ازسپری شدن دوران كودكي عدم امكانات آموزشي و فقر مالي خانواده‌اش باعث شد تا از كسب علم ، دانش و سواد بي‌بهره بماند و در ايام نوجواني در كنار ديگر اعضاي خانواده‌اش به كشاورزي و باغداری مشغول شد تا بتواند گوشه‌اي از مشكلات مادي خانواده‌اش را برطرف كند و براي رفاه و آسایش حال خانواده‌اش دايم مشغول كار و فعاليت بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی از یک طرف و حضور عناصر ضد انقلاب داخلی در منطقه از طرف دیگر وظیفه شرعی و دینی خود دانست تا برای پیروزی اسلام و حفظ تمامیت ارضی میهن اسلامی عزیزمان درتاریخ 30/3/1363 باعضویت بسیجی به صف پولادین پیشمرگان مسلمان کرد بپیونند.ناصر شجاع و بی باک بود و در میدان جنگ بی مهابا به استقبال خطر می رفت و از رویارویی با دشمن هراسی نداشت. عاشق شهادت در راه خدا بود و همین عشق باعث شد که پس ازجنگی تمام عیار با گروهک های ضد انقلابدر مورخه 17/4/63 در زادگاهش روستای سلین هنگام درگیری با ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به کمر و سینه با عزت و مظلومانه به شهادت رسید و در زادگاهش روستای سلین به خاک سپرده شد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
که در شهر سنندج و روستاهای اطراف موجب سلب امنیت مردم شده بود، بعد از چند روز تعقیب و گریز در نهایت توسط پدرم دستگیر و به سزای اعمالش رسیده بود. این شرور بدون اینکه از جانب نیروهای نظامی احساس خطر کند، به شرارت در منطقه مشغول بود و مردم بی گناه را مورد اذیت و آزار قرار می داد، ولی در نهایت پدرم موفق شد این شرور جانی را دستگیر و به سزای عملش برساند.   سرکار اسماعیل زاده؛ همان پدر مهربانی که در خانه برای ما همانند یک دوست صمیمی بود، در انجام وظیفه و موقعیت شغلی اش که برقراری امنیت در جامعه و حفظ کرامت مردم بود، بدون تعارف و رو در بایستی به تعهدش عمل می کرد. ایشان برای شغلش به اندازه نقش پدری اش ارزش قایل بود؛ پدرم به همان اندازه که به محیط خانه اهمیت می داد و سعی می کرد محیطی آرام و صمیمی برای همسر و فرزندانش فراهم آورد، سعی می کرد جامعه ای آرام و امن برای مردمی که در کنارش زندی می کردند فراهم نماید تا همه با آرامش واطمینان در کنار هم زندگی کنند. شهید اسماعیل اسماعیل زاده ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید موسی زارعی در سال 1339 در روستای قروه دیده به جهان گشود. شهیدکشاورزبود و درسال 1358 در کردستان به عنوان (پیشمرگان کُرد مسلمان) به عضویت در آمدند ایشان بسیار مبارز و شجاع و با شهامت بودند و رشادت های چشمگیری از خود به جا گذاشتند شهید در تاریخ25 شهریور 1360 در سنندج توسط مزدوران دمکرات ترور شد و پیکر پاک شهید را در مزار شهدای کرمانشاه به خاک سپردند. در آخرین دست نوشته خوداز پدرش حلال خواهي کرد و وقتي به سپاه پاسداران كردستان وارد شد تا مدت محدودي به پدرش نگفت و بعد اطلاع داد . در رابطه با اين موضوع در نامه ای نوشته است كه پدر جان من را حلال كن و مي‌دانم كه افتخار خواهي كرد که من شهيد شوم و هميشه از زحماتي كه شما براي من كشيده‌ايد تشكر مي‌كنم چون هم پدر من بوده‌ايد و هم مادرم. *خصوصیات اخلاقی شهید از نظر اخلاقی کاملاً مومن و شخص با ایمانی بود شهید موسی زارعی اهل روزه ـ نماز و کارهای مثبت بود. *سخنان پدر شهید  من فقط از امت شهید پرور می خواهم که با دشمنان اسلام مبارزه کنند من به عنوان پدر شهید همیشه گفته ام که من افتخار می کنم به پسر شهیدم و دیگر شهدا چون به خاطر اسلام و در راه خدا کشته شده اند و ما نباید با گریه و زاری از این شهدا یاد کنیم بلکه باید راه آنها را ادامه بدهیم . ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید محمدامین رحمانی   شهید محمدامین رحمانی در چهارم فروردین ماه سال 1331 در روستای کلاته از توابع شهرستان سنندج متولد شد. پدرش محمد کشاورزی می کرد و مادرش عینا نام داشت. تا پایان مقطع ابتدایی به تحصیلش ادامه داد و در سال 1345 مدرسه را ترک کرد و به کار مشغول شد.   شهید رحمانی در سال 1348 ازدواج کرد و پس از چندی به خدمت سربازی فرا خوانده شد، اما به خاطر شناختی که از ماهیت پلید رژیم پهلوی داشت هرگز حاضر نشد به خدمت سربازی برود.   شهید رحمانی در سال 1359 به شهرستان سنندج مهاجرت کرد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. چهار ماه در پاسگاه فیض آباد این شهر خدمت کرد و پس از آن به گردان ضربت حضرت رسول (ص)رفت و به دلیل شایستگی و شجاعتی که از خود نشان داد به سمت فرماندهی گردان ضربت منصوب شد و در سال 1361 طی یک سوءقصد از سوی نیرو های ضد انقلاب از ناحیه پای چپ به شدت مجروح شد.   شهید رحمانی پس از سال ها مجاهدت و جانفشانی در راه پاسداری از اسلام ناب محمدی و جمهوری اسلامی ایران، در روز ششم تیرماه سال 1363 در حالیکه فرماندهی گردان ضربت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شاخه سنندج را بر عهده داشت توسط عوامل ضد انقلاب ترور و به شهادت رسید. مزار مطهر شهید در گلزار شهدای شهرستان سنندج می باشد. از شهید رحمانی چهار فرزند پسر و سه دختر به یادگار مانده است. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
ين لحظات عمر دنيايي خود به يكي از همرزمانش كه در كنار او بوده است چنين گفته بود: تماشا كن ببين اين برادر كوچكت آنچنان جنگ كند كه در تاريخ جنگ ها بنويسند؛ آنچنان پوزه دشمن را به خاك بمالد كه باقيمانده ها بروند تعريف كنند. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید دلاور قادرخانزاده   شهید دلاور قادرخانزاده در اولین روز از خردادماه سال 1341 در روستای دارو خان عراق دیده به جهان گشود. پدرش حاج مجید بزرگ خاندان قادرخانزاده و از مردان نامی و بزرگ منطقه بود و مادرش سعدیه خانم نام داشت.   سابقه مبارزاتی خاندان قادرخانزاده با حکومت ظلم و جور به سال ها قبل برمی گردد؛ بعد از قیام محمد رشید خان ـ پدر بزرگ دلاور ـ بر علیه رضا شاه پهلوی، این خانواده به کشور عراق مهاجرت می کنند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به ایران اسلامی بازمی گردند و با تمام وجود از نظام نوپای ایران اسلامی دفاع می کنند.   دلاور تحصیلات ابتدایی را در روستای داروخان به پایان رساند و بعد از اینکه به اتفاق خانواده اش به شهر پنجوین مهاجرت کرد، چند سالی هم در این شهر به تحصیل مشغول شد. در همین زمان بود که دلاور با علوم دینی نیز آشنا شد.   از زمانی که خانواده قادرخانزاده به ایران بازگشتند، همگی به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد در مقابل عوامل استکبار صف آرایی کردند و به استقبال شهادت رفتند.   دلاور که پنج برادرش را در سال های قبل و در راه آرمان های انقلاب اسلامی از دست داده بود و برادر دیگرش هم جانباز دفاع مقدس بود، مدتی مسئولیت پایگاه حسن سالاران سقز را عهده دار شد، مدتی نیز مسئولیت گردان محمد رسول الله(ص) را بر عهده گرفت. سرپرستی بسیج عشایری نیز از دیگر مسئولیت های دلاور بود.   دلاور ابتدای سال 1364 دوباره به بانه بازگشت. چند سالی می شد که ازدواج کرده بود، ولی هنوز صاحب فرزند نشده بود. دلاور با آمدن دوباره به شهر بانه مسئولیت گروه ضربت منطقه عباس آباد بانه را بر عهده گرفت و در روز سی ام فروردین ماه ـ سال 1364 ـ در مصاف با ضد انقلاب در حوالی روستای بویین سفلی به مقام رفیع شهادت نائل آمد.   همسر شهید دلاور قادرخانزاده تعریف می کرد: همسرم شب قبل از شهادتش، تا نزدیک صبح بیدار ماند و نماز خواند و با خدای خود به راز و نیاز مشغول شد. انگار به ایشان الهام شده بود که زمان رفتنش فرا رسیده است.   شش فرزند حاج مجید در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و یک فرزندش نیز به درجه جانبازی نائل آمد. شهید بختیار قادر خان زاده در روز بیست و پنجم آذرماه سال 1359 در پنجوین عراق، شهید کامیار قادر خان زاده در روز بیست و دوم مهرماه سال 1361 در روستای حسن سالاران سقز، شهیدان اردشیر، بهنام و کورش قادر خان زاده در روز پانزدهم خردادماه سال 1363 در بمباران هوایی شهرستان بانه و شهید دلاور قادر خان زاده در روز سی ام فروردین ماه سال 1364 در شهرستان بانه به درج رفیع شهادت نائل آمدند. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
نام : عثمان احمدی تاریخ تولد : 1330/3/10 محل تولد : روستای آرندان سنندج تاریخ شهادت : 1357/8/9 محل شهادت : سنندج شهید عثمان احمدی   شهید عثمان احمدی در روز دهم خردادماه سال 1330 در روستای آرندان سنندج در خانواده ای کشاورز دیده به جهان گشود.   عثمان کودکی بیش نبود که پدرش الله مراد بدرود حیات گفت و به دیار باقی شتافت و مادرش بانو زینب سرپرستی عثمان را عهده دار شد. با توجه به شرایط خاص تحصیل علم در زمان حکومت ستم شاهی و هم چنین محرومیت از نعمت پدر و نداشتن سرپرست و حامی مالی، امکان تحصیل علم برای عثمان فراهم نشد. هر چند عثمان توانست در حد خواندن و نوشتن را در مکتب خانه بیاموزد.   به دلیل شرایطی بسیار بدی که بر خانواده عثمان و بیشتر اهالی زادگاهش حاکم بود، عثمان خیلی زود با سختی های زندگی روبرو شد و از همان دوران نوجوانی شروع به کار کرد تا گوشه ای از نیازهای خود و خانواده اش را تأمین نماید.   عثمان که بعد از فوت پدرش، مادر صبور و مهربانش سرپرستی اش را به عهده گرفته بود؛ امروز می بایست عصای دست مادرش می شد. عثمان با تمام وجود به مادرش خدمت می کرد و قدردان زحمات مادرش بود. عثمان بعد از معافیت از خدمت سربازی در سال 1352 در شبکه بهداشت و درمان سنندج مشغول به کار شد.   چند صباحی از استخدام عثمان در شبکه بهداشت و درمان سنندج می گذشت که سنت حسنه ازدواج را به جای آورد. عثمان به همراه همسرش در زادگاهش و در کنار مادرش زندگی مشترکش را در عین سادگی آغاز کرد. عثمان با عشق و علاقه به زندگی جدیدش و هم چنین کار شرافتمندانه اش هر روز صبح زود از روستا خارج می شد و در محل کارش حاضر می شد تا مشکلات مردم را برطرف نماید.   هرگاه برای دوستان و آشنایان عثمان مشکلی پیش می آمد، پیشقدم می شد و اگر بین آن ها اختلافی پیش می آمد، پا در میانی می کرد که صلح و آشتی را بین طرفین دعوی برقرار کند. عثمان اصلاح ذات البین را وظیفه خودش می دانست و در این کار سعی می کرد از سایرین سبقت بگیرد.   عثمان در کمک به مردم پیشقدم بود و از هیچ کمکی به دیگران دریغ نمی کرد و با تمام وجود خیرخواه مردم بود.   در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، عثمان بیست و هفت ساله بود و بالغ بر 5 سال از فعالیتش در شبکه بهداشت و درمان سنندج می گذشت. عثمان حالا دیگر صاحب دو فرزند پسر و دو فرزند دختر شده بود و سرپرستی خانواده بزرگی را بر عهده داشت که در روز نهم آبان ماه سال 1357 در حالیکه از محل کارش خارج شده بود تا به منزلش برود، در بین راه هدف گلوله مزدوران رژیم شاه قرار گرفت و به شهادت نائل آمد.   ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
نشانید سرافراخت مرا   افراد کومله ملا مصطفی را همراه مدارک و اسلحه اش به اسرات بردند. ملا مصطفی هشت شبانه روز زیر شکنجه بود، گروهک کومله از بیم مردم و یارانش دائم از نقطه ای به نقطه دیگر نقل مکان می کردند تا آنکه وی را به شهادت رساندند.   مردم، پیکر سوخته و شکنجه شده شهید ملا مصطفی مردوخی را در تاریخ 1358/7/26 در نزدیک پل سنته شهرستان سقز یافتند، مردم منطقه همراه خانواده اش پیکر سوخته و خونین شهید ملا مصطفی مردوخی را در زادگاهش دزلی به خاک سپردند. شهید ملا مصطفی وقتی به شهادت رسید پانزده روز بود که ازدواج کرده بود. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید مولود منبری   تاریخ تولد: 1343/5/1 محل تولد: روستای ورمهنگ از توابع شهرستان کامیاران تاریخ شهادت: 1365/4/19 محل شهادت: تصادف در محور کامیاران ـ کرمانشاه   معلم شهید مولود منبری در روز اول مردادماه سال 1343 در روستای ورمهنگ از توابع شهرستان کامیاران دیده به جهان گشود. پدری کشاورز و سخت کوش داشت و مولود از همان سنین نوجوانی در کنار درس، به پدرش کمک می کرد. مولود دوره دبستان را در زادگاهش طی کرد و برای ادامه تحصیل به شهر کامیاران عزیمت کرد. وی در شهر برای تأمین مخارج زندگی کار می کرد.   شهید منبری با آغاز جنگ تحمیلی به جرگه بسیجیان پیوست و سال اول دبیرستان بود که عازم جبهه جنوب شد. او در عملیات خیبر که در زمستان سال 1362 در خطوط دفاعی جنوب علیه نیروهای بعثی اجرا می شد، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن مجروح و عازم بیمارستان شد. مولود در سال های دفاع مقدس، ضمن شرکت در عملیات جنگی، تحصیلش را نیز ادامه داد و دیپلمش را در رشته اقتصاد اخذ نمود. پس از این دوره ازدواج کرد، که حاصل این سنت حسنه پسری است که از این شهید بزرگوار به یادگار مانده است.   از ویژگی اخلاقی شهید منبری، دلسوزی اش برای مردم و خانواده اش بود و اطرافیان را به خوبی توصیه و از بدی ها نهی می کرد. از خصائل بارز شهید باید به ایستادگی اش در برابر ظلم و برخورد با ظالم اشاره نمود. نمونه این ویژگی در کردستان و در برابر گروهک های ضد انقلاب بود و شهید منبری، بدون واهمه و ملاحظه، چهره واقعی آنان را برای مردم افشا می کرد.   شهید منبری دوران خدمت سربازی اش را به عنوان سرباز معلم در روستاهای دور افتاده کردستان گذراند و در این مدت خدمات زیادی از خود به یادگار گذاشت. حضورش در عرصه تعلیم و تربیت، مانع حضور وی در جبهه های حق علیه باطل نشد.   ایشان در تاریخ نوزدهم تیرماه سال 1365 در حالیکه عازم جبهه بود، بر اثر تصادف در محور کامیاران ـ کرمانشاه به شرف شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در روستای زادگاهش به خاک سپرده شد. در فرازی از وصیت نامه شهید منبری آمده است: «از خداوند منان خواهانم که سعادت شهادت را به من عنایت کند. مردم غیور و همیشه در صحنه کامیاران، حماسه رزمندگان اسلام را ببینید که علیه کافران بعثی می جنگند و آنها را به یاری خداوند تارو مار می کنند...».   شهید در بخشی دیگر از وصیت نامه اش خطاب به مادرش می گوید: «مادر عزیزم! وصیت بنده گنهکار این است که در موقع شهادت فرزندت، حماسه بیافرینی. نه اینکه گریه و زاری کنی. چون گریه و زاری شما باعث سوءاستفاده ضد انقلاب خواهد شد... خود می دانی که همه باید به دنیای آخرت سفر کنیم. پس بگذار مرگ ما، شهادت در راه خدا، اسلام، امام و جمهوری اسلامی باشد. باید در شهادت من به درگاه خداوند شکرگزاری کنی و خوشحال باشی که سعادت شهادت را نصیب فرزندت کرده است...».   ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید محمد جعفری   تاریخ تولد: 1333 محل تولد: در بخش دهگلان از توابع شهرستان قروه تاریخ شهادت: 1359/5/8 محل شهادت: روستایی هوار پان در کمین نیروهای ضد انقلاب فرمانده سپاه بخش دهگلان شهرستان قروه     شهید محمد جعفری معروف به (حه مه رابی) در سال 1333 در بخش دهگلان از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود. تا اواسط مقطع ابتدایی به تحصیل ادامه داد. در همان سال بود که با نهضت چشمگیر حضرت امام (ره) آشنا شد و به جمع عاشقان آن رهبر فرزانه پیوست. پس از پیروزی شکوهمندانه انقلاب اسلامی و پیدایش گروهک های ضدانقلاب در منطقه دهگلان، به مبارزه قاطعانه با آنان برخواست. در سال 1358 به عضویت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه دهگلان در آمد. این سازمان در پی صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره)مبنی بر ایستادگی در مقابل گروهکهای ضد انقلاب در سال 1358 تشکیل شد. به گونه ای که عده زیادی از مردان غیور کرد به صورت داوطلب سلاح در دست گرفتند و با عزم قاطع و استوار به مقابله با ضدانقلاب پرداختند. این سازمان وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و بیشتر به جذب نیروهای بومی همت می گماشت.    پس از مدتی به خاطر شایستگی و لیاقتی که از خود نشان داد به فرماندهی آن سازمان منصوب شد. در تاریخ 1359/5/8 هنگامی که به منظور بازدید از محور موچش - بلبان آباد رفته بود در روستایی به نام «هوار پان» در کمین نیروهای ضد انقلاب افتاد و همراه دو نفر از همرزمان دلاور خود به شهادت رسید. از شهید جعفری یک فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است.    بی نهایت ساده و بی تکبر بود؛ اخلاص عجیبی داشت؛ می شد خلوص و سادگی را در اعمال و رفتار او به وضوح مشاهده کرد. دلسوز بود. در آنچه که به او محول می گردید خیانتی روا نمی دید. خود را وقف انقلاب و اهداف نظام می دانست و از مبارزه با دشمنان اسلام و قرآن لذت می برد. گروهکهای ضد انقلاب از دست او به ستوه آمده بودند و می خواستند به هر طریقی او را از سر راه خود بردارند و چون در این راستا موفق نمی شدند خانواده او را مورد آزار قرار می دادند؛ به طوری که او به خاطر آن که بتواند با خیال آسوده به مبارزه با آن اشرار پلید بپردازد، خانواده خود را از دهگلان به قروه انتقال داد. نیرو های ضد انقلاب به حدی با او عداوت و دشمنی داشتند که او را بسیار ناجوانمردانه به شهادت رساندند و بدنش را تکه تکه کردند. از این اسناد محکم و معتبر که بتواند شقاوت و سنگدلی آن بی رحمان خود فروخته را به اثبات برساند، بسیار است.   شهید محمد جعفری نماز را وسیله ای برای رسیدن به شهادت می دانست. و همیشه در نماز خاضعانه از خداوند می خواست که شرف شهادت را نصیب او نماید. روزه داری بود که با لذت یک پیروزی و خستگی طاقت فرسای مبارزه با اشرار، افطار می کرد و در فرجام زندگی دنیایی خود هم، با گلوله و خون افطار ساخت که بهترین نوع روزه گشادن است. او بسیار صبور و شکیبا بود. از سختی مبارزه و جهاد احساس و ملالت نمی نمود. قلبی صاف و مهربان داشت. در وجودش کینه و عداوت نبود. همیشه می خواست که دیگران را از کار های بد باز دارد و به سوی کارهای حسنه سوق دهد .بی ادعا بود و در برابر آن همه رنج و مشقتی که متحمل می شد، توقعی نداشت. خیر خواه دیگران بود و آنها را مورد راهنمایی و ارشاد قرار می داد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید فریدون اسدی فرزند اسدالله متولد 1339 هجری شمسی در روستای بی ابر استان کرمانشاه بخش میان دربند در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود دوران کودکی و ابتدایی را در همان روستا گذراند و به اتفاق دیگر اعضاء خانواده به کار کشاورزی مشغول بود ودر سال 1358 به ندای حضرت امام خمینی{ره} لبیک گفت وبه صف رزمندگان سپاه و بسیج شهرسان کامیاران پیوست و به عنوان یک پیشمرگ کرد مسلمان در مناطق عملیاتی استان کردستان از جمله شهرستان کامیاران مشغول به انجام وظیفه بودنده. و به دلیل ابراز شجاعت به عنوان فرمانده گشت جوله منصوب شدند و سپس با توجه به رشادت و شجاعت در عملیات های داخل استان کردستان و نیز در جبهه های نبرد حق علیه باطل در زمان دفاع مقدس از خود نشان داد و مراتب نظامی را به ترتیب فرمانده دسته گروهان عملیات گردان وجانشین گردان طی نمود این فرمانده شهید در عملیات مختلفی از جمله والفجر 10 شرکت داشتند و منشاءخدمات گسترده ای برای سپاه اسلام بودند نامبرده در چند مرحله از پاکسازی نقاط مختلف استان بر اثر اصابت گلوله از جانب گروهک های معاند نظام مجروح و به افتخار درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهر این سردار رشید سپاه اسلام اکنون در جوار امام زاده قاسم (رضوان الله تعالی)واقع در میاندربند کرمانشاه به خاک سپرده شده است لازم به یاد اوری است که از این سردار اسلام یک پسر به نام یاسر و یک دختر به نام سمیه به یادگار مانده است . وصیت نامه شهید : به خانواده و فرزندان خود تاکید داشتند که مدافع انقلاب و آب و خاک این کشور باشید و برای حفظ و دفاع از آن جان و مال خود را نثار کنید. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید محمد رحمانپور سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از استان کرمانشاه به شهر سنندج مهاجرت کرد. شهید رحمانپور بعد از سکونت در سنندج شغل نانوایی را برگزید و به این حرفه مشغول شد.   شهید محمد رحمانپور معروف به شاطر محمد، یکی از مبارزین انقلابی شاخص شهر سنندج بود که بر علیه حکومت پهلوی فعالیت می کرد. ایشان با وجود جریان های ضد انقلاب، مرزبندی عقیدتی و تشکیلاتی لازم را حفظ کرده بود.   شهید رحمانپور در جریان انقلاب اسلامی چندین بار توسط ساواک دستگیر، زندانی و تحت شکنجه های وحشیانه آنان قرار گرفت. مزدوران حکومت پهلوی در نهایت مغازه نانوایی شهید رحمانپور را در سال 57 به آتش کشیدند.   شاطر محمد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب سنندج به سرپرستی حجت السلام صفدری درآمد و به عنوان معاون این کمیته در برخورد با عوامل ضد انقلاب و هم چنین برقراری امنیت به ایفای نقش پرداخت(کمیته ای که در پاساژ نور، واقع در سه راه آیت الله مردوخ مستقر بود).   شاطر محمد با توجه به سوابق مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب و هم چنین موقعیت اجتماعی مناسب بعد از انقلاب به عنوان یک عنصر فعال انقلابی، سدی روانی ـ فیزیکی علیه توسعه قدرت جریان های الحادی محسوب می شد. از این رو به شدت مورد بغض و کینه جریان ضد انقلاب فعال در سنندج قرار گرفت و به عنوان یکی از مهم ترین اهداف گروهک های ضد انقلاب مورد تبلیغات منفی آنان قرار گرفت.   روز بیست و هفتم اسفندماه سال 57 در حمله گروهک های ضد انقلاب به کمیته انقلاب سنندج و محاصره آن، شاطر محمد به همراه  سایر همرزمانش به دفاع از ساختمان کمیته انقلاب پرداختند و از سقوط کمیته انقلاب در آن روز جلوگیری کردند. شاطر محمد پس از چند ساعت درگیری به دلیل شدت جراحات وارده، به بیمارستان سنندج منتقل و تحت عمل جرحی قرار گرفت.   عوامل ضد انقلاب که از انتقال شاطر محمد به بیمارستان مطلع شده بودند به طرف بیمارستان هجوم بردند و به زور اسلحه وارد اتاق عمل شدند و در همان محل یک خشاب گلوله را در بدن وی خالی کردند. از طرف دیگر پسر شاطر محمد به نام حشمت الله رحمانپور در مقابل کمیته انقلاب سنندج، مورد حمله مزدوران گروهک های ضد انقلاب قرار گرفت و با ضربات ساتور و قمه به طرز فجیعی به شهادت رسید.   شاطر محمد به همراه شهید فریدون تعریف، شهیدان شبلی و حجت الاسلام صفدری از جمله افراد و شهدای پیشکسوت سنندج در دفاع از انقلاب اسلامی محسوب می شوند. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید ایوب جواهری   تاریخ تولد: 1359/4/20 محل تولد: شهرستان بانه تاریخ شهادت: 1379/6/3 محل شهادت: بر اثر انفجار مین در نفت شهر   شهید ایوب جواهری در روز بیستم تیرماه سال 1359 در شهرستان بانه دیده به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش حنیفه نام داشت. شهید جواهری تا سال دوم نهضت سواداموزی درس خواند و با رسیدن به سن سربازی، در ارتش جمهوری اسلامی ایران سازماندهی شد.   شهید جواهری در سوم شهریورماه سال 1379 در نفت شهر بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و در قبرستان سلیمان بگبانه به خاک سپرده شد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
نام : عبدالله همایون نژاد تاریخ تولد : 1314/8/1 محل تولد : سنندج تاریخ شهادت : 1357/8/9 محل شهادت : در مقابل حسینیه سنندج شهید عبدالله همایون نژاد   شهید عبدالله همایون نژاد در روز اول آبان ماه سال 1314 در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش حبیب الله و مادرش نازنین نام داشت. وقتی که پدرش دار فانی را وداع گفت، بار مسئولیت خانواده را بر دوش گرفت.   شهید همایون نژاد با داشتن مدرک دیپلم طبیعی و پس از معافیت از خدمت نظام وظیفه، به خاطر کفالت خواهر و برادرانش به استخدام شرکت مخابرات درآمد و بعد از مدتی به امر مقدس ازدواج اهتمام ورزید و با خانم فریده محمدی زندگی مشترکشان را آغاز نمودند. پس از فراغت از کار به مطالعه کتب دینی می پرداخت و بخشی از وقتش صرف اُنس با قرآن می شد.   شهید همایون نژاد خیلی زود در صف مبارزین انقلابی قرار گرفت و فعالیت خود را بر علیه رژیم ستم شاهی آغاز کرد. سال 1355 دو بار توسط ساواک دستگیر شد و پس از شکنجه های قرون وسطایی و اذیت و آزار فراوان بصورت موقت و با قید شرط و شروط خاص از زندان آزاد شد و پس از گذشت مدت کوتاهی از آزادی مشروط به فعالیت های انقلابی اش ادامه داد.   پاییز سال 1357 از راه رسید و شهید همایون نژاد  علی رغم داشتن چهار فرزند ـ دو پسر و دو دختر ـ، به فعالیتش بر علیه رژیم پهلوی ادامه داد. فعالیت مردم علیه رژیم طاغوت به اوج خود رسیده بود و انقلابیون به صورت شبانه روز فعالیت می کردند؛ از توزیع اعلامیه گرفته تا توزیع نوار کاست سخنرانی و جلسات هماهنگی و شعار نویسی بر روی در و دیوار شهر ها، به گونه ای که تمام وقت جوانان انقلابی را پر کرده بود و عبدالله نیز همچون سایر انقلابیون تا پاسی از شب مشغول فعالیت بود و برای سقوط دولت شاهنشاهی لحظه شماری می کرد که سرانجام در روز نهم آبان ماه همان سال در سن 43 سالگی در مقابل حسینیه سنندج در حالی که تابوت پیکر شهید را حمل می کرد، مورد اصابت گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نائل آمد و نامش در لیست شهدای انقلاب اسلامی به ثبت رسید و پیکر پاکش در قبرستان تایله سنندج در کنار سایر همرزمانش مدفون شد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
نام : محمد کريميان تاریخ تولد : 1295/2/1 محل تولد : روستای مران عليا از توابع شهرستان ديواندره تاریخ شهادت : 1361/1/21 محل شهادت : سنندج ملا محمد کريميان   شهید ملا محمد کريميان در اولین روز از اردیبهشت ماه سال 1295 در روستای مران عليا از توابع شهرستان ديواندره به دنيا آمد. پدرش ملا محمدحسین مردی صالح و مؤمن بود. ملا محمد ابتدا نزد ملا عبدالحکيم به آموختن مقدمات علوم دين مشغول شد و پس از آن در شهر سقز نزد ملا محمدامين تلمذ کرد.   ملا محمد مدتی نيز به صفای باطن کوشيد و بدين منظور به بياره رفت و در خانقاه آنجا معتکف شد و به سلوک عوالم روحانی پرداخت. ضمن سلوک، برخی کتابهای مهم در زمينه بلاغت، کلام، تفسير و نحو عرب را نیز مطالعه کرد؛ ديوان اشعار شاعرانی چون مولوی را نيز از نظر گذراند، آنگاه برای ترويج احکام و معارف اسلامی به مران عليا بازگشت و ضمن فعاليت علمی و دينی در زادگاهش، به روستاهای اطراف نيز می رفت.   وقتی مردم منطقه سارال، آوازه فضل و تقوای ملا محمد کريميان را شنيدند، با اصرار ایشان را به آن منطقه دعوت کردند، ملامحمد دعوت آنان را پذيرفت و در روستای گيزمل سفلی ساکن شد.   ملا محمد در زمان رژيم پهلوی در خطبه های نماز جمعه و منبر جماعت روستای گيزمل مردم را ارشاد می کرد و آنان را از مظالم حکومت آگاه می ساخت.   ملا محمد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به افشای هويت پليد گروهک های ضد انقلاب پرداخت و مردم را از نيات شوم آنان برای نابودی اسلام و حذف آيين اسلام از زندگی مردم آگاه ساخت، گفتار و کردار ملامحمد مؤثر واقع شد؛ بدين سبب افراد ضد انقلاب به آزار و اذيت ایشان روی آوردند.   ملا محمد ستم ها و ناپاکی های افراد ضد انقلاب را برای مردم آشکار می کرد و برای نابودی آنان تلاش می کرد. ایشان جان را عاریتی از سوی خداوند می دانست که برای احقاق حق به انسان سپرده شده است بدین سبب، از دست دادن جان برایش گران نبود، تهدید ها، فشارها و تحقیر های ضد انقلاب نتوانست او را از مبارزه منصرف کند.   شهید ملا محمد کريميان مدتی بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در محله حاجی آباد شهر سنندج ساکن شد، اما افراد ضد انقلاب شب بيست و يکم فروردين ماه سال 1361 به منزلش هجوم بردند و نه تنها او را به شهادت رساندند، بلکه خانه اش را با انبوه کتب دينی و قرآن به آتش کشیدند و پيکرش را نیز سوزاندند. مردم مؤمن سنندج پيکر نيمه سوخته ملا محمد را در بهشت محمدی اين شهر به خاک سپردند.   ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
ام : محمد جعفری تاریخ تولد : 1333 محل تولد : در بخش دهگلان از توابع شهرستان قروه تاریخ شهادت : 1359/5/8 محل شهادت : روستایی هوار پان در کمین نیروهای ضد انقلاب شهید محمد جعفری   تاریخ تولد: 1333 محل تولد: در بخش دهگلان از توابع شهرستان قروه تاریخ شهادت: 1359/5/8 محل شهادت: روستایی هوار پان در کمین نیروهای ضد انقلاب فرمانده سپاه بخش دهگلان شهرستان قروه     شهید محمد جعفری معروف به (حه مه رابی) در سال 1333 در بخش دهگلان از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود. تا اواسط مقطع ابتدایی به تحصیل ادامه داد. در همان سال بود که با نهضت چشمگیر حضرت امام (ره) آشنا شد و به جمع عاشقان آن رهبر فرزانه پیوست. پس از پیروزی شکوهمندانه انقلاب اسلامی و پیدایش گروهک های ضدانقلاب در منطقه دهگلان، به مبارزه قاطعانه با آنان برخواست. در سال 1358 به عضویت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه دهگلان در آمد. این سازمان در پی صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره)مبنی بر ایستادگی در مقابل گروهکهای ضد انقلاب در سال 1358 تشکیل شد. به گونه ای که عده زیادی از مردان غیور کرد به صورت داوطلب سلاح در دست گرفتند و با عزم قاطع و استوار به مقابله با ضدانقلاب پرداختند. این سازمان وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و بیشتر به جذب نیروهای بومی همت می گماشت.    پس از مدتی به خاطر شایستگی و لیاقتی که از خود نشان داد به فرماندهی آن سازمان منصوب شد. در تاریخ 1359/5/8 هنگامی که به منظور بازدید از محور موچش - بلبان آباد رفته بود در روستایی به نام «هوار پان» در کمین نیروهای ضد انقلاب افتاد و همراه دو نفر از همرزمان دلاور خود به شهادت رسید. از شهید جعفری یک فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است.    بی نهایت ساده و بی تکبر بود؛ اخلاص عجیبی داشت؛ می شد خلوص و سادگی را در اعمال و رفتار او به وضوح مشاهده کرد. دلسوز بود. در آنچه که به او محول می گردید خیانتی روا نمی دید. خود را وقف انقلاب و اهداف نظام می دانست و از مبارزه با دشمنان اسلام و قرآن لذت می برد. گروهکهای ضد انقلاب از دست او به ستوه آمده بودند و می خواستند به هر طریقی او را از سر راه خود بردارند و چون در این راستا موفق نمی شدند خانواده او را مورد آزار قرار می دادند؛ به طوری که او به خاطر آن که بتواند با خیال آسوده به مبارزه با آن اشرار پلید بپردازد، خانواده خود را از دهگلان به قروه انتقال داد. نیرو های ضد انقلاب به حدی با او عداوت و دشمنی داشتند که او را بسیار ناجوانمردانه به شهادت رساندند و بدنش را تکه تکه کردند. از این اسناد محکم و معتبر که بتواند شقاوت و سنگدلی آن بی رحمان خود فروخته را به اثبات برساند، بسیار است.   شهید محمد جعفری نماز را وسیله ای برای رسیدن به شهادت می دانست. و همیشه در نماز خاضعانه از خداوند می خواست که شرف شهادت را نصیب او نماید. روزه داری بود که با لذت یک پیروزی و خستگی طاقت فرسای مبارزه با اشرار، افطار می کرد و در فرجام زندگی دنیایی خود هم، با گلوله و خون افطار ساخت که بهترین نوع روزه گشادن است. او بسیار صبور و شکیبا بود. از سختی مبارزه و جهاد احساس و ملالت نمی نمود. قلبی صاف و مهربان داشت. در وجودش کینه و عداوت نبود. همیشه می خواست که دیگران را از کار های بد باز دارد و به سوی کارهای حسنه سوق دهد .بی ادعا بود و در برابر آن همه رنج و مشقتی که متحمل می شد، توقعی نداشت. خیر خواه دیگران بود و آنها را مورد راهنمایی و ارشاد قرار می داد.// ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
زند، ایشان را مورد شکنجه قرار می دهند. وقتی با پیکر بی جان همسرم رو به رو شدم، متوجه شدم که نیروهای ضد انقلاب دست و پای همسرم را شکسته اند و با شلیک گلوله های متعدد ایشان را شکنجه کرده اند. نیروهای ضد انقلاب در نهایت با یک تیر خلاص همسرم را مظلوانه به شهادت رسانده بودند و پیکر پاک و مطهرش را روی زمین رها کرده بودند.   کوهستان کاکه خانی تنها یادگار شهید محمد کاکه خانی نیز با بیان اینکه مادرم در تمام طول زندگی ام اجازه نداد که درد بی پدری را بچشم گفت: علی رغم تمام حمایت های مادرم، اما گاهی آن قدر دلتنگ پدرم می شدم و پتو را روی سرم می کشیدم و آرام آرام زیر پتو گریه می کردم تا به خواب می رفتم. آن قدر دوست داشتم که پدرم زنده بود و دستش را روی سرم می کشید و نوازشم می کرد، اما ... .   زمانی که می خواستم ازدواج کنم، دوست داشتم پدرم شاهد عقدم باشد و من با اجازه ایشان در جواب عاقد "بله" بگویم. دو شب قبل از مراسم عقد، پدرم را در خواب دیدم که در مراسم عقدم حاضر شده است، در حالیکه همه اقوام و آشنایان در مراسمم حضور داشتند، پدرم عقد نامه ام را امضاء کرد. دیدن این خواب تا حدود زیادی از ناراحتی هایم کاست و من را برای ازدواج مصمم تر کرد.   من هیچ خاطره ای از پدر شهیدم ندارم و تمام ذهنیتی که از ایشان دارم متعلق به خاطراتی است که مادرم برایم تعریف کرده است. با جان و دل پای حرف های مادرم می نشستم و به خاطرات پدرم گوش می دادم. یکی از وصایای بزرگ پدرم، حفظ حجاب بوده. من هم برای اینکه به وصیت پدرم جامه عمل بپوشانم همواره سعی کرده ام در نشر و گسترش حجاب و حفظ آن در جامعه اسلامی کوشا باشم.   پدرم اعتقاد راسخی به انقلاب اسلامی داشت و برای حفظ دست آوردهای انقلاب اسلامی لباس مقدس پاسداری به تن کرد و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. پدرم آن قدر شجاع و دلیر بود که امروز بعد از گذشت سال ها از شهادت ایشان، وقتی خاطرات حضور ایشان در عملیات های مختلف را می شونم افتخار می کنم که فرزند چنین پدری هستم. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید فایق امانی در اولین روز از فروردین ماه سال 1351 در روستای خورخوره از توابع شهرستان سقز به دنیا آمد. پدرش رشید نام داشت که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور ناموجه گروهک های ضد انقلاب در کردستان، به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد از میهن اسلامی دفاع می کرد و مادرش زیبا خانم به کار خانه داری مشغول بود.   فایق در روزهایی که امت مسلمان ایران بر علیه حکومت پهلوی قیام کرده بودند، در پایه اول دبستان مشغول تحصیل بود. فایق همزمان با تحصل علم و دانش در مدرسه، درس دفاع از وطن، شرف و ناموس را از پدر مبارزش می آموخت.   شهید فایق امانی جوان‌ترین پیشمرگ مسلمان کرد شهرستان سقز و حتی کردستان است که در سال تحصیلی 1361-1362 دانش‌آموز مقطع ابتدائی دبستان هجرت سقز بود. فایق علی رغم اینکه کم سن و سال بود، اما شاهد رشادت و ایثارگری پدر و همرزمان پیشمرگش بود.   در روزهایی که هم سن و سالان فایق در کلاس های درس حاضر می شدند و به تحصیل علم و دانش مشغول بودند، فایق شاهد ظلم و ستم گروهک های ضد انقلاب در حق مردم سرزمینش بود. فایق علی رغم صغر سنی نمی توانست ببیند که مزدوران اجنبی به جان مردم کردستان افتاده اند و آرامش مردم را سلب کرده اند.   در حالیکه کودکان و نوجوانان بعد از فراغت از تحصیل، به دنبال بازی های کودکانه اشان بودند؛ فرزندان کردستان باید درس جهاد و شهادت را خیلی زود می‌آموختند تا دوشادوش پدرانشان از سرزمین مجاهدت‌های خاموش پاسداری کنند.   با تعطیلی مدارس در تابستان سال 1362، تعدادی از پیشمرگان کم سن و سال به اصفهان اعزام می شوند تا با شرکت در یک اردوی نظامی، هم اوقات فراغتشان را سپری ‌نمایند و هم با فنون نظامی و استفاده از سلاح آشنایی پیدا کنند تا به هنگام نیاز، همرزم پدرانشان باشند. شهید فایق امانی در این اردوی نظامی، بر اثر اصابت گلوله در حین آموزش و در سن یازده سالگی شربت گوارای شهادت را سرکشید و نامش در لیست پیشمرگان مسلمان کرد شهید ثبت شد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید محمد احمد سورینی   فرزند:.................. مجید ولادت:................ 1337 شهادت:.............. 30/5/1361 محل شهادت:..... منطقه سقز نحوه شهادت:..... درگیری با ضد انقلاب محل دفن:........... مفقود‌الجسد   مادرش تا زمانی که به رحمت خدا رفت چشم انتظار بود از صبح تا غروب به گوشه درب خانه چشم می‌دوخت که شاید خبری از پسرش آورده شود پسری که تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش روستای سورین از توابع شهرستان سقز فرا گرفت و سال تحصیلی 1347-1348 از ادامه تحصیل بازماند و در همان دوران کودکی همچون بیشتر بچه‌های روستا به کار کشاورزی مشغول شد. در سال 1356 به عنوان مشمول مازاد از خدمت نظام وظیفه معاف گردید و در جوانی ازدواج کرد و ثمره ازدواجش یک فرزند پسربود که با همسرش متارکه نمود و سرپرستی همسرش را خود عهده دار گردید اوایل سال 1360 به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد سلاح به دوش گرفت و به مصاف دشمن رفت سخت‌ترین روزها را تحمل کرد همواره توسط ضد انقلاب تهدید می‌شد و خانواده اش تحت اذیت و آزار قرار می‌گرفتند و چندین بار برای دستگیری او خانه‌ پدرش را محاصره کردند هر جا گزارشی درباره حضور گروهک‌ها و اصل می شد اولین گروهی که برای مقابله با آنها اعزام می‌شدند پیشمرگان مسلمان کرد بودند و جنگ با ضد انقلاب زمان نمی‌شناخت و هر وقت نیاز بود به منطقه اعزام می‌شدند مادرش نقل می کند: در آخرین ماموریت پسرم تازه به خانه آمده بود هنوز بند کفش‌هایش را باز نکرده بود که زنگ درب خانه به صدا درآمد همرزمانش بودند و آمده بودند تا او را با خود ببرند اگر چه آثار خستگی را به تن داشت و آمده بود تا لحظاتی استراحت کند اما ماموریت اورژانسی بود و او می‌بایست بی درنگ عزیمت کند با اهل خانه خداحافظی کرد و از خانه خارج شد و در همان ماموریت هم آسمانی شد.   ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید حاج شریف صالحیان   تاریخ تولد: 1291 محل تولد: روستای کیله شین از توابع شهرستان سقز تاریخ شهادت: 1362/2/4 محل شهادت: محور بله جر ـ میرده سقز   شهید حاج شریف صالحیان در سال 1291 در روستای کیله شین از توابع شهرستان سقز در خانواده ای متدین دیدگانش به فورغ هستی منور شد. زمانی که ایام کودکی را سپری می کرد، فقر و محرومیت حاکم بر منطقه ایشان را نیز به خیل عظیم بازماندگان از تحصیل ملحق کرد و توفیق یادگیری علم و تحصیل از ایشان سلب گردید و مجبور شد به اجبار در کنار پدر به کشاورزی و دامداری مشغول شود.   شهید صالحیان از همان آغاز دوره نوجوانی به بزرگ منشی و دین داری، شهامت و شجاعت مشهور بود و زمانی که وارد مرحله جوانی شد این صفات در ایشان به کمال رسید و مردم دیارش ایشان را به این صفات می شناختند. حاج شریف همواره طرفدار حق بود  لحظه ای از دفاع و حمایت از مظلومان و ستمدیدگان غافل نبود و با تمام وجود برای احقاق حق ستمدیدگان تلاش می کرد.   همزمان با خیزش مردم مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) گمشده اش را در وجود متعالی امام راحل پیدا کرد و با عزمی راسخ در اجرای منویات مقتدایش کمر همت بست و از هیچ نوع فداکاری دریغ نورزید.   با پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج بحرانی که در کردستان که از جانب ایادی استکبار به مردم محروم منطقه تحمیل می شد عَلَم دفاع از مردم مسلمان را برافراشت و آنچنان شور و ولوله ای در منطقه به پا کرد که لرزه بر اندام معاندین و معارضین نظام اسلامی انداخت؛ به طوریکه دشمن برای سرش جایزه تعیین کرد؛ اما خواست خداوند این بود که این آزادمرد شریف، از کید دشمنان محفوظ بماند و مشعلی را فرا راه عاشقان انقلاب اسلامی برافروزد و تکیه گاهی برای اتحاد و انسجام مردم منطقه باشد و به حق از ادای این تکلیف سربلند بیرون آمد و با حضور بی مثالش در صف پولادین رزمندگان اسلام، سکان فرماندهی گروه ضربت پیشمرگان مسلمان کرد را بر عهده گرفت و هم چون شیر به مصاف روبه صفتان زشت خو رفت.   حاج شریف توانست در اندک مدتی، جمع کثیری از پیشمرگان مسلمان کرد را سازمان داده و در برابر ضد انقلاب بسیج نماید و آنچنان درسی به دشمنان انقلاب اسلامی بدهد که برای همیشه در تاریخ ثبت نمایند.   عشق به شهادت آنچنان سراسر وجود این پیشمرگ دلاور را فرا گرفته بود که همیشه در اولین دعایی که می کرد، از خداوند می خواست، توفیق شهادت در راهش را نصیبش نماید. همسر شهید در این رابطه می گوید: حاج شریف همیشه می گفت: خداوندا! آرزوی خود و سه فرزندم را که سرباز دین تو هستیم برآورده نما و شهادت در راهت را نصیب ما بگردان.   شهید حاج شریف در شهامت و شجاعت کم نظیر بود. ایشان در مقابل دشمن آنچنان با شجاعت می جنگید که همه را به تحیّر وا می داشت. با اینکه سن و سالی از ایشان گذشته بود، اما مثل جوانان و چه بسا ظریفتر و دقیقتر از آنان می جنگید و برای دشمنان انقلاب اسلامی، یأس و ناامیدی به ارمغان می آورد.   دشمن زبون که هیچ گاه جسارت مقاومت و ایستادن در مقابل این رزمنده دلاور را نداشت، همچون همیشه به مکر متوسل شد و با کار گذاشتن مین در مسیر حرکت ایشان در روز چهارم اردیبشهت ماه سال 1362 گل وجودش را پرپر کردند و مردم مسلمان منطقه را از فیض وجودش بی بهره نمودند. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید كريم جعفري درروستاي صحنه درخانواده اي نسبتا فقير به دنيا آمد تا كلاس پنجم ابتدايي تحصيل نموده و درسن 16 سالگي به عضو يت پيشمرگان كرد مسلمان درآمد وبا مزدوران حزب منحله دمكرات وكومله مبارزه كرد ودرسال 62 ازدواج كرد كه ثمره ازدواج وي سه فرزنددختر و مي باشد و با شروع جنگ تحميلي درجبهه كردستان شروع به فعاليت كردوطبق احكامي كه درسپاه كردستان وخانه اين شهيد گرانقدر به يادگارمانده است. ازتاريخ 58/1/4 لغايت 60/1/1 به عضويت پيشمرگان كردمسلمان درآمد از تاريخ 60/1/1 به عضويت رسمي سپاه پاسداران درآمد ازتاريخ 62/11/25 به عنوان مسئول اطلاعات وعمليات اسلام آباد ازتاريخ 67/3/3 فرمانده پدافندي گردان كامياران  ازتاريخ 68/10/3 فرماندهي گردان عملياتي بني اكرم  ازتاريخ 69/3/1 فرمانده گردان بني اكرم  69و70 فرمانده گردان جندالله  71/4/10 فرماندهي گردان اسلام دشت شماره 4 مريوان  درسن 29 سالگي به درجه رفيع شهادت نائل گريد  شهيدكريم جعفري درتمام لحظاتي كه به نظام خدمت مي كرد تدين به دين اسلام واز 16 سالگي كه خودرا شناخت درنبرد با عناصر كوردل حزبهاي منحله كومله ودمكرات ورژيم بعث درجنگ بودوتنهامواقعي كه به مرخصي مي آمد درمساجدبه دعوت  ديگر برادران و ارشادآنها مي پرداخت. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید محمود احمدی نژاد در اولین روز از مهرماه سال 1337 در خانواده ای زحمتکش در شهرستان پاوه دیده به جهان گشود. پدرش محمد امین و مادرش کوفیه بانو کمر همت برای تعلیم و تربیت فرزندشان بستند، تا فرزندی متعهد و معتقد به مبانی اسلامی و انسانی رشد و پرورش دهند.   محمود دوران کودکی را در میان بازی های کودکانه پشت سر نهاد و با رسیدن به سن مدرسه وارد مهد علم و دانش شد و با ثبت نام در مدرسه به تحصیل علم و دانش مشغول شد. محمود دوران ابتدایی را تا پایه ششم با موفقیت پشت سر نهاد، ولی بعد از آن به دلیل مشکلاتی که گریبان گیر خود و خانواده اش بود، درس و مدرسه را برای همیشه رها کرد و وارد بازار کار شد.   محمود احمدی نژاد در دوران شکوهمند پیروزی خون بر شمشیر جوانی بیست ساله بود. محمود در آن روزها در کنار مردم انقلابی ایران در تظاهرات و راهپیمایی مردمی بر علیه حکومت ستم شاهی حضور فعال داشت و نظم دهنده صفوف اعتراضی مردم علیه حکومت ستم شاهی بود.   شهید احمدی نژاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا لحظه ای که زندگی کرد، به دستاوردهای خونبار نظام مقدس جمهوری اسلامی معتقد ماند و با بصیرت سیاسی که داشت لحظه ای در مقابل استکبار سکوت نکرد و اجازه نداد سرمایه های انقلاب بر باد برود.   محمود در سنین جوانی سنت حسنه ازدواج را به جای آورد که حاصل آن دو فرزند پسر و چهار فرزند دختر می باشد.   محمود احمدی نژاد در سال 1365 به عنوان محیط بان به استخدام سازمان محیط زیست در آمد و به ترتیب در شهرهای اصفهان، مریوان، بیجار، قروه و سنندج مشغول خدمت شد.   شهید محمود احمدی نژاد عاشق طبیعت بود و از دیدن نعمت هایی که خداوند به بندگانش ارزانی داشته لذت می برد. محمود در طول سال های خدمتش به طور جد و قاطعانه به حفاظت و پاسداری از طبیعت زیبا و نعمت های خداوندی مشغول بود.   محمود احمدی نژاد در میان همکارانش به صداقت، پاکی، فداکاری و دلسوزی شهره بود. ایشان تجربیات چندین ساله خود را بدون هیچ گونه توقعی در اختیار همکارانش قرار می داد و آن ها را به جدیت در کار و وظایف محوله تشویق و ترغیب می کرد.   شهید احمدی نژاد به همان اندازه که به کار و محیط کارش اهمیت می داد به همان اندازه نیز به خانواده و فرزندانش توجه می کرد. ایشان در تأمین امنیت و آرامش و هم چنین برآورده کردن نیازهای اعضای خانواده اش از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد و همواره سعی می کرد مشکلات خانواده را یک تنه به دوش بکشد.   شهید محمود احمدی نژاد در سیزدهمین روز از اسفندماه سال 1389 در حین انجام مأموریت و به همراه سه تن از همکارانش در روستای کانی کوچک سنندج، ناجوانمردانه هدف گلوله گروهک تکفیری توحید و جهاد قرار گرفت و به فیض عظمای شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید والامقام محمود احمدی نژاد در میان اندوه ناباوری مردم مسلمان سنندج تشییع و در کنار همکاران شهیدش در گلزار شهدای بهشت محمدی سنندج به خاک سپرده شد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
  شهید عبدالله همایون نژاد در روز اول آبان ماه سال 1314 در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش حبیب الله و مادرش نازنین نام داشت. وقتی که پدرش دار فانی را وداع گفت، بار مسئولیت خانواده را بر دوش گرفت.   شهید همایون نژاد با داشتن مدرک دیپلم طبیعی و پس از معافیت از خدمت نظام وظیفه، به خاطر کفالت خواهر و برادرانش به استخدام شرکت مخابرات درآمد و بعد از مدتی به امر مقدس ازدواج اهتمام ورزید و با خانم فریده محمدی زندگی مشترکشان را آغاز نمودند. پس از فراغت از کار به مطالعه کتب دینی می پرداخت و بخشی از وقتش صرف اُنس با قرآن می شد.   شهید همایون نژاد خیلی زود در صف مبارزین انقلابی قرار گرفت و فعالیت خود را بر علیه رژیم ستم شاهی آغاز کرد. سال 1355 دو بار توسط ساواک دستگیر شد و پس از شکنجه های قرون وسطایی و اذیت و آزار فراوان بصورت موقت و با قید شرط و شروط خاص از زندان آزاد شد و پس از گذشت مدت کوتاهی از آزادی مشروط به فعالیت های انقلابی اش ادامه داد.   پاییز سال 1357 از راه رسید و شهید همایون نژاد  علی رغم داشتن چهار فرزند ـ دو پسر و دو دختر ـ، به فعالیتش بر علیه رژیم پهلوی ادامه داد. فعالیت مردم علیه رژیم طاغوت به اوج خود رسیده بود و انقلابیون به صورت شبانه روز فعالیت می کردند؛ از توزیع اعلامیه گرفته تا توزیع نوار کاست سخنرانی و جلسات هماهنگی و شعار نویسی بر روی در و دیوار شهر ها، به گونه ای که تمام وقت جوانان انقلابی را پر کرده بود و عبدالله نیز همچون سایر انقلابیون تا پاسی از شب مشغول فعالیت بود و برای سقوط دولت شاهنشاهی لحظه شماری می کرد که سرانجام در روز نهم آبان ماه همان سال در سن 43 سالگی در مقابل حسینیه سنندج در حالی که تابوت پیکر شهید را حمل می کرد، مورد اصابت گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نائل آمد و نامش در لیست شهدای انقلاب اسلامی به ثبت رسید و پیکر پاکش در قبرستان تایله سنندج در کنار سایر همرزمانش مدفون شد. ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
نام : مسعود بهرامی‌ کمانگر ­ تاریخ تولد : 1340/12/16 محل تولد : مریوان تاریخ شهادت : 1363/12/16 محل شهادت : سرپل ذهاب  شهید مسعود بهرامی‌ کمانگر ­  نام پدر: ناصر  تاریخ تولد: 1340/12/16  محل تولد: مریوان  تحصیلات: اول راهنمایی‌  وضعیت شغل: بسیجی‌  وضعیت تأهل: مجرد  ارگان اعزام کننده: بسیج  تاریخ شهادت: 1363/12/16  محل شهادت: سرپل ذهاب  نحوه شهادت: اصابت ترکش  محل دفن: گلزار شهدای‌ شهرستان همدان  درنگ:  شهید با سلام به امام زمان و امام خمینی‌ وصیت خود را آغاز می‌کند. وی‌ با آرزوی‌ پیروزی‌ رزمندگان و امید به زیارت کربلای‌ حسین( ع)، از هدف خود در پیشبرد مکتب اسلام می‌گوید. شهید در ادامه بازماندگان را به حفظ حجاب و پشتیبانی‌ از ولایت فقیه فراخوانده و انتخاب راه شهادت را بهترین راه موجود می‌داند. وی‌ با حلالیت طلبیدن از بازماندگان با آرزوی‌ طول عمر برای‌ امام وصیت را پایان می‌دهد ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
یادمان شهدای مطلع الفجر در غرب جاده گیلانغرب – سرپل ذهاب و در کنار روستای آوزین در غرب گورسفید واقع است که به صورت کانال‌ها و سنگرهای برجامانده حفظ و بازسازی شده است. عملیات مطلع الفجر در سال 60 با رمز یا مهدی(عج) ادرکنی با هدف جلوگیری از تحرکات دشمن و فراهم نمودن امکان آزادسازی شهر قصرشیرین و نفت شهر در محور گیلانغرب- سرپل ذهاب انجام شد که در پی این عملیات حدود 2000 نفر از قوای دشمن کشته شده و طی چند عملیات رزمندگان اسلام به پیروزی رسیدند. صدای شهیدان می آید، صدای تکبیر ،صدای رزمنده غلطیده در خون ،صدای ابراهیم هادی ها می آید ... ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور 👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄