وقت هایی که گیر مالی برای کارهای فرهنگی و پایگاه پیدا می کرد میگفت:
خدا می رسونه!
خانمش می گفت:
"خب خدا از کجا می رسونه؟"
مصطفی هم می گفت:
"اگه بپرسی از کجا، دیگه اسمش توکل نمیشه!
کارِ خدا امّا و اگه نداره..."
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌷
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🆔@Rahianenoorpishva
💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت #مشهد در قالب فاطمیون به اسم #افغانی ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا...
💢هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام #حضرت_ابوالفضل وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود‼️ میگوید بخاطر #ادب حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(ع) خیلی ارادت داشتند من #شیفته ادب حضرت عباسم❣
💢دوستانش گفتند وقتی #شهید شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان #کربلا می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد #شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد
💢 #نذر حضرت ابوالفضل بود، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(ع) شده به درجه ی رفیع #شهادت نایل می شود🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده ( از محبان و ارادتمدان به شهید هادی بود )❣
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🆔@Rahianenoorpishva
رفیق شش دونگ هم بودند؛
به هم گفته بودند
هر کی اول شهید شد
باس بره درِ خونه سیدالشهداء(؏) بست بشینه
تا شهادت اون یکی رو از آقا بگیره،
مصطفی گفت: نری، آبروریزی راه میندازم!
مرتضی گفت: هر کی نره شهید پَستیه!
چند وقت بعد؛
تیر توی پهلوی مصطفی
تیر توی گلوی مرتضی
و سالگرد مصطفی شد چهلم مرتضی!
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهیدانه
مصطفی خیلی بی ریا بود...
ازمنطقه که میگفت یک بار نگفت من ... همش میگفت بچه ها.
کمتر کسی میدونست فرمانده گردان شده.
صحبت هایش همیشه با این حرف حضرت امیر بود:
چه بسیارند عبرت ها و چه اندک عبرت گیرنده ها...
🌹دوستی رو چند روز قبل جایی دیدم که از همرزمان شهید بود .میگفت : مصطفی رو لحظه شهادت هم دیدم
.میگفت : همیشه موقع عملیات بچه هارو جمع میکرد یک گوشه و میگفت که هیچوقت مغرور نشید به اینکه اینجا چه کاره اید... میگفت همه را در یک سطح میدونست وفرق نمیگذاشت.
میگفتن که هر جا به معبری میرسیدند که خطرناک بود مصطفی خودش اول میرفت تا اگر اونجا تو تیررس دشمن بود سپر انسانی بقیه بشه و نگذارد بقیه صدمه ببینن.
همون اقا میگفت: با دشمن فاصلمون کم بود رفیقمون رفت برگ درخت زیتون بیاره برای استتار که یهو با تیر زدنش. میگفت اون یک تیکه زیر آتش بود...
مصطفی رفت زیر آتیش دشمن و اون شهید را بیرون کشید.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#وعده_صادق
#ماه_رجب
#شهادت
#حاج_قاسم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
-خیلیقشنگمیگفت:
شھادتهدفنیست ... !
هدفاینهکهعَلَمِاسلامروبه
اسمامامزمان«عج»بالاببرید
حالااگهوسطاینراهٔشھیدشدید
فدایسرِاسلام🌱!'
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/Rahianenoorpishva