eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
65 فایل
🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید🕊️ سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @jamandehazsoada گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
نه فقط « ان الله یغفر الذنوب جمیعا » بلکه ان الله «یحب» توابین😭 یعنی نه فقط همه گناهانمان را می بخشد بلکه قطعا خدا توبه کننده ها را «دوست دارد» اگر عظمت خدا را درک می کردیم برای اینکه دوستمون داشته باشه هر لحظه توبه می کردیم و برای این دوست داشتن می مردیم یا الله انی احبک خدا جون دوست دارم ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
اصلا می دانید چه کسانی نبودند که اهل گناه بودند ولی فهمیدند ان الله یحب توابین توبه کردند و شهید شدند؟؟؟؟ شهید مجید قربانخانی شهید حر بن یزید ریاحی شهید محمد جعفری منش راوی است که داستان شهیدی که توبه کرد را نقل رده که در مطلب بعد👇 بخوانید ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
سرانجام توبه ای که به شهادت انجامید شهید محمد جعفری منش که سال 1393 بر اثر جراحت‌های جنگی به شهادت رسید، خاطراتش از هشت سال دفاع مقدس را مکتوب کرده است. او در بخشی از این خاطرات به سرنوشت عجیب و نجات دهنده یکی از افراد ورامین اشاره می‌کند که در ادامه می‌آید: در منطقه کارخانه قند ورامین جزء اشرار به حساب می‌آمد. آدم سلامتی نبود. همه می‌دانستند که چاقوکشی می‌کند و .... خلاصه جزو لات‌های محل بود یک روز همکارم -محمد جمالی- آمد و گفت، کسی به من گفته است کسی می‌خواهد برود جبهه با این اسم. گفتم: «چطور آدمی است؟» گفت: «حقیقتا آدم درستی نیست از هر کسی در کارخانه قند بپرسی به تو حقیقت را می‌گوید» فکری کردم و گفتم: پس ولش کن برو بگو نمی‌شود اصلا نمی‌خواهد به او بگویی پی قضیه را نگیر چنین آدمی را نمی‌توانیم بفرستیم.» دوباره جمالی را واسطه فرستاد. گفتم بگو بیاید بعد از ساعت اداری جلوی در با هم صحبت می‌کنیم این پیغام را دادم و با خود گفتم حتما می‌آید و قلدری می‌کند و مسئله‌ای به وجود می‌آید چون درشت اندام بود. حتی محض احتیاط یک کلت هم بستم به کمرم که اگر خطری تهدیدم کرد استفاده کنم. ساعت 4 آمد جلوی در بسیج با آن هیکلش سرش را پایین انداخته بود و دست به سینه ایستاده بود. باورم نمی‌شود. مظلومانه صحبت می‌کرد. طوری بود که با خودم فکر کردم این کسی نیست که آقای جمالی گفته باشد. خجالت می‌کشید و لباس ساده‌ای پوشیده بود. اما از نشانه‌هایی که داده بود فهمیدم خودش است. حدود یک ربع با هم صحبت کردیم. آخرش گفتم: «با توجه به مسئولیتی که به من داده شده فعلا نمی‌توانم تو را اعزام کنم» گفت:« من چند بار با ارتش رفته‌ام ولی این بار می‌خواهم با بسیج بروم» گفتم: «ما اعزاممان قوانین خودش را دارد. نمی‌توانم که هر بی سر وپایی را اعزام کنم» (هنوز هم بعد از این مدت‌ها از یادآوری این حرف که آنجا گفتم ناراحت می‌شوم). ناامید شد گفت: «باشد ما هم خدایی داریم بالاخره درست می‌شود». از زمانی که تصمیم گرفته بود اعزام شود، نشنیده بودم خلاقی انجام داده باشد. شش، هفت سال از من بزرگتر بود.دوباره جمالی پیغامش را آورد که به جعفری منش بگویید اعزامم کند. گفتم: «بگو خودش بیاید». بیرون که رفتم، دیدم کنار در سنگر بسیج مرکزی، تکیه داده است به دیوار و یک شلوار بسیجی پوشیده. شنیده بودم باستانی کار است. هیکلش عضلانی و قوی بود. آمد جلو، سلام کرد و گفت: «بروید بپرسید، من دیگر آدم قبلی نیستم. شما بنده‌ خدا هستید. من هم بنده‌ خدا هستم. من به خدای خودم قول دادم، باید بروم.» گفتم: «الان نمی‌توانم اعزامت کنم. بگذار فکرهایم را بکنم ببینم.» بعد که رفتم، یاد حرف شهید محلاتی افتادم که گفته بود: «برادرای گزینش! نکند کسی توی گزینش خدا قبول بشود اما توی گزینش بسیج و سپاه رد». دوباره خواستمش، باید مطمئن می‌شدم و خیالم کاملا راحت می‌شد. گفتم، باید تمام نماز‌های جماعت شرکت کنی و شب به شب هم بیایی بسیج کارخانه قند ساعت بزنی و بعد بروی خانه، قبول کرد. هر شب هم می‌آمد ساعت می‌زد. یک چایی با هم می‌خوردیم و می‌رفت. سه هفته گذشت دوباره به جمالی پیغام داده بود که می‌خواهد برود جبهه. اعزامش کردم و توی پرونده‌اش نوشتم: «مشروط» مسئولین سپاه که همراه گروه‌های اعزام می‌رفتند، اعتراض کردند، گفتند، این سابقه‌دار است. گفتم: «هر اتفاقی بیفتد من مسئولیتش را به عهده می‌گیرم». گفتم: «اگر خطایی مرتکب شد، فقط به من زنگ بزنید». بعد از چند هفته دیدم زنگ نزدند. خیالم راحت شد. چند روز از مهرماه سال 61 گذشته بود. اسمش را از بلندگو شنیدم. باورم نمی‌شود. بلندگوی بنیاد شهید داشت اسم شهدا و مفقود الاثرها را اعلام می‌کرد. انگار برق مرا گرفته بود. با خودم گفتم: «عجب! آنها که دم از اخلاص و جبهه و نماز می‌زنند، می‌روند جبهه شهید نمی‌شوند. این تا رفت شهید شد.» ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
از توبه تا شهادت ۲ شهیدی که عضو منافقین بود و توبه کرد! پیوستن به منافقین سیدعلی در سال سوم دبیرستان به این گروهک پیوست. او با پشتکار بسیار بالا برنامه‌های سازمان را دنبال می‌کرد اخراج از خانه در انتخابات ریاست جمهوری سال 59، خانواده‌ی سیدعلی، به‌خصوص برادرش «سیدرضا»، طرفدار «حسن حبیبی»، کاندیدای حزب جمهوری اسلامی بودند؛ ولی سیدعلی که طرفدار پروپاقرص «بنی‌صدر» بود، بیکار ننشست و با چند نفر از دوستان و هم‌فکرانش در میغان و شاهرود به فعالیت علیه حزب جمهوری اسلامی و حتی امام خمینی(ره) پرداخت. بالاخره صبر خانواده لب‌ریز شد، او را از خانه بیرون کردند و کتاب‌ها و وسایلش را جلوی در ریختند. سیدعلی هم که به شدت تعصب سازمان را داشت، قید پدر، مادر و خانواده‌اش را زد، در شاهرود خانه‌ای اجاره کرد و همان جا مشغول فعالیت شد. او چنان پای‌بند عقایدش بود که گاهی در میانه‌ی بحث، دست به زدوخورد می‌زد و چه بسا ممکن بود در جریان دفاع از سازمان، دستش به خون آلوده شود. از مسئولیت در منافقین تا توبه سیدعلی مسئول مالی گروهک منافقین در گرگان و شاهرود شد و پس از مدتی زندان شد. در زندان گرگان به‌عنوان منافق زندانی شد. حاج «سیدعباس»، پدر سیدعلی هنوز از موضع خود عقب ننشسته بود و داشتن پسری به نام سیدعلی را انکار می‌کرد. می‌گفت: «من نان حلال نداده‌ام که بچه‌ام منافق دربیاید.« خودش به ملاقات سیدعلی نمی‌رفت و ملاقات بقیه را هم ممنوع کرده بود. فقط گاهی اوقات مادربزرگم به همراه مادر و خاله‌هایم دور از چشم حاج سیدعباس به دیدن سیدعلی می‌رفتند. * به تدبیر آیت‌الله «محمدی گیلانی» و شهید «لاجوردی» برای زندانی‌های منافق کلاس‌های عقاید و کلام برگزار و کتاب‌های فلسفی توزیع می‌شد. سیدعلی کتاب‌های «شهید بهشتی، شهید مطهری، آیت‌الله سبحانی» و... را در زندان خوانده بود و همین‌ها باعث شده بودند که کم‌کم از مرام و ایدئولوژی التقاطی گروهک دست بردارد کار سید است! سپاه با رفتن سیدعلی به جبهه مخالف بود، نه به دلیل سابقه‌اش در گروهک منافقین؛ بلکه به خاطر شهادت برادرانش. بااین ‌وجود سید دو بار از طریق بسیج به جبهه اعزام شد. بار آخر من هم همراهش بودم. رفتیم جزیره‌ی مجنون. سید همیشه جلوی در چادر می‌خوابید. بچه‌ها که می‌خوابیدند، می‌رفت در قبری که برای خودش کنده بود و شب را به استغاثه می‌گذراند. یک روز بیدار شدیم و دیدیم پوتین‌هایمان واکس خورده‌اند. همه می‌دانستند کار سید است. خیلی هم به مناجات شعبانیه مقید بود. نحوه شهادت سید عملیات لو رفت و عراق شروع به تیر اندازی با چهارلول کرد. سیدعلی را دیدم که آرپی‌جی به دست از کانال بالا آمد، ولی چون زخمی بودم، چیز دیگری ندیدم. آتش تیربار عراقی مانع تحرک گردان شده بود. شنیدم که سید برای خاموش کردن چهارلول به خط دشمن زده بود. سنگر ضدهوایی را منفجر کرده و همان جا به شهادت رسیده بود. * جنازه‌ی سید چندصدمتر جلوتر از بقیه‌ی شهدا پیدا شد؛ درست توی خاکریز عراقی‌ها. چند هفته بعد که مهران را از عراق پس گرفتیم، جنازه‌اش را آوردند. انگار سوخته بود،‌ حالا یا در اثر آفتاب‌ یا این‌که عراقی‌ها رویش آهک ریخته بودند. پدربزرگم حاج سیدعباس با پای برهنه برای تشییع جنازه‌ی سید‌علی آمد. مدام زیر لب می‌گفت: «علی جان! خوش‌آمدی بابا.» و بدون این‌که شیون و زاری کند، همراه مادربزرگم جنازه‌ی سیدعلی را درون قبر گذاشتند. مادربزرگم کف قبر را با دستانش تمیز کرد. سیدعلی پس از شهادت سیدحسین، سیدرضا و برادرم «محمدرضا»، چهارمین شهید‌ خانواده بود. * سیدعلی سال قبل در کنکور دانشگاه رتبه‌ی خوبی آورده بود. مهر سال 65 عکسش را جزو نفرات برتر کنکور در روزنامه‌ی «اطلاعات» چاپ کردند. سیدعلی پس از زندان ادامه‌ی تحصیل داده و دیپلمش را گرفته بود، ولی کسی نمی‌دانست که کنکور شرکت کرده و قبول شده است ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
هدایت شده از جامانده از سُعَدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 / مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مبارزه با صهیونیسم سردار "شهید صیاد خدایی" 🔻پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۲/۲۸ ساعت 17 الی 19 در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت‌زهرا(س) در جوار مزار شهید ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
هدایت شده از جامانده از سُعَدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع پیکر شهید فراجا «قربانعلی پیری» در تهران ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
enc_16833771968903764253010.mp3
2.55M
دلی. . . ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
پدر بین بچه هایش فرق نمی‌ذاره. . . ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
جنازه اش را به شهرش بردند .. هرکس از این طرف و ان طرف می امد میگفت مرگ پسرت را تسلیت میگوییم . مادر روبه پسر شهیدش کرد و گفت: مـگـﻩ شـهـیـﺩ مـیـمـیـﺭھ؟ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
رفیق حواست هست؟! داریم از دست می‌رویم. . . ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکه ی دو رو ۲- شلمچه - روایتگری حجت الاسلام ماندگاری ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
Farahmand.Komeil.mp3
30.74M
🔅دعای کمیل با صدای استاد فرهمند.. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعس هوایت نکنم میمیرم . . . ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷شهید بهشتی : بنشین با خودت بیاندیش! یکی از علل بی‌حجابی زنان ... 👇👇👇 جبهه فرهنگی جهادی را دنبال و حمایت کنید به نیت خوشنودی قلب امام زمان (عج) و شادی ارواح شهدا خصوصا شهید آرمان عزیز👇👇 https://eitaa.com/ArmaneAsemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ahd.rahiankhuz.mp3
3.1M
✋ روز 8⃣4⃣7⃣ ام 😇 عزیزان شهدا ! 😊 🌹 دعای عهد فراموش نشه! اگه نخوندی تا قبل ظهر وقت داری اگر 0⃣4⃣ روز خوندی ان شاء الله از یاران امام زمان (عج)🌹 خواهی بود و ان شاء الله حضرت رو زیارت😍 خواهی کرد ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
33.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید حسن اصغری چرا عکس های ما رو برداشتید؟ شهید بزرگوار هشت سال دفاع مقدس، شهید والا مقام بسیجی دلاور حسن اصغری که بعد از عید فطر امسال سه شب متوالی به خواب مدیر مدرسه دخترانه فرقانی ۱ ناحیه یک .استان قم سرکار خانم محبی پور آمد و از اینکه تصاویر شهدا را از محیط مدرسه جمع آوری کرده بودند دلخور بود. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
خاطره ای از شهید محمد حسین فهمیده راوی : مادر شهید داشتم خونه رو مرتب می کردم حسین گوشه‌ی آشپزخونه نشسته و به نقطه‌ای خیره شده بود اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چی صداش کردم، جواب نداد رفتم جلوش و گفتم: حسین... حسین ... کجایی مادر؟! یهو برگشت و بهم نگاه کرد گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟! خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان... از تعجب خنده‌ام گرفت. بهش گفتم: قبرت؟!.. قبرت کجاست مادر جون؟! گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم؛ با کمال تعجب دیدم دقیقاً همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود پشتم لرزید، فهمیدم اون روز واقعاً سر قبرش بوده... امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
عاملان حملۀ تروریستی «خانۀ ‌اصفهان» اعدام شدند 🔹حکم اعدام صالح میرهاشمی، مجید کاظمی‌شیخ‌شبانی و سعید یعقوبی‌کردسفلی از عوامل حمله تروریستی محلۀ خانۀ ‌اصفهان که در آبان ۱۴۰۱ منجر به شهادت تعدادی از نیروهای حافظ امنیت شد، بامداد امروز اجرا شد. 🔸۲۵ آبان ۱۴۰۱، درپی حملۀ مسلحانه تروریستی این افراد در میدان نگهبانی محلۀ خانه ‌اصفهان، ۳ مدافع امنیت به‌ نام‌های اسماعیل چراغی، محسن حمیدی و محمد كریمی به شهادت رسیدند. و فی القصاص حیاه یا اولی الباب ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 کتابْمان | تعبیر یک رویا خاطرات همسر شهید مدافع حرم جابر حسین‌پور در مسیر یادمان‌ها خودت را چند خطی کتاب مهمان کن! 🔸 مجموعه آیتم کتابْمان به همت خادمین شهدا مرکز رسانه نور، با هدف پیشنهاد کتب همراه زائر در سفرهای راهیان نور، در اسفند ۱۴۰۱ تهیه و تولید شده. کارگردان: حسین ابددار گوینده: علیرضا شارکی تدوینگر: محمد حسین طرفی تصویربرداران: فلکین، محمد حسین گودرز گرافیک و لوگوموشن: محمدصادق اصلانی ⬇️دریافت نسخه باکیفیت 🎞 مرکز چندرسانه ستاد مرکزی راهیان نور کشور ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | مستند شعف دل 🔸 روایت دلدادگی کارگری که به عشق امام زمان (عج)، هر سه‌شنبه به خادمی مزار شهدای گمنام بادوله می رود. این بار دوربین گروه خادمین رسانه ۲۷پلاک به سراغ آقای اسماعیل مجیدی‌فر از بادوله،توابع شهرستان دشتی، استان بوشهر رفته و روایت شیرین یک عشق را به تصویر کشیده. .:اللهم عجل لولیک الفرج :. ⬇️دریافت نسخه باکیفیت 🎞 مرکز چندرسانه ستاد مرکزی راهیان نور کشور ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ماجرای شیرین تألیف کتاب حوض خون 🔸از توقیف چاپ تا تقریظ رهبری 🎙به روایت فاطمه‌سادات میرعالی، پژوهشگر و نویسنده کتاب کارگردانی و تدوین: زهرا صفری تصویربردار:فاطمه بیگی، مهسا بهزادی کاری از گروه خادمین روایت تبیین، دختران استان فارس تهیه شده در مرکز رسانه نور ، ستاد مرکزی راهیان نور کشور ⬇️دریافت نسخه باکیفیت 🎞 مرکز چندرسانه ستاد مرکزی راهیان نور کشور ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]