5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قدس #جمعه
وضوهاتون بگیرین
امروز از هر وقتی به نماز خوندن توی قدس نزدیک تریم...😊
پی نوشت:
از این ساعت ،از این دقیقه به بعد
هر جمعه کلیپی از مسجد الاقصی میهمان شما خواهیم کرد
به امید روزی که، بگیم :
قدس را خدا آزاد کرد
🇮🇷|دعوت شهدایید|@rahiankhuz|🇮🇷
خدایا ما را به درد بخور پیش از ظهور ، ظهور و عصر ظهور قرار بده
#تاریخ_تکرار_میشود #فلسطین #طوفان_الاقصی #غیر_قابل_ترمیم #امام_زمان #جمعه
🇮🇷|دعوت شهدایید|@rahiankhuz|🇮🇷
قضیه فلسطین کلید رمز آلود فرج است
#امام_خامنه_ای
@cheeese
#تاریخ_تکرار_می_شود #فلسطین #غزه #یمن #حزب_الله #انصار_الله #ایران #امام_زمان #ظهور #طوفان_الاقصی #غیر_قابل_ترمیم #جمعه #فرج
🇮🇷|دعوت شهدایید|@rahiankhuz|🇵🇸
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حرام وارد زندگیت نکن اونوقت ببین امام زمان عج میذاره درمونده و نیازمند بمونی؟
⭕️ ماجرای جالب سیدعبدالکریم پینهدوز و نان و حلوایی که به اذن خدا تمام نمیشد..
#جمعه #امام_زمان
🇮🇷|دعوت شهدایید|@rahiankhuz|🇵🇸
💠بعد از شهادت آقا کمال بود، یکی از دوستانش از جبهه به دیدار ما آمد( ظاهراً شهید محمد باصری). می گفت شب قبل از عملیات کربلای 5 بود که در خیمه ای که داشتیم توسلی به حضرت صاحب الزمان(عج) گرفتیم. دیدم حال آقا کمال دگرگون شد و از خیمه بیرون رفت. بعد از مدتی برگشت. به من گفت مطلبی را به شما می گویم، تا زنده ام به کسی نگو، بعد از شهادت به خانواده ام برسان!
آقا کمال گفت بیرون که رفتم آقایی نورانی به من نزدیک شد و گفت: در عملیات پیش رو پیروز می شوید!
گفتم شما که هستید؟
گفتند همان که صدایش می زدید!
فهمیدم آقایم صاحب الزمان است. گفتم: آقا سرانجام من چه می شود؟
فرمودند: تو و برادرانت مهدی و جمال و سید محمد کدخدا شهید می شوید...
تا آمدم سوال دیگری بپرسم از نظرم غائب شده بودند...
#شهید کمال ظل انوار
#امام_زمان #جمعه
#کربلای۵
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
🌿{اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم}🌿
[کفاره گناهان]
امام رضا (عليه السلام) فرمودند : هر کس قادر بر کفاره گناهان خود نباشد صلوات بسيار بفرستد که صلوات بر محمد و آل محمد گناهان را مي ريزاند
_ هديه خدا ص22 – جامع الاخبار ص 28🪴
#جمعه #صلوات
#بخشش_گناهان
#توبه #حدیث
#رئیسی #شهید_جمهور #سید_شهیدان_خدمت
#سید_الشهدای_خدمت #خادم_ملت #ایران_تسلیت #رئیس_جمهور_محترم_و_مغتنم #خادم_ملت #خادم_الرضا #رئیس_جمهور #در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸آمادگی ظهور
#جمعه #امام_زمان روحی فداه
#در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
「🌼」
‹ اَللَّهُمَّالْمُمْبِهِشَعَثَنا ›
خدایا با امام زمان (عج)
وضع نابسامان ما را سامان ده.
#امام_زمان
#جمعه
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
13.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️از آیت الله بهجت رحمهاللّه پرسیدند آیا میشود قبل از اینکه سفیانی بیاد ظهور رخ بدهد؟
آیت الله بهجت فرمودند:
بله فقط باید ....
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ
#امام_زمان_عج_اللّه
#در_راه_فتح_قله_ایم
#جمعه
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
اگر خودتان تجربه کرامات شهدا را دارید برای بنده بفرستید @jamandehazsoada
#پیام_شما 💌
چرا صبر نکردید تا اونا بیان ؟؟
...
توی یه مغازه یا فروشگاه بودم. کارم که تموم شد، همین که میخواستم از اونجا خارج شم، دیدم جلوی در کفشهام نیست!
(نمیدونم چرا، ولی جلوی این فروشگاه باید کفشهاتو درمیآوردی.)
من داشتم بین کفشها دنبال کفشهای خودم میگشتم. همین که جلوتر رفتم، تعداد خیلی زیادی کفش اونجا دیدم. مثل زمانی که مجالس بزرگ برپا بشه و کلی کفش جلوی در باشه. اما کفشهای خودمو پیدا نکردم.
جلوتر که رفتم، رسیدم به یه مکان خیلی بزرگ؛ مکانی شبیه به حرم یه امامزاده یا شاید یه مسجد بزرگ.
شب بود. وارد صحن اون مکان شدم. خیلی بزرگ بود و جمعیت زیادی اونجا بودن. متوجه شدم که اینجا یه مراسم یا برنامهای بوده و الان آخراشه.
توی صحن، موکت پهن شده بود. سفرهی طعام پهن شده بود و جمعیت، بعد از صرف شام، درحال ترک مجلس بودن. یه عده سرپا و یه عده نشسته بودن.
چون جمعیت خیلی زیاد بود و مراسم هم تموم شده بود و مردم درحال خروج بودن، کمی همهمه بود.
من بین اون همه آدم یکی از خادمهای مجلس رو پیدا کردم. بهش گفتم:
"کفشهای من نیست!"
گفت: "کفشهات چه رنگیه؟"
رنگ کفشهامو بهش گفتم، همون رنگ کفشهای این دنیا.
گفت: "کفشهات پیش منه!"
من خیلی متعجب شدم که بین جمعیتی به اون زیادی، چطور کفشهای من پیش اون خادم بود؟
به نظرم ازم پرسید که از کجا اومدین؟ و من گفتم فلان شهر. چون اون برنامه توی دزفول بود.
بعد دیدم که برای همون خادم روی گوشیش پیغام اومده. من پیامها رو میدیدم. پیامها از طرف کسی بود که برای من آشنا بود؛ خیلی آشنا.
پیامها از طرف حسین ولایتیفر بود!
خودش توی اون مکان نبود. توی پیامها با ناراحتی و تشر به خادمها و مسئولین مجلس، یه همچین چیزی میگفت:
"این مجلس برای کسانی بود که بیماری یا حاجتی دارن. چرا صبر نکردین تا اونها بیان و بعد مراسم رو شروع کنین؟"
من توی همون عالم خواب، از اینکه شهید داره ما رو میبینه و به قول خودش، حواسش به لحظهلحظههامون هست، از شدت تحیر و تعجب از حال رفتم.
وقتی به هوش اومدم، دیدم کنار یه جادهام و کنار اون جاده یه چیزی شبیه حسینیه یا شاید یه مسجد بود. حس میکردم اونجا برای آدمهایی هست که شاید عمل خاصی رو انجام میدن، مثل حج یا یه چیز اینطوری.
بعضی مغازهها هستن که توی خیابونهای اصلی و جادهها هستن. این مکان هم دقیقاً درب ورودیش مثل مغازهها کنار خیابون بود. اینجا هم باید کفشهامونو درمیآوردیم.
وارد اون مکان که شدم، یه چیزی شبیه به یه سکو یا پلهی بلند قسمت ورودی بود و از اونجا که پایین میرفتی، وارد حسینیه میشدی که فرش شده بود. یه مکانی شبیه حسینیهی امام خمینی، اما اونقدرها بزرگ نبود.
کسانی که اونجا بودن، درحال عبادت بودن.
من اونجا هم خانم دیدم، هم آقا. برام سوال بود چرا قسمت خواهران و برادران جدا نیست؟
دیوارها و نردههای حسینیه کامل سفید بود. وارد حسینیه شدم و همونجا نشستم.
یه صف بود که آقایون نشسته بودن. یه دفعه خشکم زد. بین اون همه آقا فقط صورت یه نفر رو دیدم. خودش بود، حسین ولایتیفر!
به نظر یکم چهرهش با چهرهی این دنیاش فرق داشت، اما خودش بود.
دیدم داره به من نگاه میکنه. نمیخندید، اخم هم نمیکرد، اما با جدیت به من نگاه میکرد. انگار میخواست من از این نگاه جدیش چیزی رو بفهمم.
دو سه بار، در حد یک لحظه نگاه میکردم به شهید و میدیدم هنوز داره نگاهم میکنه.
از اونجا بلند شدم و رفتم قسمت دیگهای از حسینیه نشستم. به محض اینکه نشستم، چند نفر اومدن و برای ما سفره انداختن. غذاهای خوشمزهای به نظر میرسید. شاید حسین میخواست جبران کنه یا از دلم دربیاره؛ اون دفعهی قبل که غذا به من نرسیده بود...
در جای دیگهای هم متوجه شدم که شهید هنوز درحال کمک و باز کردن گرههای مردم توی این دنیاست. (اون ماجرا رو بنا به دلایلی ترجیح میدم باز نکنم.)
پن: من مدتی بود که به دلیل ماجراهای پیچیدهای فکر میکردم شهید نگاهش رو از من برداشته و خیلی ناراحت بودم. ولی توی خواب بهم فهموند که: "ما حواسمون به شما هست، اگه شما حواستون از ما (شهدا) پرت نشه!"
#شهید_حسین_ولایتی_فر
#جمعه
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا"
هستی همه جا
و من هیچ جایی ندیدمَت مولایم!
- دعای ندبه✨
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
#جمعه
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید