تو شهر حلب دو تایی سوار موتور بودیم و میرفتیم، دیدم حسن سرش پایینه و داره میره!
مدح امیرالمومنین على علیه السلام رو میخوند و منم ترکش نشسته بودم. ترسیدم! فقط میتونست دو سه متر جلو رو ببینه. گفتم داداش مواظب باش تصادف میکنیم، ولى توجه نکرد و همینطور که میخوند با ناراحتى گفتم سر تو بیار بالا خیلى خطرناکه باز هم به حرفم توجه نکرد! داشتم عصبانى میشدم که با جدیت گفت : ꜜ ꜜ
چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا! یک لحظه توجه کردم به دور و برمون. دیدم اطرافمون پر از زنهاى بى حجابه. میترسید چشمش بیوفته به نامحرم...
#شهیدحسنقاسمیدانا
شادیِروحِهمهشهداصلوات
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
| ایتا | ویراستی | سروش | روبیکا |
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]