#حکایت
#قرآنی
📎آب رفته باز نمی گردد
گویند: شخصی قرآن تلاوت میکرد تا به این آیه رسید: قُل أَرَأیتُم اءنْ اَصبَح ماؤوکُم غَوراً فَمَن یأتِیکُم بِمآء مَعینٍ** ملک/ 30،
یعنی: بگو به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود چه کسی میتواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!))
❇️بی دینی این را شنید و گفت: مردمان سعادتمند و غیور فوراً چاههایی حفر میکند و از دریا به صحراها و از صحراها به مزارع و دهات و آبادانیها آب میآورند.
❇️مدتی نگذشت همان بی دین را دیدند که روشنی چشمانش رفته و به کلی از دیدن عاجز مانده، صاحب دلی او را دید و گفت: حالا مردمان سعادتمند و غیور را بگوی تا این آب فرو رفته (چشمانت) را بر آرند و این کار بسته را بگشایند.
مقریی میخواند از روی کتاب
ماؤکم غورا ز چشمه بندم آب
آب را در غورها پنهان کنم
چشمهها را خشک و خشکستان کنم
آب را در چشمه کی آرد دگر
جز من بی مثل و با فضل و خطر
فلسفی منطقی مستهان
میگذشت از سوی مکتب آن زمان
چونک بشنید آیت او از ناپسند
گفت آریم آب را ما با کلند
ما به زخم بیل و تیزی تبر
آب را آریم از پستی زبر
شب بخفت و دید او یک شیرمرد
زد طبانچه هر دو چشمش کور کرد
گفت زین دو چشمهٔ چشم ای شقی
با تبر نوری بر آر ار(اگر) صادقی
📚مثنوی معنوی؛مولوی جلال الدین محمد بلخی
------------------
.** ر. ک: رنگارنگ 1 / 409، درباره مشابه حکایت مذکور ر. ک: تفسیر نمونه 14 / 359 - 358.***
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom