چند چیز موجب امان ماندن از دیوانگی میشود:
😊😊😊😊😊
✅گرفتن ناخن هادرروز جمعه
✅صدقه دادن
✅نمک خوردن(البته نمک طبیعی)
✅خوردن کرفس
✅شستن سر باخطمی
✅خوردن ریزه های طعام یانان ازسفره
✅خواندن سوره ی یاسین
◀️این مطالب ازگفتار معصومین علیهم السلام جمع شده است.
📚گنجهای معنوی.رضاجاهد.ص۳۱۳
#حکمت #حدیث #سخن #کشکول_مذهبی
@rahimiseyed
و ممنون از خودم که این مطالب رو منتشر میکنم
وممنون از شما که وقت میذارید ومیخونید
عزیزان دل که رمان لیلای توبه رو دنبال میکنید
بابت تاخیر در ارسال صفحات بعدی عذرخواهم بزودی ادامه رو منتشر خواهم کرد ان شاءالله
هدایت شده از | سید اسماعیل حاتمی |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مظلومیت حضرت علی(ع) و مسلمان شدن مرد یهودی
کانال تلگرام
https://t.me/seyed_e_hatami
کانال ایتا
http://eitaa.com/seyed_e_hatami
مدتی پیش یکی از مولوی ها گفته بود حضرت زهرا به حضرت علی سلام الله علیهما گفتهبودمنرا شب دفن کن که نامحرمان بدن من را نبینند
😒😒😒😒😒😒
جمله،جملهای بود که هر شیعه وسنی بهدلیل بااهمیت بودن حجاب در نزد اهل بیت قبول میکرد
اما کسی سوال نکرد که آقای مولوی شما که میگویی بی بی فرمود نامحرمان بدنم نبینند پس باید حضرت علی به تنهایی دفن میکرد نه اینکه افرادی چون ابوذر وسلمان و عمار و...در تشییع باشند بالاخره اینها هم نامحرم بودند
پس ماجرا این نبود
بلکه هم شیعه و هم سنی نوشته اند که حضرت زهرا به حضرت علی از دفن شبانه گفت زیرا نمیخاست افرادی چون ابوبکر وعمر در تشییع باشند
آخه چرا؟
بیان یکم به قبل تر برگردیم
👇👇👇👇👇👇
دفن شبانه هم مانند تمام زندگی حضرت یکمعجزه بود
آقای ابوبکر که بر مسند خلافت غاصبانه نشست دائما دنبال راهی برای اثبات خلافتش دربین مردم بود
جناب ابوبکر بن ابی قحافه باید برای رسیدن به صلاحیت صد درصدی بین تمام مسلمانان مخالف سرسختش امام علی را یا مجبور به بیعت کند ویا بکشد
حضرت علی هم از خانه خارج شود مجبور به بیعت است و یا مجبور به جنگ
آنها دقیقا دنبال جنگ و عصبانیت امام بودند برای بازی کردن با ذهن های مسلمانان 👇
@rahimiseyed
اما بر خلاف تصورشان پس از حمله به خانه ی حضرت علی،حضرت فاطمه حامی امام شد و حتی دفاع مادر آنقدر بود که مهاجمین دست به جنایات ضرب وشتم بی بی زدند
این نه تنها رسمیت بلکه تخریب خلافت غاصبانه بود
زیرا تمام مسلمانان گفتند اگر ابوبکر جانشین پیامبر است پس چرا به دستور اودرب خانه ی دختر پیامبر سوخت
این ضربه ی مهلک مادرسادات بود به پیکره ی خلافت غاصبانه
@rahimiseyed
ابوبکر وعمر در پی نقشه ای به عیادت بی بی آمدند تا با عذرخواهی قضیه را تمام کنند وظاهر نمایند که ماجرای ضرب وشتم یک اتفاق بودواکنون بین خلیفه و دختر پیامبر هیچ نارضایتی نیست
برعکس حضرت فرمود مگراز پیامبر نشنیدید هرکس فاطمه را ناراحت کند من را ناراحت کرده و...
آندواقرار برشنیدن حدیث کردند بی بی فرمود از هردو ناراضی ام و بعداز هرنماز نفرینتان میکنم
این باز بیشتر از قبل به پیکره ی خلافت ضربه خورد
راه سومی برای اثبات خلافتش باقی میماند آن هم حضور درتشییع دختر پیامبر و اقامه ی نماز برپیکر ایشان توسط ابوبکر بود
و اما اینبار حضرت از امیرالمومنین درخواست دفن شبانهکرد وتاکید برعدم حضور آندونفر.
این ضربه ی دیگری بود که تا کنون سوال است که اگر ابوبکر خلیفه بود پس چرا حضرت زهرا اجازه ی دفن و نماز را به او نداده؟؟؟؟؟
@rahimiseyed
یادت باشه که فرزندت به گردن تو یه حقوقی داره
_عه؟
_بعله
_مثلا چی؟
_مثلااااا🤔 این حدیث رو بخون:
👇👇👇👇👇
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله میفرمایندکه:
از جمله حقوق فرزند بر پدرش سه چيز است:
1_برايش نام خوب انتخاب كند،
ها نامی که زیبنده باشه درشان باشه
2_سواد به او بياموزد،
3_و هر گاه به سن بلوغ رسيد، او را همسر دهد.
قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن حَقِّ الوَلَدِ على والِدِهِ ثَلاثَةٌ يُحَسِّنُ اسمَهُ ، ويُعَلِّمُهُ الكِتابَةَ ، ويُزَوِّجُهُ إذا بَلَغَ .
✅منبع: مكارم الأخلاق
#حدیث #سخن #فرزند #نکته
#کشکول_مذهبی
@rahimiseyed
هیچ کدوم از ما در امان نیستیم
مگه اینکه؟؟؟؟؟
✅✅✅✅✅✅
آقامون امام حسن عسکری علیه السلام درباره ی غیبت فرزندشان بیان میکنند که:
👇👇👇👇👇
وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ غَیْبَةً لَا یَنْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَکَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِه ؛
✔️ترجمه:
به خدا سوگند، فرزندم دارای غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت در امان نخواهد ماند مگر کسی که خداوند او را بر اعتقاد به امامت وی استوار ساخته و بر دعا برای تعجیل در فرج آن حضرت توفیقش بخشد.
😔😔😔😔😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📚موضوع منبرفاطمی.ص۱۵
#امام_زمان #حضرت_مهدی عجل الله فرجه
#منبر_آماده #منبر_ده_دقیقه_ای
#کشکول_مذهبی
@rahimiseyed
#مادرانه
#کودکانه
بازی بر روحیه فرزند تأثیرات مثبت دارد؛ خلاقیت او را شکوفا و عواطف کودکانه او را از محبت سیراب میکند. بازی کودکانه مادر با فرزندان، رشد جسمی و فکری کودک را سرعت میبخشد و احساسات پاک مادری را به او منتقل میکند.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
حضرت زهرا (سلام الله علیها) وقتی بافرزندش امام حسن (علیه السلام) بازی میکرد و او را بالا میانداخت، میفرمود:
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
«أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن)
😍😍😍😍😍😍
(حسن جان! مانند پدرت علی (علیه السلام) باش. ریسمان ظلم را از گردن حق بردار؛ خدای احسان کننده را پرستش کن و هیچ گاه با صاحبان ظلم و تعدی دوستی مکن. »
و وقتی باامام حسین (علیه السلام) بازی میکرد این گونه میفرمود:
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
«أَنْتَ شَبِیهٌ بِأَبِی لَسْتَ شَبِیهاً بِعَلِی)
😍😍😍😍😍😍
تو به پدر من `پیامبر (صلی الله علیه وآله) شبیه هستی و به پدرت شباهت نداری. »
این بیت موجب خنده و تبسم حضرت علی (علیه السلام) میشد.
از این قطعات تاریخی استفاده میشود که حضرت علی و فاطمه زهرا با وجود تمام مشکلات و گرفتاریهای موجود با کودکان خود خوشحال و خندان رفتار میکردند. این لازمه و جوهره جوانمردی است که انسان گرفتاریهای خارج از خانه را با خود به خانه نیاورد و غصههای خود را هر قدر که در ظاهر خود نمایان نکند. بدون تردید چنین خانوادههایی فرزندانی تربیت میکنند که از روانی سالم، روحیه ای قوی و نفسی مطمئن برخوردار هستند.
----------
📚سوژه ی سخنرانی فاطمیه.ص۲۳۹
#منبر #منبر_آماده #منبر_ده_دقیقه_ای
#مادر #پدر #حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#تربیت #کشکول_مذهبی
@rahimiseyed
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
محبوب رضاست هرکه دل ریشتر است
ازکعبه صفای این حرم بیشتر است
اینجاست طبیبی که ندارد نوبت..؛
هردل که شکستهتر بُوَد پیشتر است
#سلام_آقا
https://eitaa.com/joinchat/2416640202C9a57ee91de
#سوال
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
پسر:بابا چرامردم به امام دوازدهم امام زمان ( (عليه السلام) ) را مى گويند در صورتى كه صاحب اصلى زمان ها خداست؟
❗️❕‼️❗️❕
پدر:خب پسرم دستت دردنکنه این سوال رو پرسیدی ولی یادت باشه که صاحب الزمان يعنى كسى كه صاحب اختيار و داراى ولايت از طرف خدا در اين زمان است و منافات نداره خداوند كه خود صاحب اختيار و ولىّ حقيقى تمام موجوداته به افرادى سرپرستى و صاحب اختيار بودن و ولايت بده و امام زمان ( (عليه السلام) ) در اين زمان داراى چنين سرپرستى و ولايت از جانب خداوند میباشند.
#پدر_و_پسر
📚پرس و جو با موضوع مهدویت.موضوع ویژگیهای جسمانی نوزاد
#شبهه #مسئله #سخن
#امام_زمان عجل الله فرجه #حضرت_مهدی
#کشکول_مذهبی
🟢باماهمراهباشید:👇
@rahimiseyed
#لیلای_توبه_قسمت_ششم
موضوع:عاشقانه
آن روز توبه سرخوش بود و خوشحال فکرش آسوده و حوصله اش زیاد انتهای بازار مردجوانی با یک گاری ایستاده بود و باقالی میفروخت توبه ایستاد و به جوان خیره شد جوان بلافاصله پرسید:
باقالی برایتان بریزم جناب توبه؟
_آری چند کاسه بریز.
جوان بلافاصله از زیر گاری چند تا کاسه سفالی سبزرنگ درآورد با یه قاشق چوبی باقالی داخل کاسه ها ریخت کاسه ی اولی را توبه گرفت و باقی کاسه هارا عبدالله و خالد ومکرم گرفتند توبه از بین شال کمر خنجر کوچکی درآورد و سر آن را به باقالی ها میزد و دردهان میگذاشت
چند دانه که خورد متوجه یک زن شد که به او چشم دوخته بود دختربچه ی کوچکی هم کنارش ایستاده بود توبه جلو رفت و کاسه را به دست دختر داد زن لبخندی به لب آورد وگفت: این بهترین لحظه برای من است جناب توبه
توبه خنجرش را بین شال کمر نهاد و چنددرهم بیرون آورد و سه درهم به زن داد وگفت: برو و اینجا نمان!
زن با اشتیاق سه درهم را گرفت وگفت:همین دختر طعامی بخورد برمیگردم.
توبه به کنار گاری باقالی فروش آمد و درهم های باقی مانده را به او داد و به سمت میدان اصلی شهر به راه افتاد
آرام آرام قدم میگذاشت و به لباس هایی که کنار میدان به فروش گذاشته بودند نگاه میکرد کمی که رفتند عبدالله را صدا زد
عبدالله جلو آمد وگفت:بله برادر
_به بازار فروش کنیزان برو الان لحظه ی غروب است و قیمت کنیزان را ارزان تر میگوید برو و برای این بیچاره کنیزی بخر
عبدالله به مکرم نگاه کرد و سخنینگفت
توبه از شال کمر دوکیسه ی سکه به عبدالله داد و آهسته گفت:این بیچاره که همیشه آواره است و ازدواج نخواهدکرد پس کنیزی بگیر که بتواند زندگی برایش بسازد
عبدالله لبخندی زد و به مکرم گفت بیا جوان بیا که بخت با تو یاراست
عبدالله و خالد ومکرم به راه افتادند
توبه مکرم راصدازدوگفت: گاهی دوای سوختن رسیدن به مطلوب است ولی مکرم مراقب باش که هرسوختنی دوایی ندارد چشمانت را باز کن و ببین کجا و برای چهوبرای چه کسی میسوزی
خالد برگشت و به توبه نگاه کرد عبدالله بااین جمله فقط سر پایین انداخت
توبه به سمت خانه ی سلیمان رفت درب خانه باز بود وتوبه وارد شد مرد قد بلندی از جا برخاست و گفت:خوش آمدی توبه بنشین برایت طعامی بیاورم
زنی با موهای پریشان باعجله از حجره ای بیرون آمد وگفت:توبه؟ توبه به اینجا آمده؟
زن به وسط حیاط آمد وتوبه را مقابل در دید تا او رادید صدا زد:عجیب است توبه بن حمیر به اینجا آمده
_باز نیامده گلهوشکایت شروع کردی عجوزه؟
_هه تو هرچهدوست داری بگو مهم این است چشمانت دنبال من است
توبه بی اعتنا برروی خشت های جلو یک ایوان نشست یکی از جوانان صدا زد:همینی که میگویی عجوزه همه ی اشراف خواهانن که در مجالسشان رقاصی کند
توبه نگاهش را از سمت زن گرفت و به جوان گفت: ابوفتاح کجاست؟
_نمیدانم گمانم در مطبخ باشد
زن نزدیک توبه آمد وگفت:با ابوفتاح چه کاری داری؟نکند باز فکرجنگ با کسی به سرت آمده
توبه سرش را تکان داد و گفت:همانی که تو گفتی
_ توبه کی تو آدم میشوی؟هنوز زخم شمشیری که به کمرت خورده بود خوب نشده باز سر جنگ باکسی داری
_برو ضعیفه به جای عجز وناله ابوفتاح را صدا بزن بیاید
زن با ناراحتی صورتش را درهم کشید و پی ابوفتاح رفت لحظه ای بعد پیرمرد فربه و درشت هیکلی آمد وبا لبخند صدا زد:ها توبه باز چه کسی موی دماغت شده
توبه از جا برخاست و در گوش ابوفتاح گفت: کسی موی دماغم نشده میخواهم از کسی راهزنی کنم که تاکنون کسی با او درآویزنشده، جگر شیر میخواهد برای این نبرد
چشمان ابوفتاح به صورت توبه خیره مانده بود توبه آهسته گفت:حاکم
ابوفتاح درفکر فرورفته بود بعداز تاملی گفت:نمیگویم چنین کاری نکن فقط میگویم چه در کاروان حاکم دیده ای که حاضری بااوسرشاخ شوی؟
توبه لبخندی زد و گفت:آفرین پیرمرد هنوز کله ات کارمیکند امشب با کسی وعده دارم وبایدبروم بزودی بازمیگردم وخواهم گفت هدفم چیست
زن رقاصه کاسه ای انار دانه شده به سمت توبه گرفت توبه چنددانه اناربرداشت زن چشمانش را خمار کرد وگفت:با که قرارداری نامرد؟
توبه چنددانه اناررا دردهان ریختوگفت: با یک کنیز زیبارو
زن دوباره صورتش را مچاله کرد و از توبه دور شد
ابوفتاح صدا زد ترش نکن ضعیفه امشب مجلس شعراس توبه هم به آنجا میرود
توبه بدون آنکه سخنی بگوید دستی برای ابوفتاحتکان داد و از خانه خارج شد
به قلم #سید_محمد_تقی_رحیمی
#شرعا_و_قانونا_کپی_از_رمان_جایز_نیست
@rahimiseyed
#پرسش_و_پاسخ
✅✅✅✅✅
آيا رسول خداصلي الله وعليه وآله از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
👇👇👇👇👇
آري، از ۱۰۷ حديث شهادت به ولادت آن حضرت از ناحيه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) استفاده ميشود. ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود:
"إنّ اللَّه تبارك وتعالي أطلع إلي الأرض أطلاعه فاختارني منها فجعلني نبيّاً، ثم أطلع الثانية فاختار منها عليّاً فجعله إماماً، ثم أمرني أن اتّخذه أخاً ووليّاً ووصيّاً وخليفةً ووزيراً، فعليّ منّي وأنا من عليّ وهو زوج ابنتي وأبو سبطي الحسن والحسين. ألا وأنّ اللَّه تبارك وتعالي جعلني وآياهم حججاً علي عباده وجعل من صلب الحسين أئمّة يقومون بأمري ويحفظون وصيّتي، التاسع منهم قآئم أهل بيتي ومهديّ أمّتي، أشبه الناس بي شمائله وأقواله وأفعاله، يظهر بعد غيبة طويلة وحيرة مضلّة... "؛
✅✅✅✅✅
ترجمه:
"خداوند تبارك وتعالي توجّهي بر زمين كرد ومرا انتخاب نمود و من را نبي قرار داد سپس بار دوم توجهي كرد وعلي را از روي زمين انتخاب نمود واو را امام قرار داد ومرا امر نمود كه او را برادر ووليّ ووصيّ وخليفه ووزير خود قرار دهم، پس علي از من ومن از علي ام، او شوهر دختر من وپدر دو نوهام حسن وحسين است. آگاه باشيد! كه خداوند تبارك وتعالي من وآنان را حجتهايي بر بندگانش قرار داده است. واز صلب حسين اماماني قرار داد كه به امر من قيام كرده ووصيت مرا حفظ خواهند نمود. نهمين از آنها قائم اهل بيت من ومهدي امّت من است. شبيه ترين مردم به من در شمايل واقوال وافعال است. بعد از غيبت طولاني وحيرت گمراه كننده ظهور ميكند...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📚پرس وجو با موضوع مهدویت ص ۱۲۸
#امام_زمان #سوال #نکته #سخن #حدیث
#کشکول_مذهبی
@rahimiseyed
#رمان
#لیلای_توبه_قسمت_هفتم
کوچه های تاریک وخلوت شهر خبر میداد که آهسته آهسته سرما باعث فرار مردم از کوچه ها شده همه به کرسی ها پناه میبردند توبه بر اسب سفید رنگش سوار بود و کوچه ها را پشت سر میگذاشت ناگهان جلو یک کوچه دو سه نوجوان کنار آتش نشسته بودند توبه از مرکب پیاده شد و به راست وچپ خودش نگاهی کرد یکی از نوجوان ها پرسید:های عمو چه میخواهی؟
توبه به آنها نگاهی کرد و گفت: خانه ی جدیدابوسعیدِ شاعردرباری همینجاست؟
یکی از نوجوان ها برخاست و با دست انتهای کوچه ای را نشان داد وگفت:ببین عمو به انتهای کوچه که رسیدی یک ایوان میبینی که دورش گچکاری شده همان خانه ی ابوسعید است
توبه دستش را به شانه ی نوجوان زد وگفت:خداخیرت دهد بنشین کنار آتش تا سرمااذیتت نکند
نوجوانسینه سپر کرد وگفت:سرما کوچک ترازاین حرف هاست که بخواهد ما را بترساند
توبه لبخندی زد وگفت:آفرین برشجاعتت ولی یادت باشد وقتی یک بزرگ چیزی گفت حتما از تو بهتر و بیشتر روزهای سردوگرم دیده
نوجوان هیچنگفت و نشست
توبه افسار را کشید وبه سمت کوچه راه افتاد
یکی از پسر ها فریادزد: تو هم جزء شاعرانی هستی که مهمان ابوسعید هستند؟
توبه برگشت و نگاهیکرد و سرش را به نشانه ی تایید تکان داد
کمی جلوتر رفت به همان ایوان گچکاری شده رسید درب چوبی خانه باز بود پیرمردی جلو درب ایستاده به احترام توبه سر خم کرد وگفت:خوش آمدید جناب توبه!
توبه لبخندی زد وگفت:شعرا آمده اند؟
_اکثریت آمده اند جناب ابوسعید منتظر شماست
توبه لباسش را مرتب کرد و از خورجین اسب شیشه ی کوچکی درآورد سر آن را باز کرد بوی مشک سفید پیچیده شد کمی انگشتش را به عطر زد و لباسش و محاسنش را معطر کرد
مرد جوانی بیرون آمد و افسار اسب را گرفت
توبه وارد صحن خانه ی ابوسعید شد یک حیاط خشتی که بوی محبوب شب همه ی خانه را پر کرده بود
پیرمرد جلوتر رفت و درب سالن را برای توبه باز کرد توبه چکمه از پا درآورد و وارد راهرو شد صدای ساز و آواز خواندن به گوش می رسید چندقدمی که رفت سالن بزرگی بود جمعیتی نزدیک به سی چهل نفر نشسته بودند و کنیزکان و بردگانی که مشغول به پذیرایی بودند ابوسعید بالای یک کرسی نشسته بود تا توبه را دید از جابرخاست و گفت:بالاخره آمدی برادر؟
همه برای توبه از جا برخاستند توبه برای همه دست بر سینه گذاشت و سلام کرد سپس تا کنارابوسعید رفت ابوسعید دستش را گرفت و اورا کنارخود نشاند
ابوسعید اشاره کرد به جوان آواز خوان وگفت:ادامه بدهید
دوباره آوازخوانی شروع شد و همه ی شاعران به آواز خوان نگاه میکردند
ابوسعید سر درگوش توبه کرد وگفت:شعرهایت زیباترین شعرهاست اما افسوس که تو آنچه گفته ای از غارت و حمله وجنگ است یک شعرنگفته ای که بشود برای کنیزکان خواند
توبه خنده کرد وگفت:چه باید کرد من دائما صبح وشبم با غارت میگذرد مانند شما در جمع کنیزان خمارچشم و شاعران دل نازک نیستم
ابوسعید خنده ای کرد و مشتی بر بازوی توبه زد
توبه به رقص بردگان چشم دوخته بود که ابوسعید پرسید:تازه ترین شعرت را کی گفته ای؟
_دوروز پیش
_موضوعش چیست؟
توبه خنده ای کرد وگفت:مثل همیشه از غیوربودن جنگ آوران گفته ام
_یک بار هم شعری نگفتی به درد مابخورد
در این موقع کنیزکی سینی پراز پذیرایی آورد تاجلو توبه بگذارد توبه نگاهی به کنیزکرد وکنیزک هم بالبخندنگاهی به توبه نمود وقتی چشمان کنیز را دید انگار تمام غم ها به دلش آمد انگار دوباره غصه ای که چندی بود در حال فراموشی اش بود در دلش تازه شد آری چشمان زیبای کنیز او را به یاد چشمان بی مثال دختری انداخت که در دکان ابومحمد با او بحث کرد
توبه انگار دیگر درآن مجلس نبود دستی بر پیشانی نهاد و به هیچ شعری گوش نمیکرد ناگهان دست ابوسعید که به شانه اش خورد نگاهی به اطراف کرد عمرو که از ریش سفیدان بود صحبت میکرد و میگفت:هرمجلسی که شاعربزرگی چون توبه باشد دیگر شعر خواندن ما یاوه گویی است همیشه اشعار شما جناب توبه زینت مجالس ما بوده
_ازشما تشکر میکنم جناب عمرو
_تشکر لازم نیست پسرحمیر خواهشمندیم برایمان شعری بخوانید تا به وجد بیاییم از آن اشعارحماسی و قهرمانانه
توبه به اطراف نگاهی کرد و از جابرخاست او نمیدانست چه می خواهدبخواند ابوسعید بالبخندگفت:من قبل از این نیز پرسیدم توبه گفت میخواهد اشعار حماسی برایمان بخواند
توبه سر به زیر انداخت و گفت:(درقالب شعر عربی)چشم ها انگار با انسان ها سخن میکنند
چشم ها پر است از راز و فریبندگی
چشم هایش مرا دنبالش کشاند
وه که چه چشم پر از صلابتی داشت دلبرزیبایی که مرا اندرز نمود
اندرزش برجانم نشست
و کلامش غرورم را شکست
و رفتنش دلم را شکست
و من دیوانه ی آن چشمان شدم
ابوسعید از جابرخاست وبرای توبه کف زد و گفت:مرحبا توبه مرحبا شک ندارم که این شعر را اکنون گفتی
_آری ابوسعید الان این شعر به ذهنم آمد
همه ی حاضرین برای توبه کف زدند
توبه به جایش نشست و منتظر بود کنیزک بیاید شاید باری دیگر دیدن چشمان کنیز اورا به دکان ابومحمدببرد
به قلم #سید_محمد_تقی_رحیمی
#شرعا_و_قانونا_کپی_از_رمان_جایز_نیست
@rahimiseyed
#نکته
آنطور که شیخ عباس قمی نوشته برای عاقبت به خیر شدن و از شقاوت به سعادت رسیدن چند چیزخوب است:
👇👇👇👇👇👇
خواندن دعای یازدهم صحیفه کامله: «یا مَن ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذّاکِرینَ... » [تا آخر].
👇👇👇👇👇
و خواندن دعای تمجید که در کتاب باقیات الصالحات(مفاتیح)بعد از ادعیه ساعات آن نقل شده.
👇👇👇👇👇
و خواندن نمازی که وارد شده در یکشنبه ذِی القَعده.
👇👇👇👇👇
و مداومت به این ذکر شریف:
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَّدُنکَ رَحمَةً اِنَّکَ اَنتَ الوَهَّابُ»
سوره ی آل عمران آیه ی ۸۶
✔️ترجمه:
پروردگارا قلبهای ما را به باطل مگردان، بعد از آنکه هدایت کردی ما را و از نزد خود رحمت بخش به ما، همانا تو بسیار بخشنده ای
👇👇👇👇👇
و مداومت به تسبیح حضرت زهرا علیها السلام بلافاصله بعدازهرنماز.
👇👇👇👇👇
و در انگشت کردن انگشتر عقیق، مخصوصا اگر عقیق سرخ باشد و مخصوصااگر بر آن ن «محمدٌ نبیّ اللَّه و علیٌّ ولیّ اللَّه»حک شده باشد.
👇👇👇👇👇
و خواندن سوره «قَد اَفْلَحَ المُؤمِنُون»در هر جمعه
👇👇👇👇👇
و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ»
موارددیگری هم درروایات برای عاقبت بخیری نقل شده
📚منازل الاخره.
#منبر_آماده #منبر #منبر_ده_دقیقه_ای #منبر_بیست_دقیقه_ای
#حکمت #نکته #حدیث
🌼🌼🌼🌼🌼
@rahimiseyed