⭕️ #بخش_دوم چهلمین سالگرد شورای عالی انقلاب فرهنگی(۳)
ابتدا با ابهام آفرینی در حکم امام، کوشیدند شورا را با "بحران موجودیت" مواجه کنند و تاریخ همه شوراها و نهادهای انقلابی را به بهانه تبدیل "نهضت" به "نظام"، منقضی اعلام کنند سپس نوبت به ادعای "بحران مشروعیت" رسید و نسبت شورا با قوای سه گانه را تیره وتار خواندند، حال آنکه کنترل ساختار شورا اساساً در اختیار سران قوا بویژه رئیس دولت بوده و هست. آنگاه نوبت به القائ "بحران هویت" رسید و سوالات بنیاسرائیلی و سپس حملات صریح اسرائیلی به اصل مفهوم "انقلاب فرهنگی" و تحریف معنای "سیاستگذاری" و تردید در معنای "مدیریت فرهنگی" و انکار هندسه برای "فرهنگ عمومی"(تا قابل مهندسی باشد) و نهایتا "بحران اختیارات و قدرت" و بازی با وقت و اعصاب ملت، و لابیگری برای مدیریت آرای اعضای شورا و اردوکشی سیاسی، و همه بحرانها، دروغ و بی مبنا، و همه ساختگی و سیاسی است. کجا عیب برداشته؟ بشمامیگویم. در شوری و در حاکمیت به شمول هر سه قوه، خط ارتجاع و غربزدگی و فکر "عدول از اصول" و دنیازدگی در برابر خط "انقلاب وتکامل"، همچون دهه ۶۰ دوباره فعال است و البته آدمهایش عوض شدهاند.
در آستانه ۱۴۰۰، تنها دوگانگی در حاکمیت، نه در ساختار یا مشروعیت و یا قانون، بلکه در هویتها و رویکردها در میادین فرهنگ و اقتصاد وسیاست خارجی است. عیب در ساختار نیست بلکه بوضوح، ما دو جبههایم. و این ربطی به دو جناح مشهور ندارد. طبقهبندی دیگری است که آن جناحبندیها را نسخ و از آن عبور کرده و چپ و راست، سرش نمیشود و از هر دو یارگیری کرده است. آیا نمیشنوید صدای مدیرانی که میگویند از نسل جوان ما تنها آبگوشت بزباش بر میآید؟ و آن دیگری که میگوید مگر دین، ربطی به مبارزه با آمریکا دارد؟ و آن یکی که پیش از آمدن، گفت مشکلات کشور ربطی به تحریم ندارد و ضعف مدیریت است و پس از سوارشدن بر کار، گفت حل مشکل آب خوردن ما هم به دست کدخداست؟ رئیس جمهور معمم دیگری را میشناسم که در دوران حاکمیت خود در سالهای پایانی دهه هفتاد در همین شورا، عدالتخواهی را سوسیالیسم خواند و به صراحت گفت این آیات و روایات "عدالتخواهی" که در حوزه و دانشگاه میخوانی تنها به درد "انقلاب کردن" میخورد و به درد "حکومت کردن" نمیخورد و در چشمان من نگریست و گفت باید بپذیریم که شاید سکولاریسم، تقدیر عصر ما و مشیت الهی باشد و پایان تاریخ شاید همین نظام لیبرال دموکراسی و سرمایه داری است و مقاومت، بیفایده است منتها ما بکوشیم کمی از فسادش بکاهیم و دوز "معنویت" آن را در حریم شخصی کمی بالاتر بریم، از امام تجلیل کرد و سپس تبصره زد که ریشه استبداد دینی در دیدگاه خود امام است و وقتی مراد امام از ولایت مطلقه را برای او توضیح دادم با لبخند گفت با این تقریر روشنفکرانه که تو کردی، قبول!!
مشکل در تفکری است که بنام راست و چپ، اشرافیگری را موجه کرده و دهه ۶۰ را دهه افراطی گری و چپزدگی میخواند و وسعت تهاجم دشمنان درون و بیرون برای پایین کشیدن درفش مقدس امام خمینی را میبیند و لبخند میزند و ماندن خودش را اصل، و بقای انقلاب را مسئله فرعی میداند و رجالی از چپ و راست را اینک همسفره کرده است...
🆔 @rahimpoor_azghadi
#بخش_دوم
س) از تحصیلات خود بفرمایید؟
ج) در خانواده پدری ما قرآن و دعا و حافظ و سعدی خواندن، سنت بود. خانواده مادری ما هم عطارباشیهای مشهد بودند که غالبا خواندن و نوشتن میدانستند اما هیچ ملا و روحاني در دو طرف نداشتیم. کسی هم دبیرستان نميرفت زیرا هر کس شغل و صنعت پدری داشت، نيازي به مدرک تحصیلی نداشت و مدرك، صرفاً مجوز ورود به ادارات دولتی برای تامین معاش بود!
پدرم کتابخوان حرفهای بود و ما از همان ابتداء، جذب كتابخواني ميشدیم. ميتوانم بگویم در هفده سالگی، داستان ایرانی یا کتاب رمان ترجمه شدهای نبود که کتابفروشیهای مشهد، کرایه دهند یا در کتابخانه آستان قدس باشد و من نخوانده باشم.
یک نکته مهم در اینجا یادآوری فقر شدید آثاردینی به زبان فارسی روان در آن دوران است. خود من در نوجوانی ابتدا به وسیله کتب ترجمه شده غربی یا عربی و بویژه مصری، از قبیل کتب جرجی زیدان، الکسیس کارل، شیخ محمد عبده و... با مفاهیم دینی و اسلامی ، آشنا شدم و ميتوانم بگویم که حداقل، من با کتب دینی چندانی که برای یک نوجوان «عربی ندان»، قابل مطالعه باشد، آشنایی نداشتم و اصولا تألیفات فارسی روان که معرف اسلام باشد، در کار نبود.
اینجاست که ارزش معدود متفکران مسلمان ظرف نیم قرن پیش از انقلاب روشن می شود که چه خدماتی کردند تا مردم ایران بیدار شدند و کمونیسم را از کشور بیرون رانده و نهضت نفت را آفریدند و سپس تکامل و شعور دینی و سیاسی جامعه به جایی رسید که امام حاضر خود را شناختند و چنین انقلاب بی نظیری آفریدند.
بلوک غرب، تبلیغ کرد که مارکسیسم را او از پا درآورده، در این صورت باید پاسخ دهد که پس چه کسی غرب را با آن ریشههاي تناور از ایران بیرون راند؟ در هر صورت باید سپاسگذار نیم قرن تلاش فرهنگی صاحب نظران جعفری مذهب بود که توانست ریشههاي فرهنگ شرق و غرب را در افکار عمومی آنچنان سست کند. بنده نیز چه در شبنامه نویسیهاي پيش از انقلاب و چه در روزنامه نویسي های پس از انقلاب (البته آنها که جرات درج نوشتههای مرا داشتهاند)، پیرو آن بزرگان بودهام و از بیست سالگی در هر فرصتی که پیش آمده و وظيفهام اقتضاء کرده، نوشتهام و تا زنده ام خواهم نوشت. مذهب من، مركب و قلم را گرانمایهتر از خون شهید، بلکه شهیدپرور میداند. براي هرگونه تحولی، مثبت یا منفی در اجتماع بشری، ابتدا باید از فرهنگ آن جامعه آغاز كرد. دشمن هم همین کار را میکند.
🆔 @rahimpoor_azghadi