🔴الگوسازی از ظرفیت بانوان کربلا میتواند زندگی زنان شیعه را تعالی بخشد.حضرت رباب زنی بود که بعد از سالها زندگی عاشقانه با امام حسین،در کربلا فرزندطفلش به شهادت رسیدخودودخترش اسیر شد اما او در مجلس یزیدبوسه بر سر امام زد واز حقش دفاع کردو یک سال بعد هم ازشدت تالمات روحی کربلا دار فانی را وداع گفت
#بانوان_بهشتی
#الگوی_زن_مسلمان
⚫️ #زنان_عاشورایی: زنانی که تا آخر پای ولی خود ماندند.
🧕🏻 رویحه، همسر هانی بن عروه مرادی: رویحه با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، در منزل خود از او پذیرایی نمود. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانی بن عروه به اتفاق فرزندش یحیی در کوفه مخفی شد. با اطلاع از ورود امام حسین «علیه السلام» به کربلا، نزد حضرت شتافتند و یحیی در رکاب امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید.
❌ پدر این زن عمر بن حجاج در کربلا در لشکر عمر سعد بود و به موکلین آب فرات تأکید می کرد نگذارند سپاه حسین «علیه السلام» به آب دسترسی پیدا کنند؛ اما این زن شجاع در محبت اهل بیت «علیهم السلام» همانند شوهرش هانی بود.
#رویحه_همسرهانی
#بانوان_بهشتی
مادران عاشورایی
🔹یک مادر، جوانی داشته باشد که تازه عروسی و زفاف کرده است و اتفاقاً باعروسش آمده است.
🖇 این مرد میآید خدمت اباعبدالله و از حضرت اجازه میخواهد. زن جوانی دامنش را میگیرد و میگوید: ای مرد! کجا میروی؟ مرا به چه کسی میسپاری؟ فوراً مادرش پیش میآید و میگوید: پسرم! مبادا با این حرفها دست از یاری فرزند پیغمبر برداری که این یک امتحان الهی است.
🔹این است که به کار ارزش میدهد و این حادثه را درس آموزندهای قرار میدهد که اگر هزارها سال هم مردم بنشینند باز ارزش دارد که حرفش را بزنند و درس بیاموزند و تعلیم و تربیت بگیرند.
🔹 این جوان میرود تا بالاخره شهید میشود؛ افرادی را میکشد و کشته میشود.
🔹مادرش بعد از اینکه اطلاع پیدا میکند پسرش کشته شد، چوبی را برمیدارد، میخواهد به جنگ برود
که ابا عبدالله فرمود:
«🌱ای زن! برگرد، جهاد از شما زنان برداشته شده است.🌱»
دلیل بر اینکه او تحت تأثیر احساسات نیست اینکه تا امر آقا میرسد میگوید چَشم.
🔹دشمن وقتی میبیند که او مادر است، سر این جوان را از بدنش جدا میکند و به طرف او میاندازد. این مادر سر جوانش را به سوی آنها پرتاب میکند و میگوید ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمیگیریم.
🖇چهار پنج نفر هستند که همراه همسرشان در کربلا بودهاند. مرحوم شیخ محمد سماوی در کتاب ابصار العین اینها را با نام و نشان ذکر کرده است. یکی از اینها مادرش هم هست.
#استاد_مطهری
پانزده گفتار، ص 285📖🖊
#بانوان_بهشتی
مادر سپاه
🌿خانم زهرا حاجی احمدی بانویی که او را به نام «مادر سپاه» میشناسند و در 92 سالگی اش از دوران هشت سال دفاع مقدس میگوید. پدرش از ثروتمندان زمان خود بود و در ۱۳ سالگی، ازدواج میکند و حاصل این ازدواج 5 فرزند است.
🌿 یکی از فرزندانش در دوران پهلوی، توسط ساواک به شهادت رسید، زیرا فرزندش از دوستداران مرحوم تختی بود که پس از مرگ وی گویا پول و حقوق ساواک را برای همکاری قبول نمی کند و به همین دلیل او به شهادت میرسانند.
🌿در اوایل جنگ به گیلان غرب اعزام شد تا وظیفه پشتیبانی از رزمندگان اسلام را برعهده بگیرد. شستن لباس بچه های گروه فنی و مهندسی خیلی سخت بود. آن قدر شلوارها چربی و روغن داشت که با سنگ میشست تا اینکه بعد سر از مریوان در آورد.جایی که تنها خودش بود و خودش و هیچ زنی در منطقه نبود. کارش از پتوشویی و لباس شویی تا تهیه غذا وخوراک برای رزمندگان بود.
#زهراحاجی_احمدی
#بانوان_بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡 «اما شهادت را بیشتر ...»
📗 مجموعه تصویری #میخواهم_از_تو_بخوانم
🏡 گزیدههایی از وصیتنامههای شهدا که رهبر انقلاب آنها را بخشی از منشور معنوی انقلاب میدانند.
💬 همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست میدارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا میکنم.
از تو میخواهم اگر میخواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و همین طور معلّمی باشی جدّی.
📝 از وصیتنامه شهیده نسرین افضل
#بانوان_بهشتی
#بانوان_جانباز
خاطرات طیبه یوسفیان
🌹یک روز یکی از برادران به سراغ من آمد و گفت: شما بلدید برای کلاه کاسکت رزمنده ها روکش بدوزی؟ گفتم یک نمونه برایم بیاورید، تا امتحان کنم. کلاهی برایم آوردند و من به اندازه دو گونی برش دادم و آن ها را به خانه آوردم. من می دوختم مادرم نیز با سنجاق قفلی از داخلِ سجاف روکش ها، کش رد می کرد. ما با هم مسابقه می گذاشتیم. بعد از دوختن کلاه ها، آن ها را تحویل دادم. عصر همان روز، دوستم به سراغم آمد و گفت: می آیی، برویم قالیبافی یاد بگیریم؟ من قبول نکردم ولی به او قول دادم روز بعد همراهش خواهم رفت.
🌹آنگاه به طرف خانه خواهرم رفتم. مادر و زن برادرم هم آنجا بودند. خانه خواهرم زیر زمین داشت. من از پله های ایوان بالا رفتم و رو لبه دیوار زیر زمین نشستم. در همین حین صدای مارش نظامی از بلندگوی مسجد بلند شد. یکی از بچه های خواهرم در حال آبپاشی حیاط بود. یکی دیگرشان، پهلوی من نشسته بود و کوچکترین فرزند خواهرم، داخل پله های زیر زمین غذا می خورد.
🌹یکی از اعضای خانواده ام به ما نهیب داد که "پاشید برید جای امن؛ مگه نمی بینید صدای انفجار به گوش می رسه؟" در همین گفتگوها، ناگهان صدای انفجار مهیبی بلند شد و من یک آن خودم را تو هوا دیدم. در همان حال با کمال تعجب می دیدم، ساختمان های اطراف خانه خواهرم، عین فیلم ها، در حال آوار شدن روی هم هستند. سبک شده بودم. عین پر کاه، احساس بی وزنی می کردم. با همان سرعت که به هوا پرتاب شدم، به همان سرعت هم به طرف پایین سقوط کردم و با کمر، اول روی سکوی سیمانی پله زیر زمین افتادم و بعد از لحظه ای، به کف زیرزمین لیز خوردم. دختر خواهرم نیز روی یکی از پله ها افتاده بود. بعد از این دیگر چیزی یادم نیست.
#بانوی_جانبازطیبه_یوسفیان
#بانوان_بهشتی
🔻حواستان به تیتری که خودشان میزنند هست ؟
📌چرا حجاب نماد قدرت است ؟
🔷چون زنی که حجاب بر سر میکند به تنهایی در حال مبارزه با تمدن دین ستیز غربی است،تمام ساختارهای غربی در جهت تضعیف زن محجبه طراحی شده است و اینانتخاب، خبر از یک زن بسیار قوی میدهد، که از تربیت دینی عمیقی برخوردار است ،غرب زن محجبه را بزرگترین دشمن قدرتمند خود میداند.
#حجاب
#بانوان_بهشتی
#شهیده_راضیه_کشاورز
همیشه جهانی دعا می کرد....🤲
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
📕کتاب دفتر خاطرات فضه کنیز حضرت زهرا علیها السلام
اثر
محمدرضا انصاری
📖کتاب «دفتر خاطرات فضه خادمه حضرت زهرا (سلام الله علیها)»، دفتر است! دفتری از خاطرات تنها کنیز خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) که لحظه به لحظه زندگیاش توأم با عطر اهل بیت (علیهم السلام) بود. تک تک داستانهای این کتاب را او برایمان به یادگار گذاشته است.
📝 کتاب دفتر خاطرات فضه، از لحاظ ادبیات نوشتاری دریچهای جدید را به روی مخاطبان گشوده است.
📝 شیوه آمادهسازی دفتر خاطرات اینگونه بوده که ابتدا داستانهایی که فضه به نوعی در آنها بوده و در منابع شیعه و سنی ذکر شده، جمع آوری شده است.
📝فصل نخست کتاب مقدمهای درباره آمادهسازی دفتر خاطرات و همچنین بیان شخصیت فضه و زندگی شخصی اوست. در این فصل خلاصهای از سیر زندگی فضه از زمان کنیز شدنش تا رسیدن به بارگاه فاطمی و پس از آن در کربلا ذکر شده است.
📝 فصل دوم کتاب «دفتر خاطرات فضه»، مجموعه کامل داستانهایی بوده که از لسان فضه کنیز حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیان شده است. اهمیت شخصیت فضه و دفتر خاطرات او به خاطر حضور وی در بسیاری از ماجراها بوده است. از جمله اینکه او در ماجرای هجوم غاصبان جانشینی پیامبر به خانه وحی شخصاً حاضر بوده است.
#معرفی_کتاب
#بانوان_بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر سهیلا سامی، فوق تخصص مغز و اعصاب در هانوفر آلمان:
از کودکی علاقهمند حفظ قرآن بودم
#سهیلاسامی
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
شهیده ناهید احمدی مقدم
شهيده ناهيد احمدي مقدم در سال 42/6/1 به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و همچنين دبيرستان را در شهرستان خرم آباد با موفقيت كامل در سال تحصيلي 60-59 به پايان رسانيد و چون آن زمان به علت انقلاب فرهنگي دانشگاه ها بسته بود تنها توانست در آزمون ورودي مراكز تربيت معلم شركت کند و در رشته ی تربیت بدنی مرکز تربیت معلم نسیبه قبول شود. امد او پنجمین فرزند خانواده بود اما مانند فرزند اول خانواده در مقابل تک تک اعضای خانواده احساس مسئولیت می کرد. بی نهایت به مادر و پدر خود احترام می گذاشت همواره مي گفت كاش مي توانستم به جبهه بروم و در راه خدا شهيد شوم و هميشه در دفاتر خود با خط زيبايي مي نوشت «ناهيد شهيد، شهيد ناهيد»
🌱او دختري خوش قلب، مهربان، از خود گذشته، با ايمان و تقوي و فوق العاده ساده پوش و محجبه بود. زماني كه خرم آباد به علت مسائلي امام جمعه نداشت شهيد ناهيد به همراه مادر بزرگوارشان براي ادای نماز جمعه به بروجرد مي رفت.
🌱شهيد در زمان دانشجويي چه در درس و چه در مسائل فرهنگي و تربيتي و كمك به جبهه فوق العاده كوشا بود. رشته تحصيلي آن بزرگوار تربيت بدني بود او هميشه مي گفت: «دوست دارم به نحو بهتر و بيشتري به جامعه خدمت كنم» و همواره آرزوي شركت در آزمون دانشگاه ها را داشت.
🌱دانشجويان تربيت بدني هيچ كدام حق استفاده از طلاجات را نداشتند اما شهيد چند النگو داشت كه هميشه دستش بود و در مقابل پرسش ديگران مي گفت: «آن ها براي كمك به جبهه است» و در زمان مناسب براي كمك به جبهه هاي حق بر باطل هديه شد.
🌱شهيده سال اول تحصيل را با موفقيت به پايان رسانيد، سال دوم را به عنوان كارورزي در روستاي "دارائي" در حومه شهر خرم آباد مشغول به كار شد و مهرماه سال 1362 ترم جديد را در تهران شروع كرد. در يكي از عمليات هاي پيروزمندانه رزمندگان اسلام، مردم تهران براي شادي به خيابان ها ريختند و نقل و شيريني پخش مي كردند و آن ها به اتفاق اساتيد محترم به طرف جماران پياده حركت كردند و آرزوي ديدار امام را داشتند اما امام آن روز ديدار نداشتند ولي با پافشاري خانم گرجي يكي از اساتيد محترم (نماينده اسبق مجلس شوراي اسلامي) و صبوري بچه ها بالأخره إذن ديدار دادند و آن ها به يمن اين اتفاق خوب همه از جماران به بيمارستان شهيد طالقاني كه آن زمان اكثريت بيماران آن را مجروحان جنگ تحميلي تشكيل مي دادند رفتيم و با اهدای خون گام كوچكي در راه كمك به جنگ برداشتيم. آن شهيد عزيز همواره آداب دين را آن طور كه شايسته بود به جا مي آورد و همواره تكيه كلام وي اين بود كه انجام اين كار در اين روز ثواب بيشتري دارد.
🌱عيادت مجروحان جنگي و ساير بيماران، شركت در دعا و نيايش، نماز شب و ساير ادعيه، زيارت اماكن متبركه و ... را انجام می داد. او همواره مرتب و منظم بود و طوري رفتار مي كرد كه گویی هر لحظه ممكن است سفري دائمي و ابدي برايش پيش بيايد و بايد كارهايش رديف و مرتب باشد و اين كار او الگو شده بود براي سايردانشجويان.
🌱زیباترین گذشت او پرستاری 1 سال تمام از بیماری پدرش بود به گونه ایی که صبر و طاقتش زبان زده همه اقوام بود.
🌱سرانجام بعد از اتمام امتحانات براي تعطيلات ترم به خرم آباد آمد و زماني كه آماده براي رفتن و شروع مجدد ترم جديد بود با داشتن بليط براي سفر به تهران سفري ديگر را ترجيح داد و همراه برادر گراميشان كه با كوله باری از ایثار و از خود گذشتگی سفر را آغاز كردند و در سحرگاه 62/12/5 خواهر عزيزمان به همراه برادرش به وسيله بمباران هوايي دشمنان نگون بخت به درجه رفيع شهادت نائل گرديدند.
#بانوان_شهیده_دانشجو
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄