#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۵
■امام رضا علیه السلام در ادامه حدیث فرمود، وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ. ما وارث کرب و بلا هستیم تا قیامت، این فقره خیلی عمیق المعنی است و من قبلا پیرامونش صحبت کردهام و اگر توفیق و رزق ما باشد باز هم پیرامون این که کرب و بلا چیست و اینکه اباعبدالله علیهالسلام میفرماید اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء... که امام از کرب و بلا به خدا پناه میبرد، و علی بن موسی الرضا اینطور میفرماید سخن خواهیم گفت، لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا...
■انکسار قلب من و شما در محرم به انکسار قلب انسان کامل بر میگردد. هرچقدر محزونتر، میزان علاقهی من و شما به حضرت اباعبدالله را نشان میدهد. اگر میخواهی درجهی مصیبت را بفهمی با درجهی حزنت بفهم. ببین در دل چقدر محزون هستی. ببین وقتی که محرم آمده چقدر دلت شکسته است. چقدر شوق عزای اباعبدالله الحسین علیهالسلام را داری. این میزان اتصال تو را به اباعبدالله الحسین نشان میدهد. حال وارد بحث مورد نظرم بشوم که آیا فقط شیعیان محزون هستند یا کل هستی محزون است؟ کل عالم گریه میکند؟ و اگر کل عالم گریه میکند نحوه گریه عالَم چگونه است؟ چطور کل عالم گریه میکند؟ دشمنان هم گریه می کنند؟ گریه آنها چگونه است؟
■حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در حدیثی که بالای سردر ورودی ضریح اباعبدالله هم نوشته شده می فرماید، قال سَیِّد الکونًین: حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ. این حدیث از آن احادیث عرشی و بسیار شریف پیرامون شناخت حقیقت اباعبدالله الحسین است. البته حدیث شریف دیگری نیز هست که از این حدیث شریف تر است و آن این است که: أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ وَ حُسَيْنٌ مِنِّي. یعنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است بر حُسَيْنٌ مِنِّي. ما حقیقتاً از عهده تفسیر این حدیث برنمیآییم. این سخن چه سرّی دارد که پیغمبر اکرم که اول مخلوق حق متعال به حیث رتبه و مقام و اول حقیقت عالم، تجلی اعظم، محبوب ذات ازلی، بنده ای که خدا از او قشنگتر و زیباتر ندارد، این فرد میگوید که من از حسینم!
■حُسَيْنٌ مِنِّي، به حیث ظاهری قابل فهم است. حسین از من است. اقل تفسیرش این است که اباعبدالله فرزند من و از صلب من است. نوه من است، فرزند من است. پیغمبر فرمود، ذریه من از صلب امیرالمؤمنین علیهالسلام است. هر پیغمبری ذریهاش از صلب خودش است الّا من پیغمبر که ذریهام از صلب امیرالمؤمنین است. چرا؟ چون صلب پیغمبر مرتبهی باطن پیغمبر است و مرتبهی باطن پیغمبر و رسالت، ولایت است و ائمه اطهار علیهمالسلام که ظهور این حقیقت ولایت هستند از صلب پیغمبرند و صلب پیغمبر، امیرالمؤمنین است. رکن رشید.
■قرآن میفرماید: جناب لوط گفت: ای کاش میشد به یک تکیهگاه و پشتیبانی پناه میبردم. در روایت است که این رکن رشید، حضرت بقیهاللهالاعظم ارواحنا فداه است. آن که پشتیبان همهی انبیاء و مرسلین است ولایت است. ولایت جنبهی باطنی و رسالت جنبهی ظاهری دارد. تکیهگاه رسالت، تکیهگاه تمام مخلوقات عالم، (المتوسد بالشهود والرضا،) تکیهگاه هر شاهد و هرکسی که به مقام رضا رسیده و هر پیغمبری در عالم، ولایت است. یا علی، كُنْتَ ُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعی جَهراً ، تو باطن هر پیغمبری، تو تکیهگاه هر پیغمبری. لذا علی علیهالسلام می فرماید: من بودم که موسی را از دریا رد کردم. من بودم که یونس را از شکم ماهی نجات دادم. من بودم که ابراهیم را از آتش نجات دادم. من بودم که به جناب حضرت خضر افاضهی علم میکردم. یعنی چه؟ می خواهد بگوید که انبیاء و مرسلین از مشکوة باطنی ولایت کلیه مستضئ هستند. یعنی نور میگیرند، بهره میگیرند. همین الان هم اینگونه است. اگر از باطن بخوری، اگر از بالای سر بخوری، به تعبیر قرآن نه از تحت ارجل، از بالای سر بخورید یعنی از باطن عالَم بخورید، افاضه کنندهاش ولایت است. ولایت در عالَم مفیض است. جز ولایت اهل بیت علیهم السلام در عالَم کسی کاره ای نیست.
#ح_م
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۶
■مؤثر علیالاطلاق در عالم ولایت است. لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله هم خودش صاحب ولایت است منتها چون مظهر خارجی دارد بایستی به این شکل در عالم فعل تحقق یابد وگرنه خود پیامبر نیز صاحب ولایت به نحو اتَم است. امیرالمؤمنین علیهالسلام چون مظهر آن است و این مظهر چون تحقق عینی خارجی دارد، به همین دلیل میفرماید که ذریه هر پیغمبری از صلب خودش بوده اما ذریه من ِ پیغمبر از صلب امیرالمؤمنین است. چون ذریه من مظهر اتَم ولایت هستند و مظهر اولیه و تام ولایت امیرالمؤمنین است. پس همه از صلب او هستند. این باطن است. این باطن من است که الان به شکل امیرالمؤمنین ظاهر شده است. میخواهد كُنْتَ مَعی سِرًّاً و جَهراً را بیان کند. در عین حالی که باطن من ولایت است بالجهر [ولایت] در امیرالمؤمنین ظاهر شده است. پس میفرماید حُسَيْنٌ مِنِّي، تا اینجا قابل فهم است هرچند همین هم مطلب عمیقی است.
■حُسَيْنٌ مِنِّي، ذریه من است. فرزند من است. مال من است. لذا در روز عاشورا فرمود: مگر من ذریّه پیغمبر نیستم؟ گفتند: چرا، شما هستی. مگر من فرزند علی و فاطمه سلام الله علیها نیستم؟ گفتند چرا، هستی. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا خون مرا حلال میشمارید؟! چرا؟ چون طرف مقابل مظاهر خباثت هستند. مظاهر ظلمند. مظاهر کفرند. اینها همیشه در تقابل هم هستند. نمیشود! قابیل نمیتواند هابیل را تحمل کند. نمیشود! چون او طینتش سجّینی و این طینتش علّینی است. سجّین سایه علّین است. نمیتواند علّینی را تحمل کند. نمیشود و باید بکُشد. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا میخواهید مرا بکشید؟ یک دلیل بیشتر نداریم. چون شما علوی هستی. این جمله بسیار مهم است. چون طینت شما علّیینی و طینت ما سجّینی است نمیشود. باید سجّیین با علّیین بجنگند. سجّینی نمیتواند علّیینی را تحمل کند. آن نور است و این ظلمت. او ایمان است و این کفر. او حق است و این باطل. وقتی حق باشد، باطل نمیتواند حق را تحمل کند. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا میخواهید خون مرا حلال بشمارید؟ فرمود بخاطر اینکه فرزند علی هستی. به این دلیل که نوهی پیغمبر هستی.
■سپس آقا فرمود: چون شکمهایتان پر از حرام است. یعنی حقیقتتان، بطونتان پر از حرام است. یعنی چه؟ همین شکم ظاهری؟ نه. باطنتان حرام است. شما طینتتان حرام است. خودتان را خراب کرده اید وگرنه هیچ مخلوقی به حیث فطرت اصلیه و اولیه اش بد نیست. كُلُّ مولود يولِدُ عَلى الفطرة، همه بر فطرت الهیه اند اما شما خراب کردید. شما خودتان را سجّینی کردید. شما دیگر جهنمی هستید. باطن شما حرام است. لقمهی ظاهر شما هم حرام است. لقمههای باطنی شما نیز حرام است. باطنتان را حرام کردید. خیلی بد است که انسان باطنش حرام باشد. ظاهر نجس را میشود پاک کرد. در نهایت نیاز به آب قلیل دارد. سه بار بریزد پاک میشود. اما إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ. مشرکی که باطنش نجس است را میشود با آب دریا پاک کرد؟ نمیشود! اگر تمام دریاهای عالَم جمع بشوند و این دشمنان اهلبیت(ع) را در آنها بیاندازند، آیا باطنشان پاک میشود؟ نه! این چه میخواهد؟ یک آب باطنی میخواهد. یک حقیقتی میخواهد که از بالا بیاید. وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ این آب! که انشاءالله در شبهای بعدی پیرامون این آب صحبت خواهیم کرد که این آب چیست؟ اگر آن آب به شما بخورد این رجائس را از شما پاک میکند و قلب شمارا به حق متعال مرتبط می کند. این آب! چون شما باطنتان را از حرام پر کردید، باطن شما مملو از حرام است. شما باید مرا بکشید. شما که نمیتوانید حسین علیهالسلام را تحمل کنید!
لذا آنها اینگونهاند دیگر... . خون انسان کامل که خون خدا و ثارالله است را حلال میدانند... این میشود حُسَيْنٌ مِنِّي. حسین از من است.
■این یک مرتبه ظاهری است. مرتبهی باطنیتر آن چیست؟ خب انسان کامل حقیقت اول عالَم وجود است. به حیث رتبه هیچ کسی به مقام و رتبهی انسان کامل نمیرسد. اول مخلوق حق متعال است. میفرماید که همهی عالَم از من هستند. من مبدأ خلقت هستم. اما این أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ چیست؟ من از حسین علیهالسلام هستم چیست که روایت دیگر أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است؟ اینجا دیگر بحث خیلی مفصّل است. منِ پیغمبر، منی که به مرتبهی اتَمّ انسانیت رسیدهام، من هم از حسین هستم!
#ح_م
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۱۱
■از دیگر سو، حبیب بن ظاهر شتاب کرد. همسرش میگوید دیدم این پیرمرد هشتاد و چند ساله حنا گرفته و خضاب کرده و خود را شبیه دامادها کرده است. پرسیدم جناب حبیب! چه شده؟! گفت: هیچ! پیر شدهام و محاسنم سفید شده و از باب استحباب خضاب میکنم. گفتم نه! این حال، حالِ استحباب خضاب نیست. زنش گفت: من هم شیعهی امیرالمؤمنین هستم! ببینید چه فضایی بوده که حتی زن و شوهر نمیتوانستند برای هم تشیع خود را علنی کنند! و او و جناب مسلم بن عوسجه با چه شتابی به نزد اربابشان رفتند... بارک الله به این همسر جناب زهیر بن قین، بانو دُلهَم یا دیلم. زهیر میخواست مکث کند و او جلوی مکث زهیر را گرفت. زهیر! فرزند رسول خدا و فرزند فاطمه زهرا به اینجا آمده است و تو میخواهی مکث کنی؟! یک مکث کار را خراب میکند و یک لحظه حضور کار را آباد میکند. هیچ کس نمیداند که بین اباعبدالله الحسین علیهالسلام و جناب زهیر چه اتفاقی افتاد. همین اندازه میدانند که زهیر به داخل خیمه ارباب رفت و در کمتر از یک دقیقه بیرون آمد و به زنش گفت انتِ طالق!
■آقا جان! چه میشود نگاهی هم به ما بکنی و ما به همه هستی بگوییم طالق؟! یک نگاه انسان کامل کاری میکند که شما همهی هستی را طلاق بدهی!
حضرت اباعبدالله الحسین چه نکتهی لطیفی میفرمایند: مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا. فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى. هرکه میخواهد خون دلش را در راه ما بدهد و نفس او توطن در لقاء الله پیدا کند، با ما کوچ کند... منِ امام راحل هستم. آن هم چه زمانی؟ صبح. یک وقت جا نمانی!
■لذا باید این حجابها را بزنیم کنار. تا این حجاب باشد نمیشود. شب جمعه، محل هبوط حق متعال است و شب جمعه چیست؟ شبی است که بین ما و محبوبمان حجابی نباشد. تا بین من و محبوبم حجاب هست، اهل جمع نیستم و هنوز به شب جمعه نرسیدهام. اهل تفرقهام. جمعه یعنی مقام جمع. اینکه فرمودهاند جمعه متعلق به وجود نورانی امام زمان ارواحنا فداه است، چون ایشان در مرتبهی غیب و جمع است. چه زمانی نماز جمعه واجب میشود؟ وقتی آقا ظهور کند.
■يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. [جمعه 9 و 10] یوم الجمعه یعنی وقتی جمعه ظهور میکند. آنگاه نماز واجب است. همه شما به سمت ذکرالله بشتابید. ذکرالله یعنی چه؟ یعنی انسان کامل. وَذَرُوا الْبَيْعَ یعنی همهی این حجابها را کنار بگذارید. همهی معاملات چه ظاهری و باطنی را دور بریزید. خدا در شب جمعه به کجا هبوط میکند؟ به عقل و فهم و دل زائر امام حسین علیه السلام. هر موقع نسبت به انسان کامل و معنویات تجمیع حواس و دل پیدا کردی، تعلقات کنار رفت و تعلقی باقی نماند، تعقل آمد و جای تعلق را گرفت، آنگاه خدا هبوط میکند. چطور من تجمیع حواس پیدا کنم؟ نمیشود... میفرماید که راهش، اباعبدالله الحسین است... یک خاصیتی در امام حسین علیه السلام هست که تا توجه به ایشان میکنی، به مرتبه جمع میرسی. وقتی جمع شدی، خدا هبوط میکند.
#ح_م