eitaa logo
راهنما ۱۱۰
215 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
# ✍ ادامه مطلب صفحه (2) وقتی به ایشان پیام را گفتم موضوع را بسیار عجیب تلقی کرد. گفت: آقا این حزب متعلق به مسلمانها است من به این حزب بستگی دارم. این را علناً گفته ام و همه هم می دانند اگر بگویم بستگی ندارم مساوی با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگی به این حزب ندارم و آن را نمی شناسم؟ من این کار را نمی کنم ایشان این عبارت منفی را خیلی محکم می گفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: «ایشان می گوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیاری از دوستانم را که پایه گذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمی کنم امام اظهار تأسف کردند و گفتند این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگی به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب مقدمه برباد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید حیثیت شما کاملاً محفوظ می ماند و در قم آقایی هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت می کنم. بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگی به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ می کنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضرری به حیثیت شما وارد نشود. من پیام امام را به ایشان گفتم و بعد هم خودم صحبت کردم گفتم: پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمه ای درست می شود و مجلسی در مسجد اعظم می گیریم به رادیو و تلویزیون هم می گوییم بیایند آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم بیایند شما هستید، امام هم شرکت می کند. در آن مجلس من منبر می روم و آنطور که شما می خواهید صحبت می کنم. می گویم آیت اللّه شریعتمداری که در انقلاب اسلامی قلماً و قدماً خدمات بسیاری کرده اند، اخیراً متوجه شده اند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامی است اصلاً انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت اللّه شریعتمداری با مشورت امام و مصلحت بینی ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشته اند که این حزب مربوط به من نیست چون در بیان مطلب احترام زیادی نسبت به ایشان بود، قدری فکر کرد و گفت گمان نمی کنم امام این کار را بکند گفتم من می روم و می گویم، اگر فرمود، این کار را می کنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را می کنید؟ گذشته از امام آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند آنها هم قطعاً می آیند باز متحیر ماند، ولی بعد گفت: خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.» برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: آقای شریعتمداری، با این وعده ای که من به او دادم و گفتم به منبر می روم و آنطور که بخواهید صحبت می کنم موافقند اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟ امام فرمود بله انقلاب اسلامی و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب آنقدر برای من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت می کنم می آیم و می نشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت می دانید، در منبر بگویید. آقای فلسفی برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم گفتم خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم گفت: بله، بد نیست، موافقت می کنم اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمی دهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن را می نویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که تکمیل کنیم مطلب را تقریباً تمام شده تلقی کردم. از منزل آقای شریعتمداری بیرون آمدم و به منزل امام رفتم گفتم تقریباً قبول کرده ولی گفته است باید امشب روی این مطلب مشورت کنم هم راجع به اصل قضیه و هم راجع به بعضی از کمبودهای احتمالی من مشورت می کنم شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید. امام فرمود خیلی خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید. آقای فلسفی فردا صبح که نزد آقای شریعتمداری رفتم ایشان گفت رفقای من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیاری از بین می رود ضربۀ بزرگی هم به شما می خورد نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید بنابراین من آن نوشته را نمی نویسم به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد بعد هم پیشامدها آن شد که همه می دانند صحیفه امام؛ ج ۱۱، صص ۱۷۰ـ۱۷۴ http://www.imam-khomeini.ir/fa/