eitaa logo
رهنمون مادری
2.8هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
183 ویدیو
18 فایل
هر آنچه یک مادر باید در حوزه‌ی سلامت فرزندآوری بداند.... و نیز با روزمرگی‌های هیجان‌انگیز یک پزشک اطفال که مامان چهار فرزند هم هست همراهید. مسئول نوبت دهی درمانگاه و مرکز مشاوره: @NK1400 تبلیغات: @nasiri_sm3 دریچه رهنمون: @rahnemoone_plus
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی مرفه و شادی داشت. سفرهای مدام خارج از کشور.ویلا و خونه و ماشین آخرین مدل و رفاه کامل. یک پسر ۲۰ساله داشت. که به بیماری ای مبتلا شد که مجبور بود مدام روزها و شبها برای تزریق خون در بیمارستان بستری باشه. یک سال گذشت و هیچ بهبودی ای در وضعیت این پسر جوان و رشید و باهوش ایجاد نشد. تا اینکه پیشنهاد پیوند مغز استخوان بهشون داده شد. ولی گفتن سلول مشابه براش پیدا نشده و تنها راهش داشتن برادر و خواهری هست که از سلولهاش استفاده بشه. تصمیم به بارداری خیلی با رفاه و راحتی مادر مغایرت داشت ولی مادر ۴۵ساله با انگیزه ای مضاعف به قصد نجات پسر دلبندش باردار شد. ۹ماه بارداری به خوبی و بی عارضه به تولد انجامید. نوزاد متولد شد ولی بدون دلیل پزشکی بعد از تولد فوت شد.😢 خدایا هیچ کار تو بی حکمت نیست. دوران سوگ گذشت و هنوز انگیزه ی درمان پسرجان، در مادر میجوشید. بدلیل سختی تحمل بارداری ، تصمیم گرفتند به سرعت با رحم اجاره ای فرزند دار بشن. ادامه دارد.... @rahnemoone_madari
همه کارهای اولیه انجام شد . قرار بود در روز مقرر خانم برای اقدام اولیه برن کلینیک نازایی . وقتی توسط پزشک مربوطه ویزیت میشن پزشک میگن شما نیاز به رحم اجاره ای ندارید و من این انتقال رو در رحم دیگه ای انجام نمیدم. مادر 😢 پدر😔 برگشتن و چند روزی فکر کردن. ولی دیدنِ شرایط پسردلبندشون مجبورشون کرد به پذیرش این سختی مضاعف. دوباره به کلینیک ناباروری مراجعه کردن . برای پیوند هر چقدر تنوع سلولی جنین ها بیشتر میبود بهتر بود. ولی حَسَبِ امکان، انتقال ۲ جنین برای مادر انجام شد. چند روز بعد برای تایید بارداری سونوگرافی انجام شد ولی در کمال تعجب سه جنین در رحم موجود بود.😳🤨 طبق ادعای مادر که از جانب پزشکش مطرح میکرد(بدون موجود بودن مستنداتی از جانب پزشک معالج) یکی از جنین ها بطور طبیعی در خلال روزهای انتقال جنین لانه گزینی داشته. که دو جنین انتقال یافته هم لانه گزینی کردند و شد سه جنین☺️ پ.ن: دقت بفرمایید اصلا به ابعاد پزشکی موضوع کاری نداریم و هدف از طرح داستان موضوعیست که جلوتر خواهم گفت. ادامه دارد... @rahnemoone_madari
مامان دلسوز قصه ی ما که دیدنِ بیماریِ پسر جَوونش خیلی آزارش میداد، متوجه بارداری سه قلوییش میشه . خیلی جا میخوره از این اتفاق و انگار خودش رو فقط برای یک یا دو فرزند آماده کرده بود، ولی میپذیره. دو سه ماهی میگذره و تمام علائم و آزمایشات بارداری مادر نرمال پیش میره. هر چند طبیعتا سنگینی بارداری بیشتر میشد. نگرانی از نگهداری سه قلوها ، نگرانی از زایمانشون و سالم به دنیا اومدنشون و نگرانی از نگاه و حرف دوست و فامیل و ...بیشتر میشد. تا اینکه مادر تصمیمی میگیره .به پزشکش مراجعه میکنه و میگه میخواد فقط جنینی که طبیعی شکل گرفته و یکی از جنین های انتقال یافته رو نگه داره . و جنین سوم رو سقط کنه ❤️‍🔥 ادامه دارد... @rahnemoone_madari
و تکرار قصه ی غم انگیز یک انسان. انسانی که گناهش کوچک و مستور بودن است . و آنگاه پناهش، روی سرش خراب میشود. ✍تحلیل بماند برای بعد. @rahnemoone_madari
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعجوبه‌هایی که هر روز باهاشون سرکله میزنم 🥴 @rahnemoone_madari
سلام سلام امروز یه اتفاق عجیب رو دارم تجربه میکنم . حیفم اومد نگم دوستان سوری و لبنانی مدتی هست مهمان مشهد الرضان و بچه هاشون مریض بودن و اومدم ویزیتشون. خداروشکر بیماری شایع خاصی بینشون نیست. و تنها چیزی که همه‌شون دارن، تپلی و نازی و آرومی و خوش بویی و تمیزی‌ه😍 همه‌شون ماشاءلله لپ کشانی😘 و پدر و مادرهاشون چقدر مراقب👌 امید به حیات چقدر بالا. الحمدلله🙏 نمیدونم دقیقا چند نفر از اون جمعیت فراوان از جنگ نجات پیدا کردن و در کشور خودشون یا کشورهای همسایه هستن. و چند نفر زیر بمب و گلوله و آوار و سرما موندن.😔 دونه دونه این بچه هارو که ویزیت میکنم، سر و صورتشونو نوازش میکنم . لمس نرمی و تپلی لپشون دلمو میسوزونه. گوشی پزشکی رو روی قلب همه شون میزارم. گومپ گومپ گومپ💚 چقدر نفوذ گلوله و ترکش به این جسم کوچیک دردناکه😭 فدای حلق از هم گسیخته‌ات علی اصغرِ ارباب و رباب💔 @rahnemoone_madari
سر صبح بی حس و حال بودم. سر کلاس صبحگاهی بودیم ، عارضه نادر یکی از واکسن ها کار دست یه بچه داده بود و بستری شده بود. دمق شدم. رفتیم درمانگاه غدد اطفال، بچه های کوچیکی که در غربالگری های بعد از تولد(۳روزگی) بیماریشون تشخیص داده شده بود. چنتا هم بیمار با همون تشخیص ولی بزرگتر از ۱۱ _۱۲ سال بودن . بچه های بزرگتر متاسفانه دچار عوارض بیماری شده بودن و ضریب هوشی پایینی داشتن . ولی بچه های کوچیکتر عالی بیماریشون کنترل بود و بدون هیچ مشکلی مدرسه میرفتن . فکر میکنید این تفاوت بخاطر ماهیت بیماری بوده؟ بخاطر همکاری نکردن خانواده در درمان بوده؟ دکترا ۱۱سال پیش بد بودن حالا باسواد شدن؟ 🤔🤔🤔🤔 رهنمون_مادری
قبل از سال ۹۱ غربالگری دوران نوزادی برای تشخیص بیماری های شایعِ قابل درمان، انجام نمیشده. ولی بعد از این سال غربالگری بصورت سراسری در کشور انجام میشه.😍 و تعدادی بیماری شایع و بسیار قابل کنترل شناسایی میشن و کلی از جمعیت کشور که از بیماری و عوارضش رنج میبردن حالا دیگه میتونن سالم زندگی کنن .🥳 به این میگن غربالگری درست، نه؟؟؟😍😍😍 خبر خوب اینکه یک آزمایش غربالگری نوزادی دیگه هم در کشورمون در سال های اخیر اضافه شده که با هزینه بسیار کم کلی بیماری متابولیک نوزادان رو زودهنگام تشخیص میده . و همزمان با همون غربالگری روزهای اول نوزادی انجام میشه. و خیلی در حفظ سلامتی و کیفیت زندگی این افراد و خانواده‌هاشون موثره. وتوجه به این که رشد بهداشت و سلامت در کشور عزیزمون چقدر با ۴۰ سال قبل فرق کرده، امروزِ منو عوض کرد. رهنمون_مادری
فسقلی از روز اولی که به دنیا اومد زررررد بود . از همون اول هرچی بلد بودم برای بررسی و کنترل زردی نوزاد انجام دادم . هر چند به بعضی از اطلاعاتم که یقین کمتری داشتم، کمتر بها دادم و به بعضی بیشتر . دو سه روزه زردیش کمتر شد و از دستگاه فتوتراپی(نور آبی) بیرون آوردیمش. ولی چون زود به دنیا اومده بود، توان شیرخوردن زیادی نداشت و علی رغم تلاش های بی وقفه‌ی من(والا پدرم دراومد😮‍💨!!!) دختر خانم ما زرد و زردتر شد... تا اینکه امروز زرد پر رنگ شد.🌞 الان روی یکی از تخت‌های همون nicu ی که شبها و روزهایی رو به کشیک میگذروندم، بستریش کردم... از این ور میز چقد دنیا متفاوته . با اینکه همیشه سعی میکردم خودم رو جای خانواده‌ها بزارم و مراعات حالشون رو کنم ، ولی همه چیز از این زاویه رنگ دیگه ای داره ، تفسیر دیگه ای داره. ادامه دارد👇👇👇 @rahnemoone_madari
وارد اتاق مادران بخش nicu (مراقبت ویژه نوزادان زیر ۲۸ روز) شدم، بدون هیچ اسم و رسمی(نمیدونستن که پزشکم)، یک تخت خالی وسط اتاق بود . وسایلم رو روش گذاشتم و نشستم . سردرد خیلی زیادی داشتم . سرم رو بین دستام فشار میدادم که آروم تر بشه. صدای اطرافیان نظرمو جلب کرد. 🔺 از وقتی این داروها رو دادن بچم خیلی بیحال شده .وگرنه بچه م هیچیش نبود باور کن . 🔹آره دختر عموی منم بچه‌ش یه بار یه تشنج کوچیک کرده بود ، داروهایی که بهش داده بودن خیلی سنگین بود . 🔺من که مرخص بشم ، کم کم داروها رو کم میکنم . بچم یبار بیشتر تشنج نکرده.تشنجی نیست که. حسگرهام فعال شد ولی هیچی نگفتم. رفتم داخل بخش کنار دخترم. همسایه راستی با همسایه چپی صحبت میکردن . 🔸به نظرت با این شلنگ(سوند دهانی به نام ng که از دهان وارد معده میشه که تغذیه بطور موقت تسهیل بشه) که شیر دادم، بعد در بیارم؟ 🔹نه، اگر دربیاری دوباره شلنگ میارن میزارن تو معده ش. 🔸معده بچه سوراخ نشه. 🔹نه بابا خودشون میدونن دارن چیکار میکنن. شما در نیار شلنگ رو. من دو هفته س بچه‌م بستری ه. شاید بعضیاشون خیلی خوش اخلاق نباشن ولی کارشونو بلدن. حوالی عصر، پزشک بخش اومدن که یکبار همه تخت ها رو ویزیت کنن. 🔻آقای دکتر چرا بچه منو نگه داشتید؟ هم شیرشو میخوره. هم نفسش خوب شده. هم آزمایشاش خوب شده. من ۲۰ روزه که بستری بیمارستانم .خسته شدم بخدا. 🔘چشم. Mri مغزش انجام بشه، بتونه بدون سوند معده شیر بخوره، وزنش هم به ۱کیلو و ۷۰۰برسه(!!!!!!) بعد مرخصتون میکنیم. 🔻 چرا mri ? 🔘چون تشنج داشته دیگه ، mri میکنیم که خیالمون راحت بشه مشکلی در مغز نباشه .صبح توضیح دادم خدمتتون ، این همه صبر کردی چند روز دیگه هم روش اونورتر یه مامان دیگه داشت با پرستار صحبت میکرد که 🔸تورو خدا به بچم دست نزنید. هی میایید یه سیخی میزنید . رگش سالمه باور کن . ▪️والا اگر سیخ هم بزنیم باور کنید بخاطر سلامتی بچه خودتونه. ولی الان فقط میخوام پالس اکسیمتر ( دستگاه سنجش اکسیژن خون) رو به پاش وصل کنم . از راهروی بخش، صدای سرپرستار میاد که با پدر یه نوزاد با صدای بلندتر ( نه به دعوا) صحبت میکنن. 🔹ببینید آقا متاسفانه بچه شما نه مثانه داره نه کلیه . پیوند کلیه برای این سن هم انجام نمیدن. بچه رو ببرید خونه .اینجا کاری براش انجام نمیشه. 🔸خب خانم پرستار من ببرمش خونه که ... 🔹بله متاسفانه اون خانم دکتر زنانی که غربالگری کرد باید بچه رو سقط میکرد .نه که بزاره بچه اینجوری به دنیا بیاد . الانم این بچه خود بخود می میره. دیگه نتونستم صبر کنم . با ناراحتی بلند شدم برم بیرون ببینم مامان بچه کدوم خانمن که بعدا درمورد این که خوب شد سقط نکردن و ... باهاش صحبت کنم که به سرعت متفرق شدن . @rahnemoone_madari
زاویه دوم این ماجرا 👇👇👇 از خوش و بش و احوالپرسی پرستارها ، بقیه مامان ها متوجه شدن که من از کادر درمان همین بیمارستان هستم . برای برداشتن وسایلم، به اتاق مادران رفتم . این بار واضحا مامانها پچ پچ میکردن 😄 انگار توی تعارف بودن ، یکی از مامانها خط رو شکست و گفت: ببخشید خانم دکتر کام شکاف دار رو چه سنی عمل میکنن؟ باب سوال پرسیدن باز شد . دو سه نفرشون شرح حال بچه هاشون رو گفتن و سوالاشون رو پرسیدن. و بقیه در مراحل بعدی هر بار میرفتم توی اتاق سوال هاشونو میپرسیدن. یه نی نی با بیحالی، یکی با تب، یکی با تندی تنفس ، یکی با آنومالی و... بستری بودن. 🌼 نکته اولی که برای من داشت این بود که بعضی مامان‌ها، هر چی پزشک و پرستارها گفته بودن انگار برداشت دیگه ای داشتن و به جای این که آروم تر بشن نگران تر شده بودن و موضوع براشون مبهم تر شده بود . 🌱 درس اول برای من: واقعا دادن یکسری اطلاعات به مادر و پدرها لازم نیست چون به رفع ابهام و شفاف شدن وضعیت سلامت نوزاد کمکی نمیکنه. 🌱 درس اول برای والدین: دونستن جزییات کامل اقدامات پزشکی کمکی به آرامششون نمیکنه. زیاد پرسیدن و زیاد دونستن همیشه خوب نیست . 🌼نکته دومی که برای من داشت این بود که دیدم چطور مادرها ۳۰ روز و ۴۰ روز پای نوزاد بستری شون با عشق موندن و هر چند خسته بودن ولی میخندیدن،با دلِ شکسته مناجات میکردن و با عشق و صبوری ادامه میدادن. عشقی که خداوند در مادر نسبت به فرزند گذاشته ، خیلی امید شفا و بهبودی ایجاد میکنه و صبر بر بیماری فرزند رو به مادر میده. 🍀درس دوم برای من: پزشک موظفه امید بده و موظفه نتیجه‌ی بیماری رو به خدا واگذار کنه . ما در درس‌هامون برای هر بیماری پیش آگهی تعریف میکنیم یعنی چه آسیب هایی در آینده متوجه بیمار هست یا طول عمر بیمار بعد از بیماری چقدر هست. ولی بسیار زیاد هم معجزه و لطف خداوند رو میبینیم . پس گفتن پیش آگهی به والدین خیلی به صلاح نیست مگر نکته خاصی داشته باشه .(من که نمیگم) ☘درس دوم برای والدین: به نظرم والدین هم باید هر چی میخوان از خدای متعال بخوان و نقش پزشک رو واقعا واسطه بدونن. بریدن از غیر خدا ، حس تعلق به خدا رو میده و خیلی آرامش بخش ه. 🌾أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌾 يا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفآءٌ 🌾 يا مَنْ يَجْعَلُ الشِّفاءَ فيما يَشاءُ مِنَ الاْشْياءِ @rahnemoone_madari
دو سه روزه که نوزادم مریضه...🤒 سرماخورده 🤧 به محبت داداش کوچیکه (مریضی نوزاد خیلی بده. چون به نوزاد دارو نمیتونی بدی، و دستت خیلی بسته‌س. برا همین از روز اول به بچه ها گفته بودم لطفا کمتر نزدیک بشید . لطفا با دست نشسته دست به بچه نزنید و ... . اما داداش کوچیکه اعتقادی به رعایت بهداشت نداره👹 ) هر بار که نگاش میکنم و بیحالی یا علائم بیماریش رو میبینم و اذیت میشم ، از خدا میخوام توانم و سوادم رو برای درمان بچه ها بیشتر کنه. تا در حد وسیله درست و دلسوزانه انجام وظیفه کنم .و نگرانی و سردرگمی پدر و مادرشون رو کم کنم. شما هم برام دعا کنید 🙏 پ.ن: پستونک دکوری‌ه.😅 فقط دقایقی پایدار بود .سپس با زبان به بیرون پرتاب شد. @rahnemoone_madari