eitaa logo
ره پویان ولایت
343 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
454 فایل
محتوای فرهنگی سیاسی هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
(س) فقط به کارِ 🏠خانه چون بچه داری و خانه داری بسنده نمی کرد . 👈بلکه در مسائل سیاسی ، اجتماعی ، نظامی و عبادی نقشی به سزا داشت و نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه بی تفاوت نبود . 🔴 گاه در _نگ حضور می یافت و به مداوای مجروحان می پرداخت و به آنها آب می رساند و جبهه حق را یاری می کزد و گاه برای پیروزی رزمندگان اسلام به نیایش می پرداخت . آن حضرت در نبرد اُحد ، خندق ، فتح مکه حضور داشتند . وجود مساجد سبعه در خندق که یکی از آنها به نام حضرت زهرا (س) می باشد ، یادگار آن حضرت است . ✒️📚✒️📚✒️📚
⭕عنـــایت سردار شهید حاج حسین خرازی – فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) نام پدر: حاج کریم تولّد : 1/6/1366 – اصفهان شهادت : 8/12/1365 - کربلای 5 – شلمچه مزار : گلزار شهدای اصفهان – قطعه شهدای کربلای 5 روز پنجشنبه بود ، پشت بی سیم منو خواسته بودند ، وقتی رفتم گفتند : " حاجی میخواد براش روضه بخونی ، از پشت بی سیم " خیلی گرفته و ناراحت بود ، شروع کردم به خوندن : " در بین آن دیوار و در زهرا صدا میزد پدر زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من" وسط خوندن گفت : " طیب الله ، بس است ..." حاجی با همین دو تا بیت بی تاب شده بود بی تاب حضرت زهرا (س) منبع : هزار قله عشق ، راوی : شهید محمّد رضا تورجی زاده 🌹 @rahpoyane
⭕عنـــایت شهید حاج حسین محمّدیانی نام پدر : حسن - تولّد : 1335/10/29 - مجروحیت شیمیایی در عملیّات والفجر 8 شهادت : 1370/9/11 ، مزار : بهشت شهدای سبزوار یه شال سبز انداخته بود گردنش ، هیچ وقت هم بر نمیداشت . میگفت : " توی گردان هر کس که سیّده ، باید علامتی همراهش باشه ، از این که منتسبید به افتخار کنید ، تا وقتی به این خانواده منتسب هستید خدا همه چیز بهتون میده" 🌹 @rahpoyane
⭕عنـــایت سردار شهید حاج احمد کاظمی - فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران نام پدر: عشقعلی متولّد 2/5/1337 ، نجف آباد اصفهان شهادت : 19/10/1384 – آسمان ارومیه مزار : گلزار شهدای – قطعه شهدای کربلای 5 ، کنار حاج حسین خرازی عملیّات بیت المقدّس بدجوری مجروح شد ، ترکش خورده بود به سرش ، با اصرار بردیمش ، میگفت: کسی نفهمه زخمی شدم ، همین جا مداوام کنید دکتر اومد گفت : زخمش عمیقه باید بخیه بشه ، بستریش کردند . از بس خونریزی داشت بی هوش شد ، یه مدّت گذشت . یه دفعه از جا پرید . گفت : پاشو بریم خط قسمش دادم گفتم : آخه تو که بیهوش بودی ، چی شد یهو از جا پریدی ؟ گفت : بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی ، وقتی توی اتاق خوابیده بودم ، دیدم خانم (س) اومدند داخل فرمودند: " چیه ؟ چرا خوابیدی ؟ " گفتم :" سرم شده نمیتونم ادامه بدم " حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند : " بلند شو بلند شو ، چیزی نیست ، بلند شو برو به کارهایت برس . " منبع : خط عاشقی ، آقای خانزاد 🌹 @rahpoyane
⭕عنـــایت طاهره عشق عجیبی به (س) داشت و تمام مشکلاتش را با به ایشان حل میکرد و برای پشت سر نهادن سختی هایش دست نیاز پیش خلقی نمی برد و کمک کردن به اسلام و مسلمین بود. زمان اگرچه نمی توانست در خط مقدم حضور داشته باشد، اما با بافتن کلاه و دستکش فرستادن آنها به جبهه را یاری می کرد. روزی یکی از شهدای محله را آورده بودند، طاهره دور تابوت می‌چرخید و می‌گفت: «شهید می‌تواند ٧۰ نفر را کند و من مطمئنم که این برادر شهید مرا هم شفاعت خواهد کرد.»😍 گویی مطمئن بود که سرانجامش شهادت است هرجا که قرار بود مجلس، دیگران را یاری دهد و نامش را در طومار خادمین به (ع) ثبت کند. شب قبل از شهادت، ارتباط معنوی با حضرت زهرا(س) برقرار می‌کند. مادرش میگوید: ✍️ «شنیدم که با کسی حرف میزد و میگفت هرچه را که دوست دارید از من بگیرید، اما خواهش میکنم این را از من دور نکنید.» 😭 صبح روز ششم آذر 1371 به همراه مادر با اتوبوس راهی می‌شود. در راه با لحن خاصی که حزن و اندوه در آن موج میزند به مادر می‌گوید: «مادرجان! میدانید، امشب شب شهادت حضرت زهرا(س) است.» بعد را روی صورتش می‌کشد و سر به شیشه اتوبوس می‌گذارد تا در خلوت خویش با بانوی مظلومه دو عالم درد و دل می‌کند ناگهان صدای تیراندازی بلند می شود و اتوبوس می ایستد. مدتی بعد درگیری تمام می‌شود، اما طاهره همچنان سر به شیشه اتوبوس دارد. مادر از عدم عکس العمل او متعجب می‌شود، چادر را از صورتش کنار می زند و تنها چیزی که می‌بیند چهره خونین طاهره است.😔 آری!