⭕ما دنبال جای گرم و نرم بودیم، سعید در سرمای کردستان #نماز_شب میخواند
سعید اما نه تنها برای پدر و مادر و خانوادهاش که برای رفقا و بچههای جنگ هم یک آدم عجیب و تکرارناشدنی بوده است. یکی از همرزمانش در خاطراتش با او گفته است: ✍️
🔅«یک بار که با هم #کردستان بودیم، هوا بینهایت #سرد بود. من قرار بود به همه سنگرها سر بزنم تا کسی خوابش نبرد.
خدا خدا میکردم که زمان زود بگذرد و من از سرمای هوا به جایی گرم پناه ببرم.
توی همین سرزدن به سنگرها بود که متوجه شدم یک نفر دولا شده است.
اول ترسیدم، 😳
گفتم شاید دشمن است اما وقتی جلوتر رفتم متوجه شدم سعید پشت یکی از همین سنگرها و در آن هوای سرد مشغول #نماز خواندن است.
با خودم گفتم من دنبال یک جای گرم و نرم هستم، آن وقت این پسر ایستاده و دارد اینجا #نماز_شب میخواند.😔
#سردار_شهید_سعید_چشم_براه
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹