eitaa logo
ره پویان ولایت
343 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
454 فایل
محتوای فرهنگی سیاسی هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 شهـــید سید احمد پلارک معروف به شهـــید عطری🌸 پیکر این شهـــید در بهشت زهرای تهران (قطعه 26، پلاک 32، شماره 22) به خاک سپرده شده است نکته ای که این شهـــید را از سایر شهدا متمایز میکند 👈بوی گلابی است که همیشه از مزار مطهرش به مشام میرسد، به گفته ی مادر این شهـــید، پسرش چند کار را هرگز ترک نمیکرد و
🔹گروهان در محاصره بود، بچه ها ساعت ها بود که نخورده بودند، همه از گرسنگی پشت خاکریز وا رفته بودیم، که مجید غیبش زد. 👈ساعتی بعد آمد، به تن داشت، با یک دیگ پر از برنج داغ! از بین عراقی ها رفته بود، از سنگر تدارکاتشان را تک زده بود. 🔹تازه از مرخص شده بود. شنید زن پدرش بستری و نیاز به دارد. سریع خود را به بیمارستان رساند تا خون اهدا کند. پرستار آستین مجید را بالا زد، جای زخم تازه ترکش را که دید، گفت: «آقا از شما که نمی شه خون گرفت.» مجید آستین دست دیگرش را بالا زد و گفت: «از این دست که می شه خون گرفت!» 🔹صبح ها که بلند می شدیم، می دیدم تمام ظرف ها شسته و ها هم مرتب و واکس زده پشت در سنگر است. نفهمیدیم کار کی است تا زمانی که مجید شد 😔 🌹 مجید رشیدی کوچی سمت:معاون گردان امام حسن(ع) – لشکر 19 فجر شهادت:20/4/1364 – میمک، عملیات قدس 3 🥀شهدا را باذکر صلوات یادکنید🥀 @rahpoyane
🌿 📝خاطره‌ای از دکتر چمران: ⚪️ اوج عصبانیت ▫️دکتر بعد از این که تیر خورد و عملش کردند دیگر نمی‌توانست خط برود. 🍃 سربازی به نام "عسگری" او را با ماشین ستاد می‌آورد. عسگری همیشه در آن جاده‌های پر از چاله با سرعت ۱۷۰ می‌رفت. بالاخره همین سرعت زیاد کار دستش داد و یکبار تصادف کرد و ماشین را درب و داغان کرد و به همین دلیل سه روز فراری بود. بچه‌ها که بخاطر تذکرهای پی در پی به او برای سرعت زیادش عصبانی بودند بالاخره او را پیدا کردند و کشان کشان پیش دکتر آوردند. حسابی ترسیده بود. دکتر تا او را دید گفت: ▪️«خودت طوری نشدی عزیز؟» او که انتظار هر عکس العملی جز احوالپرسی را داشت جواب داد: ▫️«نه؛ طوریم نشده.» دکتر به او گفت: ▪️«پس ببر ماشینو تعمیر کنند، دیگه هم تند نرو لطفاً.» ☀️ این اوج عصبانیت و خشم او بود!   خشم @rahpoyane
🌷شهید محمدرضا تورجی‌زاده در وصیتنامه اش می نویسد: زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود. امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌تر شده ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن‌را بنماید. نقل از کتاب هنر اهلبیت ع @rahpoyane
🔰 | 🌟در مدت ۲۵سال زندگی مشترکمان، هيچگاه احمدآقا مسائل‌كاری را به خانه نياورد. می‌گفت مرد بايد مسائل كارش را پشت در بگذارد و وقتی داخل خانه هست، فقط حواسش به اهل خانه باشد. همين مسئله خودش راز خوشبختی است. يكبار نشد حقّ مأموريتش را به خانه بياورد. می‌گفت «حقّ مأموريت مال ما نيست. من فقط يک حقوق دارم.» او حق مأموريتش را هميشه به نيازمندان می‌بخشيد. حواسش به همسايه‌ها بود.بچّه‌ها عادت كرده بودند اگر لباس‌شان سالم و اندازه بود، همان را شب‌عيد هم می‌پوشيدند. به آنها می‌گفت «هر وقت لازم بود خريد كنيد.» اما عيد غدير خم حتماً به بچه‌ها عيدی می‌داد. از اينكه جوان‌ها كمتر به مسجد می‌روند، دلخور بود. با صدای بلند به اعضای هيئت اُمنای مساجد می‌گفت «مسئوليت را به جوان‌ها بدهيد و بگذاريد آنها مديريت كنند!» خيلی به جوان‌ها اعتماد داشت. 💬راوی: همسر شهید 🌷شهید مدافع‌حرم احمد اسماعیلی🌷
🔰 | 🔻گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار می‌گرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت می‌کرد و بعد از زیارت هم راهی راه‌آهن می‌شد و به تهران برمی‌گشت، به اطرافیان می‌گفت: این زیارت‌های سه‌ چهار ساعته خیلی خوبه؛ آدم می‌تواند به آقا بگوید یا امام رضا (ع) فقط به عشق خود شما آمدم و الان هم بر می‌گردم. وقتی پیکر شهید عبدالله‌زاده به ایران بازگشت، خانواده این بار شگفتانه‌ای خاص برای او که عاشق امام رضا (ع) بود، آماده کرده بودند، اتفاقی از جنس زیارت سه‌چهارساعته حرم امام رضا علیه السلام . 🌷شهید مدافع حرم سید حسن عبدالله زاده🌷
هدایت شده از کتابخانه صوتی
کتاب صوتی "راز درخت کاج" ( خاطرات مادر شهیده ) تولید ایران صدا با صدای ✅ لینک دانلود کتاب صوتی " راز درخت کاج " از گوگل درایو👇👇 https://drive.google.com/folderview?id=1pXcXd11nv7xFMmKtlG1RhhXs2aWQhPBj @audio_ketab
📝خاطرات شهدا | 🔻 اول اون! 🔅 ترکش توپ خوده به گلوشان ؛خودش و راننده اش. خون ریزیش شدید شده ، نمی گذارد زخمش را بندم. میگوید «اول اون! » راننده اش را می گوید. با خودش حرف میزند« اون زن و بچه داره امانته دست من..»بی هوش می شود. انقلاب ما با این رشادت ها، مردانگی ها و غیور مردی ها حفظ شده است خون شهیدان حافظ انقلاب ماست @rahpoyane