eitaa logo
ره پویان ولایت
325 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
9هزار ویدیو
462 فایل
محتوای فرهنگی سیاسی هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
ره پویان ولایت
: اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟ گفتم: بفرمایید عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود زمان توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر پسر عموی شهیدش " " عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " " ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر و شروع کردیم به کردن عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش رو پاک کرد. بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم شد و دیگه ندیدیمش . 10 روز بعد شد و پیکرش رو آوردند جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم خیلی سوزناک بود نوشته بود: " بسم الله الرحمن الرحیم " یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند... یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند... یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام (عج) حرف می‌زدم ... آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد... . 📌راوی: 📚منبع: هفته نامه صبح صادق ، شماره ۵۴۰ . می خوام چند جمله خطاب به امثال خودم بنویسم: آی اونایی که فکر می کنین هر کی شد ، ارزش نداره آی اونایی که عارتون میشه با یه و و ... همکلام و همنشین بشین آی اونایی که ارزش رو توی شیک پوشی و موقعیت اجتماعی و و خوشکلی و ... می دونین اگه تمام افتخارات عالم رو داشته باشی و امام زمانت بهت نگاه نکنه هیچی نداری کمی به خودمون بیایم نکنه همون رفتگر و همون فقیر و ندار محله و شهر ، بشه سنگ صبور (سلام الله علیها) اما من و شما که ادعا داریم .... بگذریم! تو رو خدا بیایم معیار ارزشمندی آدما رو انسانیت قرار بدیم ، نه و و پول ... وقتی از کنار فقیر و رفتگر و آدم ساده‌ای گذشتیم ، یه احتمال بدیم که شاید اون پیش و امام زمان(عج) از ما عزیزتر باشه... اونوقت قشنگتر زندگی می کنیم...
همیشه همسرداری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم و از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید، تعادل را رعایت میکرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمیکرد. 《راوی: همسر شهید مهدی نوروزی》
همیشه همسرداری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم و از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید، تعادل را رعایت میکرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمیکرد. 《راوی: همسر شهید مهدی نوروزی》 @rahpoyane