eitaa logo
رهروان شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
نخلستان زیباست... اما زیباتر آنست ... که پای هر نخلی ؛؛ لاله ای سر برآورده باشد ... @rahro313
دعا کنید "باشیم" نه اینکه فقط شهید" بشویم"! اصلا تا شهید نباشیم، شهید نمی‌شویم... تا حالا فکر کرده‌اید پشت بعضی دعاهای شهادت، یک جور فرار از کار و تکلیف است. سریع شهید شویم تا راحت شویم! اما دعا کنید قبل از این‌که شهید بشویم، یک عمر شهید باشیم، مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می‌گوید تو خودت شهید زنده‌ای برای ما... مثلا هشتاد سال شهید باشیم. شهید که "باشیم" خودش مقدمه می‌شود تا شهید هم "بشویم"، "ان شاءالله"... @rahro313
✍تعبد و معنویت او علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژه­‌ای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره می­‌جست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریه­‌ها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست می‌­دهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت می­‌باشند اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی ­سبیل­ الله باشد جان­مایه آن‌ها یکی می­ شود. به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایش­گاه­‌هایی بس نورانی و معنوی تبدیل نموده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی می­‌پرداختند گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره­ ­پیموده­اند. قاسم از جنس همان بچه­‌ها بود. 📚 بخشی از کتاب ذولفقار @rahro313
انتظار در مبارزه حق علیه باطل است ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافية و النصر و اجعلنا من خير انصاره و اعوانه و المستشهدين بين يديه @rahro313
همسایه مون داشت خونه می ساخت. گل محمد اون موقع ده الی دوازده ساله بود. یک روز دیدم چوبهای سنگین رو روی دوشش گذاشته و برا بنایی می بره خونه همسایه. بهش گفتم: محمد جان! اونا دارن خونه می سازن ، تو چرا اینقدر خودت رو خسته می کنی؟ جواب داد: مادر جان اینها توی خونه شون مرد ندارند، وظیفه منه که بهشون کمک کنم @rahro313
دلم اندازه ی حجم این لبخند زیبا گرفته.. دلم اندازه ی حجم این لبخند سکوتی از جنس غوغا میخواد.. دلم اندازه ی حجم این لبخند پر میکشه واسه یه رفتنی که نتیجش موندگاریه.. دلم اندازه ی حجم این لبخند..😔💔 @rahro313
هم به غایت جوان بود و زیبا و معصوم. هم غریبانه و مظلومانه در راه وطن شهید شد. ورزشکار هم بود. ولی خب مثل مرادی و رجبی سارق مسلح و مثل نوید افکاری قاتل نبود و هیچ سلبریتی و رسانه‌ای از داغ او غمگین نمی‌شود و پستی نزد🇮🇷♥️ @rahro313
نگاهش به توست.. مبادا غافل شوی و گناه کنی! مبادا ادعای عاشقی کنی و دلش را به درد آوری! نگاهش به توست.. لطفا مراقب کارهایت باش! @rahro313
به فدای وجودت که تمام قد به احترام پدر ایستادی💔 و به فدای دستانت که با همه ی کودکی به احترام جایگاه پدر کنار سَر گذاشتی... @rahro313
• رفتــــــــ ... و آرزوهـایش را پشتــــ درهای دنیـــــا💔🍃 خـاک کرد و برای عشـــــق آسـ‌مان را در آغــوش کشید...🕊✨ @rahro313
🔰شفای شهید محمد معماریان عنایت رسول خدا (ص) محمد هجده ماهه بود. چند روز بود که تب شدیدی داشت و پائین نمی آمد. مادر برش داشت آورد بیمارستان. دکترها پس از معاینه و آزمایشات، گفتند که بچه شما مننژیت مغزی دارد و تنهاترین راه درمانش برداشتن آب نخاع برای تحقیق بیشتر است. در این صورت هم احتمال سلامتی خیلی پائین است و ممکن است بچه فلج شود. مادر تنش گر گرفت. نمی توانست بچه فلج ار نگه دارد. گفت: نه نمی خواهم. دکتر عصبانی شد و گفت: اگر بخواهی بچه را از این بیمارستان بیرون ببری، زیر پرونده اش می نویسم هیچ بیمارستانی قبولش نکند. مادر گفت: آنکه درد داده درمان هم می دهد. هر چه می خواهی بنویس. ما که بی صاحب نیستیم. محمد را آورد خانه و رختخوابش را روی قبله انداخت. شش روز بود که محمد روی به قبله داشت. بدنش داشت کم کم خشک می شد و سرش به عقب برگشته بود. دیگر طاقت نیاورد. محمد را برد بالای پشت بام و سجاده اش را انداخت و شروع کرد خواندن نماز توسل به رسول خدا (ص). شروع کرد به عرض حاجت. در همان حال اسب سواری را دید که دور سجاده اش می چرخید. بی اخیار بلند شد و گفت: یا رسول الله! من بچه ام را از شما می خواهم؛ اما سالم. اگر ماندنی است از خدا بخواه سالم به من برش گرداند. از پشت بام که آمد پائین به مادرش گفت: همین امروز این بچه یا خوب می شود یا می میرد. اگر غیر از این باشد از سادات نیستم. محمد را در رختخوابش خواباند. پس از مدت زمانی کم کم چشم های محمد باز شد. بلند شد و خندید. فردا صبح با محمد بیمارستان. دکتر تا دیدش، گفت: آمدی که التماس کنی؟ گفت: نه آمده ام بگویم رفتاری که با من کردی با دیگران نکن. بچه من به عنایت رسول خدا (ص) صحیح و سالم است. دکتر معاینه اش کرد. سالم سالم بود. 🗣راوی: مادر شهید 📚مجموعه از او؛ کتاب قصه شال ؛ خاطرات شهید محمد معماریان. نویسنده: نرگس شکوریان فرد. ناشر: عهد مانا. نوبت چاپ: هفتم-۱۳۹۶٫ صفحات ۷-۱۶٫ @rahro313
🌸 میلاد پر خیر و برکت پیامبر مهربانی ها حضرت محمد مصطفی(ص) و رئیس مذهب تشیع، امام جعفر صادق(ع) بر تمامی شیعیان جهان تبریک و تهنیت باد.🌸 🌸 🌸 @rahro313