شهید سیدعباس کریمی
🌼مرگ ما وقتی است که زنده بمانیم اما مقهور و سرافکنده و حیات حقیقی ما وقتی است که بمیریم اما سرافراز و پیروز.. پس برادران! ما رفتنی هستیم و چند صباحی بیش تر در دنیا نیستیم . خداوند در قرآن می فرماید إنا لله و إنا الیه راجعون. ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. ... برادران بیائیم توبه کنیم، بیاییم تا دیر نشده به خود آییم و خودمان را بشناسیم و ببینیم که خداوند برای چه ما را خلق کرد.خداوند ما را خلق کرد تا در مقابل او خاضع باشیم.خداوند راه بندگان را برای توبه باز کرد.
به برادران محصل این نصیحت من است که شما امید آینده رهبر و اسلام هستید. درس هایتان را ادامه دهید که انشاءالله در آینده بتوانیم با همکاری شما کشور اسلامی را خودکفا کنیم .
در دعای کمیل ودعای ندبه و دعای توسل شرکت کنید...درحال گریه از خدا عاجزانه بخواهید که حضور مهدی (عج) را نزدیک کند.
🌼
🌺🍃
🌸🍃🌸
@rahro313
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
🌹شبهایی که در خرمشهر مستقر بودیم، یک شب نوبت سیدمحمد بود که دو ساعتی پاس دهد. علیرغم وضع جسمی نامناسب عازم محل نگهبانی شد، در همان حال فردی از بچههای بسیجی با او همکلام میشود از او میپرسد: جهان آرا کیست؟ تو او را می شناسی؟
سیدمحمد جواب میدهد: پاسداری است مثل تو.
او می گوید: نه جهان آرا ۴۵ روز است که با تعداد کمی نیرو جلوی دشمن را گرفته است.
سیدمحمد جواب میدهد: گفتم که او هم یک پاسدار معمولی است.
🌹فردای آن روز آن فرد برای گرفتن امضا برگه مرخصی اش راهی اتاق فرماندهی می شود می بیند که او همان پاسدار در حال پاس شب گذشته است.
"شهید سیدمحمدعلی جهان آرا"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@rahro313
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
آبان ۵۹، رژیم بعث عراق سوسنگرد را دوباره محاصره کرد. مدافعان شهر کمتر از ۲۰۰ نفر بودند. این بار اگر سوسنگرد سقوط میکرد اهواز هم میرفت و اهواز یعنی خوزستان.
بهرام محمدیفر عکاس این عکس است، او هنوز حسرت میخورد که چرا این مدافع وطن اجازه نداد از چهرهاش عکس بگیرد. اینجا ایران است.
@rahro313
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
سلام-بر-ابراهیم.pdf
3.54M
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
🌹#شهید_برونسی: خدايا...! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند.
#مسابقه
@rahro313
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
🌹 شهید سید حمید میرافضلی
تو سرما و گرما همیشه پابرهنہ بود ،
بهش میگفتن چرا پا برهنہ اے ؟
میگفت چون تو جبهہ خون پاڪ
شهدا ریختہ شده .
معروف بود بہ سید پا برهنہ .
@rahro313
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
✍🌹شهيدی🌹 که تسبیح موجودات و جمادات را می شنید!!!
🌹شهيد🌹 عارف مسلک حسینعلی عالی فرمانده محور عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله
🔹بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که می توانست از ضمیر افراد اطلاع یابد.
🔸تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است، بشنود.
🔹با حسین برای شناسایی رفتیم وقت نماز شد، اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند.
🔸بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز ایستادم. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم.
🔹پس از نماز دیدم حسین می خندد به من گفت : می خواهی یقینت زیاد بشه؟
🔸با تعجّب گفتم: بله اما تو از کجا فهمیدی؟
🔹خندید و گفت : چه قدر؟
🔸گفتم : زیاد.
🔹گفت : گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن.
🔸من همان کار را کردم شنیدم که زمین با من حرف می زد و من را نصیحت میکرد.
🔹و می گفت : مرتضی ! نترس عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست.
🔸من و تو هر دو عبد خداییم اما در دو لباس و دو شکل.
⭕️سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و...
🔹زمین مدام برایم حرف میزد سپس حسین گفت : مرتضی! یقینت زیاد شد؟
🔸مرتضی می گفت : من فکر می کردم انسان می تواند به خدا خیلی نزدیک شود اما نه تا این حد.
زمین زنده است شعور دارد و مطالب را ضبط می کند و روزی که دوباره از شکم مادر زمین ؛ خارج می شویم
آن وقت تمام آنچه گفتیم و کردیم و از نیت ما گذشته بود را عیان می کند و خود افعال را ( نه فیلم آن را) همه حاضران می بینند.
#مسابقه
@rahro313
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
تصویری از شهید محمد میرشکار رئیس پلیس آماد پشتیبانی تفتان که توسط تروریست ها ساعتی قبل ترور گردید
@rahro313
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
🤍وقتی درونت پاک باشد، خدا چهرهات را گیرا میکند
🔘این گیرایی از زیبایی و جوانی نیست، این گیرایی از نورِ ایمانی است که در ظاهر نمایان میشود!
شهید #ابراهیم_هادی 🕊
@rahro313
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
🌹 انگار ناف مهـدی را با کـربلا بریده بودند.
در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول، پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه می خواند و همه را می گریاند.
🔹 وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت.
گفت: «ان شاءالله خـدا چنین بچـه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعـین».
🔸 نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جـارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها، خـاک قدم های زائـرین کـربلاست؛ بردارید برای قـبرهای تان.»
◽راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
📚 "دیدار پس از غروب"
بقلم منصوره قنادیان/ نشر روایت فتح
#شهید_مهدی_نوروزی
#شهیدانه
@rahro313
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
🌹#روزی_که_امام_خندید
پسر #حاجی_بخشی تعریف میکرد؛توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم...
توی #حسینیه_جماران مملو از جمعیت بود
#امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای #رزمنده_ها تکون میداد...امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه #حاجی_بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن؛
ماشاالله...حزب الله
بسیجیها...حزب الله
سپاهیا...حزب الله
ارتشی ها ...حزب الله
و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد.
حاجی گفت: کجا میرید... همه گفتند #کربلا
حاجی گفت:باکی میرید.. همه گفتند: #روح_الله
حاجی گفت: مارم ببرید
همه یکصدا گفتند جا نداریم
اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن
و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش میکشید.
گفت آقاجان: ببین این جوونها من پیرمرد رو اذیت میکنند.
در این ایام اربعین یاد همه ی #راهیان_کربلا...
یاد #مرحوم_حاجی_بخشی گرامی باد...
@rahro313
۱۶ شهریور ۱۴۰۲