eitaa logo
رَهرُوانِ‌ راهِ‌ آرمان‌🕊
931 دنبال‌کننده
917 عکس
958 ویدیو
19 فایل
بِسم‌ࢪَبِ‌الشہدا‌⚘️ |ڪانال‌وقف‌شھید‌آࢪمان‌علے‌وردے‌ست| تاࢪیخ‌تولد:‌¹³⁸⁰/⁴/¹³ تاࢪیخ‌شہادت:¹⁴⁰¹/⁸/⁶ محل‌‌شہادت:اڪباتان @abdoozeinab :ارتباط‌با‌مدیر مزارِ‌شهید:بهشت‌زهرا(س)،قطعه‌⁵⁰،ردیف¹¹⁷،شماره¹⁵ خوش‌آمدید اجرکم‌عندَاللّه🌱 حالا که دعوتت کرده بمون❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
••🕊❤️‍🩹•• شھادت سھمِ کسانے میشود کہ عالم را محضر خـدا میدانند شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
بِسم‌ِرَبِ‌الشُـهَدا🪴 السلامُ‌علیـڪ‌یا‌بقیــہ‌اللـہ‌فی‌ارضـہ✨ السلام‌ُ‌علیـڪ‌یا‌اباعبداللـہ‌الحسین‌(؏)
|صَلّی‌اللّه‌ُعَلَیک‌یا‌اَباعَبدِاللّه‌ِالحُسَين| آرمان هر روز که از خواب بیدار می‌شد، اول به سمت این پرچم رو می‌کرد و به امام حسین(ع) سلام می‌داد. خودش همیشه می‌گفت: تمام نور و روشنایی اتاق من از وجود این پرچم هست. _به‌روایت‌ازمادرِبزرگوارِشهید _این‌عکس‌همان‌پرچم‌است✨ شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
از چشم تو برات شفاعت گرفته‌ایم از خون وضو برای شهادت گرفته‌ایم 📸 پیاده‌روی اربعین خانوادهء شهیدآرمان 🌱 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
یادبودِ‌ امشب به نیتِ : 《شهید‌عباس‌بابایے》 یاد‌ کنیم شهید را با ذکرِ فاتحه‌والاخلاص‌ مع‌الصلوات✨ شهید‌عباس‌بابایـــے⚘️ رهروانِ‌راهِ‌آرمان‌🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسم‌ِرَبِ‌الشُـهَدا🪴 السلامُ‌علیـڪ‌یا‌بقیــہ‌اللـہ‌فی‌ارضـہ✨ السلام‌ُ‌علیـڪ‌یا‌اباعبداللـہ‌الحسین‌(؏)
|هم‌سفر خوش‌‌خنده‌ی ما...| آنقدر شیرین صحبت می‌کرد و خوش‌صحبت بود، که همه ما لذت می‌بردیم وقتی می‌خندید و حرف می‌زد. کربلا که رفته بودیم، با این که درست نمی‌توانست منظورش را به عراقی‌ها برساند، ولی آنقدر قشنگ و با خوش‌رویی صحبت می‌کرد که عراقی‌ها هم دوست داشتند بیشتر با او ارتباط بگیرند. شاید حرف هم را درست نمی‌فهمیدند؛ ولی سربه‌سر هم می‌گذاشتند. عراقی‌ها از آرمان بیشتر از ما خوششان می‌آمد؛ از بس که خوش‌خنده بود... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
🏴 ما عاقبت به خیرِ تو در روضه‌ها شدیم... 📸 لباس‌عزاداری‌شهیدآرمان عزیز‌عراقی🫀 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
یادبودِ‌ امشب به نیتِ : 《شهیدسجادزبرجدے》 یاد‌ کنیم شهید را با ذکرِ فاتحه‌والاخلاص‌ مع‌الصلوات✨ شهید‌سجادزبرجدے⚘️ رهروانِ‌راهِ‌آرمان‌🕊
بِسم‌ِرَبِ‌الشُـهَدا🪴 السلامُ‌علیـڪ‌یا‌بقیــہ‌اللـہ‌فی‌ارضـہ✨ السلام‌ُ‌علیـڪ‌یا‌اباعبداللـہ‌الحسین‌(؏)
|نمازشب| طلبه هم حجره ای شهید آرمان می‌گوید درمدتی که ما در حجره با هم بودیم شبی نبود که شهید علی وردی سحرگاه برای نماز شب بیدار نشود و این طور می‌شود که خدا شهید علی وردی را سر دست بلند می‌کند و به عنوان یک الگو به همه نشان می‌دهد و او دل چند میلیون آدم را متوجه خودش می‌کند. شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
16.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مادرانه‌های مادران شهید زیارت مادر شهید علی‌وردی به نیابت از فرزند شهیدش‌❤️‍🩹 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
بِسم‌ِرَبِ‌الشُـهَدا🪴 السلامُ‌علیـڪ‌یا‌بقیــہ‌اللـہ‌فی‌ارضـہ✨ السلام‌ُ‌علیـڪ‌یا‌اباعبداللـہ‌الحسین‌(؏)
|امام‌حسین‌(ع)اگه‌بخواد...| با دوستانش کاروانی داشتن که پیاده‌روی اربعین رو میرفتن ، اولین باری که رفتن کربلا شونزده سالشون بود و دومین بار هم تقریبا هجده سالش بود ، یک بار هم سال تحویل اونجا بودن، نیمه شعبان هم میگفتن خیلی ثواب داره. حتی وقتی مرز های زمینی بسته شده بود ، ایشون‌ گفتن میخوایم بریم کربلا. من گفتم: بسته است و فعلا کروناست گفت : نه ما میریم فرودگاه میشینیم اونجا ، هر موقع باز شد و قسمتِ ما شد میریم . امام حسین (ع) واقعا خواست . تقریبا یک روز نشد اونجا بودن و بعد هم نیمه عید رو اونجا بودن . گفت : دیدی مامان گفتم امام حسین (ع) اگه بخواد واقعا می‌طلبه ، کی فکرشو می‌کرد؟ من فکر میکردم باید دو،سه روز اونجا باشیم تا کنسلی بخوره! گفت : مامان ان‌شاءالله سری بعد با هم میریم .... _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
🏴 دلنوشته‌‌‌ای به قلم مادر محترمه شهید آرمان‌عزیز . شوق دیدار حرم و زیارت مولایم خواب را از چشمان من گرفته بود. نام حسین و عباس چشمانم را تر می‌کرد... آرام آرام اشک می‌ریختم و قدم بر می‌داشتم. به نیابت از امام زمانم، به نیابت از تمام شهدا، به نیابت از همه ملتمسین دعا و به نیابت از فرزند شهیدم... آرمانم چقدر دوست داشتم در این سفر همراه ما بودی، همراه من و پدر و برادرت. هر چند که می‌دانم که کنار ما بودی، کنار ما قدم برمی‌داشتی و نوحه‌ی عزیزم حسین را زمزمه می‌کردی و برای زیارت اربابت سر از پا نمی‌شناختی. وقتی از دور گنبد طلایی رنگ حرم را دیدم. بند دلم پاره شد، قلبم تند و سریع می‌زد، انگار می‌خواست از من جدا بشه و خودش رو زودتر به حرم برسونه. با صدای الله اکبر و سبحان الله وارد حرم شدم و دست به سینه به اربابم عرض ادب و ارادت کردم(السلام و علیک یا ابا عبدالله) و دوباره به نیابت از آرمانم به آقا جان سلام کردم. هر چند می‌دانم او زودتر از من به اربابش عرض ارادت کرده بود... ✍🏻 دلتنگ همیشگی تو مادرت😭🥀 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
••❤️🕊•• تم‌جذاب‌ایتا‌ با‌ عکس‌ شهید آرمان‌علی‌وردی🥲🖐 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
با «یاعلى» این سیرِ من الحق‌ الى‌ الحق آغاز شد و عرش، سرانجام قدم‌ها🕊 📸 دیدار آقای سید کاظم روح‌بخش با خانواده محترم شهید آرمان علی‌وردی در موکب حضرت قائم(ع) شهر کرمانشاه شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
بِسم‌ِرَبِ‌الشُـهَدا🪴 السلامُ‌علیـڪ‌یا‌بقیــہ‌اللـہ‌فی‌ارضـہ✨ السلام‌ُ‌علیـڪ‌یا‌اباعبداللـہ‌الحسین‌(؏)
|آخرین‌جشنِ‌تولد| داداش کوچک آرمان تعریف می‌کند: «خستگی برای داداش معنا نداشت. وقتی به حوزه رفت، فقط هفته‌ای ۲ روز می‌آمد خانه. با این که درس‌های حوزه خیلی زیاد بود، اما شب‌ها که همه خواب بودند بیدار می‌ماند و آن‌ها را انجام می‌داد. نمی‌خواست مامان و بابا ناراحت شوند.» او یاد آخرین جشن تولد آرمان می‌افتد و می‌گوید: «آخرین جشن تولدش از او پرسیدیم چه آرزویی داری؟ چیزی نگفت. کمی بعد آرام به مادرم گفته بود «شهادت». _به‌روایت‌از‌برادرشهید،محمدامین شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊