eitaa logo
رَهرُوانِ‌ راهِ‌ آرمان‌🕊
922 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
22 فایل
بِسم‌ࢪَبِ‌الشہدا‌⚘️ |ڪانال‌وقف‌شھید‌آࢪمان‌علے‌وردے‌ست| تاࢪیخ‌تولد:‌¹³⁸⁰/⁴/¹³ تاࢪیخ‌شہادت:¹⁴⁰¹/⁸/⁶ محل‌‌شہادت:اڪباتان @Taherianm :ارتباط‌با‌مدیر مزارِ‌شهید:بهشت‌زهرا(س)،قطعه‌⁵⁰،ردیف¹¹⁷،شماره¹⁵ خوش‌آمدید اجرکم‌عندَاللّه🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ 🪴 بی‌اعتنا به مادیات آرمان سه ویژگی منحصر به فرد داشت. 2⃣ ویژگی خوب دیگر او، بی‌اعتنایی به پول و مادیات بود، به طرز شگفت‌انگیزی برای پول ارزشی قائل نبود... شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
|ان‌شاءالله‌عاقبت‌به‌شهادت‌بشویم‌| امیر عباسی مداح اهل بیت (ع) در مراسم بزرگداشت شهید آیت الله رئیسی و همراهان ایشان در دانشگاه تهران: چند ماه پیش در محضر رهبر انقلاب، خاطره شهید آرمان علی‌وردی را تعریف کردم و ایشان با جملاتی بغض آلود از این شهید یاد کردند. چند روز بعد در محضر حاج آقای رئیسی بودم فرمودند آقای امیر عباسی این خاطره ای که برای حضرت آقا تعریف کرده بودی چه بود؟ من هم مجددا تعریف کردم که خواب دیدند امام حسین (ع) این بچه را بغل کرده، آقای رئیسی گریه کرد و فرمود آقای امیر عباسی شما دعا کن ما هم ان شاءالله عاقبت به شهادت بشویم. _به‌روایت‌ازحاج‌امیرعباسی شهیدجمهور⚘️ شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهروانِ‌راهِ‌آرمان‌🕊
|خوش‌به‌حالِ‌زنت| توی خونه فقط غذا درست کردن با من بود؛ سفره جمع کردن و ظرف شستن را آرمان خودش انجام می‌داد. بعضی وقت‌ها که من خانه نبودم یا سرحال نبودم، غذا هم درست می‌کرد. دستپختش خیلی خوب بود. همیشه به بچم می‌گفتم: «خوش به حال زنت مامان.» _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
24.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه حضرت رقیه(س) آخرین سفری که باهم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. توی اتوبوس وقت رفتن، یه روضه حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو کلیپ کرده بودن. دختربچه‌ها شعر "حالا اومدی، حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی..." رو می‌خوندند. آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود. می‌گفت: خیلی گریه کردم! خیلی قشنگه... عاشق حضرت رقیه بود... موقع برگشت هم فقط از شهدا می‌گفت. همش در مورد کتاب شهدا صحبت می‌کرد، در مورد سختی کار نیروهای اطلاعاتی صحبت می‌کرد. (س) شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
|امام‌حسین‌(ع)اگه‌بخواد...| با دوستانش کاروانی داشتن که پیاده‌روی اربعین رو میرفتن ، اولین باری که رفتن کربلا شونزده سالشون بود و دومین بار هم تقریبا هجده سالش بود ، یک بار هم سال تحویل اونجا بودن، نیمه شعبان هم میگفتن خیلی ثواب داره. حتی وقتی مرز های زمینی بسته شده بود ، ایشون‌ گفتن میخوایم بریم کربلا. من گفتم: بسته است و فعلا کروناست گفت : نه ما میریم فرودگاه میشینیم اونجا ، هر موقع باز شد و قسمتِ ما شد میریم . امام حسین (ع) واقعا خواست . تقریبا یک روز نشد اونجا بودن و بعد هم نیمه عید رو اونجا بودن . گفت : دیدی مامان گفتم امام حسین (ع) اگه بخواد واقعا می‌طلبه ، کی فکرشو می‌کرد؟ من فکر میکردم باید دو،سه روز اونجا باشیم تا کنسلی بخوره! گفت : مامان ان‌شاءالله سری بعد با هم میریم .... _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
|دلِ‌کربلایی| می‌گفت‌: تا وقتی که کربلا نرفتی خوبه... ولی وقتی که یه بار بری کربلا ، دیگه نمی‌تونی بمونی و دلت همش کربلاست و دوست داری که باز زیارت بری... _به‌روایت‌از‌مادرِبزرگوارِشهید شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
|خادمی‌در‌ایام‌محرم| ایام‌ شباب ، محرم سه سال پیش ، هیئت شباب‌المهدی ، بوستان‌رازی با آرمان‌علی‌وردی ، اون ایام ایامی که روضه ها تعطیل شد ، فقط فضای باز آزاد بود ، هر روز ۴ ساعت برنامه داشتیم و من به شدت خسته می‌شدم ولی آرمان هم قبل هیئت خودمون ، هم بعد هیئت می‌رفت روضه‌های دیگه‌رو شرکت می‌کرد می‌گفت:خادمی کردیم بریم روضه هم بشنویم ... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ خاطرهٔ‌جالب‌پدرشهید‌آرمان‌علی‌وردی ازماجرای‌گم‌شدن‌سہ‌روزه‌آرمان‌در سفرزیارتی‌ڪربلا...🙂💔 شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
✨ 🌹 از خون جوانان وطن لاله دمیده... آرمان جوان با نشاطی بود، همیشه لبخند به لب داشت، در کلاس همواره متمرکز به درس بود و با دقت گوش می‌داد و به موقع سوال می‌کرد. گاهی هم با شوخی‌هایش باعث می‌شد طلبه‌ها بخندند و کلاس از حالت خشک و کسل کننده بیرون بیاید.
به روایت از مدرسین حوزه علمیه آیت الله مجتهدی(ره)، صفحه ۱۲۴ کتاب آرمان عزیز
شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
|صَلّی‌اللّه‌ُعَلَیک‌یا‌اَباعَبدِاللّه‌ِالحُسَين| آرمان هر روز که از خواب بیدار می‌شد، اول به سمت این پرچم رو می‌کرد و به امام حسین(ع) سلام می‌داد. خودش همیشه می‌گفت: تمام نور و روشنایی اتاق من از وجود این پرچم هست. _به‌روایت‌ازمادرِبزرگوارِشهید _این‌عکس‌همان‌پرچم‌است✨ شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
✨ می‌گفت: شعر‌های مداحان باید روی مبنا باشه و علاوه‌بر این که‌ باید شور داشته باشه و قشر جوان رو جذب کنه ، شعور حسینی رو هم ترویج بده و در ناخودآگاه شنونده تاثیر مبنایی‌ بزاره. شهید‌آرمان‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊
|علاقه‌به‌حضرتِ‌رقیه| آخرین سفری که با هم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. داخل اتوبوس هم موقع رفت و هم موقع برگشت کنار هم نشسته بودیم. روضه‌ای از حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) رو کلیپ کرده بودند که دختر بچه‌ها این شعر: «حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی» رو می‌خوندند‌‌... آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود و می‌گفت: خیلی گریه کردم، خیلی قشنگ بود... آرمان عاشق حضرت رقیه(سلام‌الله‌علیها) بود. ✍🏻 به‌روایت‌از‌دوست‌شهید شـہید‌آرمانِ‌علی‌وردے⚘️ رهرُوانِ‌راهِ‌آرمان🕊