✨الگوی خودسازی :
🌀 همیشه لباس کهنه میپوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانشآموزان کم بضاعت رفت.
☘ مدیر مدرسه داییاش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباسها و کفشهای نو را نشانش داد.
🔅گفت عباس میگوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد.
#شهید_عباس_بابایی🌷
#الگوی_خودسازی
🌹شادی روحش صلوات 🌹
✍به روایت همسر شهید عباس بابایی :
🌹قرار بود با هماهنگی مسئولان هر دو به مکه مکرمه مشرف شویم . برنامههای سفر مهیا بود ولی آن زمان (سال 1366) خلیجفارس شلوغ شد. به همین دلیل عباس مرا همراه همکارانش فرستاد و خودش نیامد و گفت: حج من اینجاست؛ پاسداری از آسمانهای محدوده خلیجفارس که مردم در امنیت و آرامش بهسر ببرند.
🍃 قبل از رفتن به مکه به دلم افتاده بود، در برگشتنم عباس شهید میشود و حتی لباس مشکی را تهیه کرده بودم، چون عباس چند سال قبل از شهادت مرتب از شهادتش برایم صحبت میکرد. از شفاعت، مورد لطف و عنایت خداوند قرارگرفتن و این چیزها. سعی میکرد ذهن مرا آماده کند.
#شهید_عباس_بابایی🕊
#سالروز_شهادت_عید_قربان
🌷شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌷
🔰«شهید عباس بابایی» خلبان ایرانی که در اتاق ژنرال آمریکایی نماز خواند!
به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. انشاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم.
در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه میدهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم.
ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه میکردی؟ گفتم: عبادت میکردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعتهای معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همینطور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهرهای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پروندهام را امضا کرد. سپس با حالتی احترامآمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک میگویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم».
۱۵ مرداد سالروز شهادت #شهید_عباس_بابایی🥀
🌷شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌷
💠 #زندگی به سبک شهدا
چند روز بود که شوهرم نمیتوانست مدرسه را نظافت کند. کمرش درد میکرد. مدیر چند بار جلوی دانشآموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان میکند و اثاثیهمان را بیرون میریزد. اما چند روز صبحها که بیدار میشدیم حیاط مدرسه تمیز و جارو شده بود.
نه من جارو میزدم، نه شوهرم توانایی این کار را داشت. نمیدانستیم چه کسی این کار را میکند. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟
نزدیک صبح بود که سایهای از دیوار بالا آمده و حیاط را جارو میزد. دوباره نگاهی به حیاط کردیم، گفتم: حتماً خودشه.
با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهرهاش آشنا به نظر میرسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟
جواب داد: عباس بابایی.
گفتم: پدر و مادرت ناراحت میشوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو میکنی.
گفت: من که به شما کمک میکنم، خدا هم در خواندن درسهایم به من کمک خواهد کرد.✅
#شهید_عباس_بابایی🌷
🌹شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌تاثیر نماز اول وقت شهید بابایی بر نوجوان ۱۳ساله
الگوهای خوب رو به فرزندانمون معرفی کنیم✔️✔️
#شهید_عباس_بابایی
#نماز_برای_کودکان
#نماز_اول_وقت
🌷شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این آدم کارهای مشکوک میکنه...
💕خاطره زیبا و واقعی از شهید
#شهید_عباس_بابایی🕊
🌷شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️چراغ را خداوند روشن کرده
#شهید_عباس_بابایی
🌷شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات
💢اینها چیه که اینجا انبار کردید؟!
#شهید_عباس_بابایی🕊🌱
شادی روح مطهر جمیع شهدا صـــلوات 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☕️چند استکان هم به نیت من بشوی!
سالهای پُرتبوتاب دفاع مقدس است... نزد امام می رود و می گوید :
- امام عزیز! میخواهم به گونهای که در کار جنگ خللی پیش نیاید چند روزی به مرخصی بروم. اجازه میفرمایيد؟
- در بحبوحهٔ جنگ کجا میخواهید بروید؟
- من در دههٔ اول محرم برای شستن استکان چای عزاداران به هیئتهای جنوب شهر که مرا نمیشناسند میروم.
♨️مرخصی را برای آن میخواهم و گوش به زنگم که بلافاصله بعد از اعلام نیاز به جنگ بازگردم.
- به یک شرط اجازه مرخصی میدهم.
- هر چه بفرمایید با جان و دل میپذیرم.
- به این شرط که هنگام شستن استکانها به نیت من هم چند استکان بشویی.
#شهید_عباس_بابایی🕊
🌷شادی روح مطهر امام و شهدا صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✳ ببین به چه وابستهتری؟
📌 همیشه ورد کلامش این بود که «ارزش هر کس پیش خدا، همانقدر است که نیکو بدارد آن چیز را.»
🍃 میگفت: «یکی پول را نیکو میدارد، یکی میبینی قناری را نیکو میدارد، یکی قرآن را، یکی نماز را؛ برو ببین به چه وابستهتری؟»
🌟قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ (نهجالبلاغه ، حکمت ۸۱)🌟
#شهید_عباس_بابایی🌷
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌸
✳️ دختر دولت و رحمت میآورد!
🌼بچهٔ دختر را خیلی دوست داشت. میگفت: دختر دولت و رحمت برای خانه میآورد. موقع وضع حمل، من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژدهٔ تولد اولین بچهمان را به او دادم. وقتی فهمیده بود بچه دختر است، پای تلفن سجدهٔ شکر کرده بود. وقتی آمد، بیمارستان بودم. یک کاغذ نوشته بالای سر «سلما» گذاشت که «لطفاً مرا نبوسید!» خودش هم آنقدر دیوانهاش بود که دلش نمیآمد ببوسدش.
📚 از کتاب «آسمان؛ بابایی به روایت هسر شهید» ص ۲۶
#شهید_عباس_بابایی🌷
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹