🔎پوشش و حجاب یک ذائقه متغیر فرهنگی یا یک باور عمیق فلسفی؟
✍علیرضامحمدلو
▫️اگر در جغرافیای مدرن، مساله پوشش را دست کم میگیرند یا حاشیه میدانند و در حد یک ذائقه و تمایل فردی تقلیل میدهند، ناشی از یک دستگاه فلسفی است که در ساختارهای آن جامعه رسوب کرده و تطوراتی متکثر، گسسته و چند پارهای را تجربه نموده است.
▫️انتهای این تغییرات بنیادین و رسیدن به «بدن مندی فلسفی و جامعه شناختی» به جایی رسید که دیگر نقطه اتکا داشتن و مبناگرایی را به سخره گرفته و با فیگور پسامدرن، یک سرگردانی و نسبیت معرفتی را به داشتن معیار معرفت روشن، ترجیح دادند.
▫️این گم شدگی معرفتی در تهی شدن زندگیها از معنا و رسیدن به نقطه بی بازگشت هویتهای سیال و شکل گیری #انسان_پرسهزن و خانوادههای اجارهای و انبوه تنها (به تعبیر رایزمن) و #وزارت_تنهایی و انقلاب جنسی در برخی کشورهای مدرن، تجلی پیدا کرده است.
▫️نمیتوان در #شبکه_خانگی با سریالهای مروج بی ادبی و خیانت و رقص و مصرف دخانیات و ارتباطات خارج از دایره عرف و شرع و پوشش نامتعارف، به #استعارههای_مفهومی و ریشه دار و ارتکازات مذهبی جامعه هجوم برد و پدیده «ذهنیت مهاجر» و «رفتار ناهنجار» در بخشهایی از جامعه نوجوان و جوان را هم به انتظار ننشست.
▫️اگر در بخشی از جامعه مساله #حجاب دچار اعوجاج هم شده باشد، متأثر از یک سبک زندگی است که در بستر ساختارهای فرهنگی و مکانیسمهای اقتصادی و کانونهای رسانهای به یک ایده یا پدیده اجتماعی تبدیل شده است. ایده آلی که فرهنگ و ذهنیت «در لحظه زندگی کن»، «مجاورت مصرف و منزلت»، «هویت سیال» و «پوشش نامتعارف» و «تکثر مرجعیتی» و «فروپاشی و قداست زدایی از خانواده»، «عدم قطعیت و گسستن و پیوستنهای آنی و سریع» را به جامعه پمپاژ کرده است.
@rahrovanevelayat2
🔎پنج عامل و ده نکته درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳
🔻بنظرم، پنج ساحت تعیین کننده در #انتخابات اخیر وجود داشت که نتیجه متفاوتی را رقم زد؛ ۱. سیاست ورزی بدون راهبر و میاندار فصل الخطاب ۲. سیاست ورزی بریده از فرهنگ و جامعه پردازی ۳. سیاست ورزی فاقد شبکه موثر مردمی ۴. سیاست ورزی بدون رسانه روایت ساز ۵. سیاست ورزی در خلاء راهبرد انتخاباتی ترکیبی و مبتنی بر پیشبینی وضعیت های متکثر
🔻ذیل همین پنج ساحت، نکاتی تکمیلی را پیرامون نتیجه رخ داده تقدیم میکنم که بنوعی شرح و بسط محورهای مطرح شده هم می تواند تلقی شود؛
1⃣ وقتی سیاست ورزی تکنیکال و شب امتحانی از #جامعهپردازی تدریجی و استراتژیک سبقت میگیرد نتیجه این می شود که یک فرد غریبه از مقام اجرا با انتخاب مردم ولو با رای ضعیف و شکننده با حربه عملیات روانی و فعال سازی گسل های متنوع سیاسی_اجتماعی به کرسی مینشیند.
2⃣ در تفسیر و تکمیل بند اول اینکه وقتی بجای جامعه شناسی فرهنگ از جامعه شناسی سیاست جهت فهم بیتفاوتی یا کیفیت طعم دار و غافلگیرکننده بخشی از آراء انتخابات بهره میگیریم و تعصبات قومی با چاشنی حزبی را بدون در نظر گرفتن ذهن و #ذائقه_اجتماعی ترور شده(بیشتر در اخبار رسانه های معاند یا مخالف و گاها در برخی از سریال های #شبکه_خانگی و بعضا در فیلم و سریال های خارجی و داخلی در طول زمان)، علت العلل ماجرا معرفی میکنیم یعنی در شناخت صحنه و زمینه دچار اختلال محاسباتی هستیم.
3⃣ در تکمیل بند قبلی وقتی خط اتصال فراگیر به #لایههای_دور_جامعه و ارتباط چهره به چهره و از نزدیک با مردم را به نقطه مبهم سیاست و لحظه معلق انتخابات تقلیل میدهیم و به زبان ساده، مردم را دیر تحویل میگیریم، نتیجه عکس یا حداقلی هم درو میکنیم.
4⃣ وقتی حریف #گسلهای_سهگانه قومیتی، مذهبی و جنسیتی را جهت افزایش سبد رایش فعال می کند و ما نیز گسل درون گفتمانی را جهت کاهش آراء خود به او هدیه میدهیم، نتیجه ای جز پیچیده شدن ماجرا و در نهایت شکست در صحنه انتخابات منطقی نخواهد بود.
5⃣ وقتی در مقابل توان مالی و قدرت رسانه ای رقیب، آلترناتیو #حلقههای_میانی و شبکه مردم سازی را دیر و خیلی دیر و بسیار پراکنده و بدون محتوای قوی و موثر و نقطه زن، استارت میزنیم طبیعتا در جذب آراء خاموش و مردد و سرگردان جا میمانیم.
6⃣ وقتی آنها روی ضعیف ترین گزینه شان به سرعت اجماع میکنند و ما روی بهترین گزینه هایمان هم تحلیل و اجماع راهبردی تا آخرین لحظه نداریم، فرصت عملیات جهت جلب و جذب لایه های دور جامعه و #بدنهسازی_حداکثری را از دست میدهیم و براحتی و با اختلاف اندکی قافله را میبازیم.
7⃣ آنگاه که با #دوقطبی_توهمی و بازی در زمین "آشناها" مشغول تخریب همدیگر میشویم و با خیال راحت و غفلت از میدان، پاس گل های کلیدی ایسم دار و لج درآور و رادیکال علیه خودی همراه با فرصت تنفس و دورخیز به رقیب میدهیم، نتیجه ای جز تردید و دلسردی و رای منفی به کاندیداهای خودی و ایجاد محیط امن با سپر اخلاق به کاندیدای مقابل اتفاق نمیافتد.
8⃣ وقتی رقیب با نمادپردازی و مصادره تم دیانت از شما پا به رقابت میگذارد و دست در سبد آراء شما میکند، گفتمان سازی و اتخاذ رفتار و منش اخلاقی خنثی بدون ایجاد #اصطکاک_روشنگرانه و تاکتیک تبیین واقعیت رقیب و حواشی فکری و تیمی او یک روش ضعیف و کم بهره از جلب نظرات مردد و مخاطب سرگردان خواهد بود.
9⃣ مهمترین نکته اینکه #فطرت_اجتماعی ایرانی در طول این سه دهه ترور گردید و علیه جامعه بکار گرفته شد. سه مقوله بنیادی #استقلال، #آزادی و #عدالت که دربرگیری حداکثری در فهم و پذیرش عمومی داشتند و به تعبیر منطقی، قیاساتها معها بودند را در طول جنگ شناختی، ترور یا تفسیر وارونه نموده؛ از اولی به #قفس تعبیر کردند، دومی را به نام ابتذال و #ولنگاری از ما ستاندند و سومی را با تعبیر مچ گیری و #افشاگری و شخصیت ستیزی از اثر انداختند.
🔟 وقتی اتاق های فکر ما به جای تدبیر #شبکههای_استانی و منطقه ای جهت مردم سازی در طول سالها و تغییر ریختار سیاسی و بافتار اجتماعی استان ها به نفع جبهه انقلاب، در فکر محاسبات و احتمالات ریاضی پیچیده و مکانیکی شب انتخاباتی بودند که کدام کاندیدا به نفع دیگری و در کدام مرحله باید کنار برود، نتیجهای جز این عاید ما نخواهد شد.
🔻نتیجه اینکه در مانیفست جریان انقلاب که متکی به #عملیات_روانی برای تدبیر عرصه های قدرت تعریف نمیشود، بایستی امر اجتماعی بر امر سیاسی مقدم شده و ذهنیتهای رسوب یافته و شبهات ته نشین شده را در طول زمان مرتفع نمود تا اسیر قطبیدگی های فرهنگی_سیاسی و اجتماعی نشویم.
🔻۱.گفتمان سازی، ۲.شبکه سازی و ۳.شخصیت سازی برای جریان سازی و جامعه سازی یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای جبهه انقلاب می تواند توصیف شود تا از تکرار تشتت و شکست جلوگیری نماید.
✍علیرضامحمدلو