🔸 ماه مبـارک رمضـان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشـه خوانی می دیدم و صیـاد دوره هـواسنجی بالـستیک.
🔹 از یک روزنـامه محـلی زمان هـای طلـوع و غـروب خورشـید را نوشتـه بـود و لحظـه اذان
صبـح و مغـرب را محاسبـه کـرده بود.
🔸 توی اتـاق خـودش سحـری را آماده می کـرد.
بعد می آمد دنبال من. در را که می زد از خواب می پـریدم. وقتی در را باز می کـردم نبـود!
نمی دانم این فاصله صد و پنجاه متر را چطور می دوید. تا می رسیدم، سفـره پهـن بود.
می گفت: «زود باش! فقط یک ربـع وقت داریم.»
🎙 راوی: محمد کوششی
📚 خدا می خواست زنده بمانی
بقلم فاطمه غفاری/ نشر روایت فتح
🌷امشبم را به نام تو متبرک میکنم 🌷
میهمان امروز وامشب 👇👇
🌷شهید والا مقام 🌷
🌷#علی_صیاد_شیرازی 🌷
🌷حمد و توحید و ۱۴ صلوات 🌷
#در_محضر_شهدا
#امیر_دلاور_ارتش_اسلام
#علی_صیاد_شیرازی
عظیمترین نعمت خدا را نعمت عظیم #ولایت میدانم و استحکام در پیوند با #ولایت را ضمانت بخش عاقبت بخیری میپندارم و "لذا نه تنها با قلب و زبان بلکه در عمل کوشیدهام ارادتم را به #ولایت به ثبوت برسانم" و از خداوند متعال مسئلت دارم مرا در این امر مهم یاری فرماید .🌱