eitaa logo
مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
165 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
433 ویدیو
84 فایل
اعلام برنامه کلاسها، مسابقات و برنامه‌های مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت رهروان راه قرآن شهرستان مبارکه اصفهان ارتباط با مدیر کانال: @shahed
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️ لطفاً داستان زیر را با دقت بخوانید و برای دیگران هم بازگو کنید👇👇 یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود... روزی روزگاری، کدخدایی بود که سرزمین به ظاهر زیبا و جذابی را ساخته بود و بر اون سلطنت می‌کرد که در اون سرزمین مردم همه سرزمین‌های دیگه را هم مجذوب خودش کرده بود... 🎡🎢🏕🏰🕌🏞 این سرزمین زیبا همه چیز داشت. هم وسیله تفریح، هم مسجد و مدرسه و کلیسا و... . خلاصه برای همه گروه‌های سِنی و مذهب‌های مختلف، آزادی بود! مردم که از این همه رفاه و امکانات خوشحال بودند؛ متوجه فریب کدخدای حیله‌گر نبودند و هرروز دوستان و آشنایان جدیدشون را به این سرزمین رؤیایی دعوت می‌کردند و کم‌کم جمعیت سرزمین زیاد شد و خوشحال از امنیت و رفاهی که دارند؛ اما متوجه نبودند کدخدا تو هر اتاق و خونه و کوچه و خیابون برای این مردم بیچاره جاسوسانی گذاشته تا کوچک‌ترین خبر مهم و غیر مهم و درِگوشی و علنی را به گوش کدخدا برسونند. عاقلان و مصلحان که متوجه نیرنگ کدخدا بودند، دیدند نمی‌شه دست‌روی‌دست گذاشت؛ گفتند ما هم به‌صورت افراد معمولی و ناشناس می‌ریم داخل این سرزمین و چهرۀ واقعی کدخدای ظالم و حیله‌گر را برای همه روشن می‌کنیم. القصه، اومدند و وارد سرزمین کدخدا شدند و گفتند به‌به واقعاً چقدر جذابیت داره و کم‌کم یادشون رفت اصلاً برای چی رفته بودند اونجا و چهره خودشون را علنی کردند و برای بقیه اقوام و دوستان و مریدان‌شون هم دعوتنامه فرستادند که بیایید اینجا ببینید همه از همه‌جا اینجا جمع‌ند؛ اما یادتون باشه ما همه میاییم اینجا تا را زمین بزنیم❗️ کم‌کم این افراد ساده‌دل هم به تبعیت از بزرگان‌شون رفتند به سرزمین جذاب کدخدا و این‌ها هم مثل بزرگان‌شون و این سرزمین جدید شدند و کلاً فراموش کردند هدفشون از اومدن تو این سرزمین چی بود🤔 البته کدخدا هم کارشو خوب بلد بود. این افراد را شناسایی کرده بود و بهشون آزادیِ عمل می‌داد تا هرکاری خواستند بکنند؛ البته تا جایی که ضرری برای کدخدا نداشته باشند. این بزرگان و شاگردان و حامیان‌شون هم خوشحال بودند که عجب کاری کردیم کارِستون و داریم کدخدا را به قول معروف «دُور می‌زنیم»، اما بنده‌های خدا نمی‌فهمیدند کوچک‌ترین حرکت اون‌ها کدخداست و اینها در حقیقت عروسک خیمه‌شب‌بازی دست کدخدا شده‌اند☹️😔 از اون‌طرف یه‌عدۀ دیگه از اساتید و کارشناسان و طرفداراشون هم بودند که در خارج از این سرزمین بودند و حیله‌های کدخدا را می‌دیدند و مدام تذکر می‌دادند ولی اون‌ها که فکر می‌کردند خیلی می‌فهمند و مجذوب زیبایی‌های زمین دشمن‌شون شده بودند😢 حتی مسخره‌شون می‌کردند که شما نمی‌فهمید! ما اومدیم کدخدا را زمین بزنیم، همه هم این‌جا هستند؛ تازه می‌تونیم با همه مردم این سرزمین صحبت کنیم و همه را علیه کدخدا کنیم🤪 شما هم حاجی گرینف‌ید! به ما گیر ندید که خودمون بلدیم چکار کنیم⁉️ کدخدا هم که می‌دید همون‌ها که اول به قصد زمین زدنش به صورت ناشناس وارد سرزمین شده بودند؛ الآن علنی دعوت به‌حضور در سرزمین‌ش دارند و اتفاقاً حامیِ پر و پا قرص سرزمین کدخدا هستند؛ خیالش راحت شد بجای اینکه خودش بخواد برای ورود به سرزمین‌ش تبلیغ و هزینه کنه؛ این شهروندان تازه وارد کار اون را انجام میدن... خوشحال بود و به ریشِشون می‌خندید که چه راحت تو افتادند و اگه کسی هم بخواد نجاتشون بِده دست رد به سینه‌ش میزنن و طردش می‌کنن... و این قصۀ پر غصه همچنان ادامه دارد و هنوز مسافران این سرزمین که کم‌کم ساکنان اصلی اون‌جا شدند؛ نفهمیدند بازی گردان اصلی این سرزمین و مردمش فقط کدخدای ظالم و حیله‌گره و اگه هم فهمیدند به قدری مجذوب و وابسته این سرزمین شدند که با بهونه‌های مختلف خودشونو توجیه می‌کنن باید بمونیم همین‌جا و جایی نریم و بقیه هم به دنبال خود به کام پر از زهر کدخدا می‌کِشونند و حتی اگر کدخدا با لگد بیرونشون کرد دوباره چهاردست‌وپا برمی‌گرداند و سعی می‌کنند طوری رفتار کنند که دیگه کدخدا عصبانی نشه!!!... 💥🔥 ؟ ✍🏻 «زهراسادات امیری»، عضو جبههٔ اسلامی در فضای مجازی ✊🏻 @jebheh
⬅️ لطفاً داستان زیر را با دقت بخوانید و برای دیگران هم بازگو کنید👇👇 یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود... روزی روزگاری، کدخدایی بود که سرزمین به ظاهر زیبا و جذابی را ساخته بود و بر اون سلطنت می‌کرد که در اون سرزمین مردم همه سرزمین‌های دیگه را هم مجذوب خودش کرده بود... 🎡🎢🏕🏰🕌🏞 این سرزمین زیبا همه چیز داشت. هم وسیله تفریح، هم مسجد و مدرسه و کلیسا و... . خلاصه برای همه گروه‌های سِنی و مذهب‌های مختلف، آزادی بود! مردم که از این همه رفاه و امکانات خوشحال بودند؛ متوجه فریب کدخدای حیله‌گر نبودند و هرروز دوستان و آشنایان جدیدشون را به این سرزمین رؤیایی دعوت می‌کردند و کم‌کم جمعیت سرزمین زیاد شد و خوشحال از امنیت و رفاهی که دارند؛ اما متوجه نبودند کدخدا تو هر اتاق و خونه و کوچه و خیابون برای این مردم بیچاره جاسوسانی گذاشته تا کوچک‌ترین خبر مهم و غیر مهم و درِگوشی و علنی را به گوش کدخدا برسونند. عاقلان و مصلحان که متوجه نیرنگ کدخدا بودند، دیدند نمی‌شه دست‌روی‌دست گذاشت؛ گفتند ما هم به‌صورت افراد معمولی و ناشناس می‌ریم داخل این سرزمین و چهرۀ واقعی کدخدای ظالم و حیله‌گر را برای همه روشن می‌کنیم. القصه، اومدند و وارد سرزمین کدخدا شدند و گفتند به‌به واقعاً چقدر جذابیت داره و کم‌کم یادشون رفت اصلاً برای چی رفته بودند اونجا و چهره خودشون را علنی کردند و برای بقیه اقوام و دوستان و مریدان‌شون هم دعوتنامه فرستادند که بیایید اینجا ببینید همه از همه‌جا اینجا جمع‌ند؛ اما یادتون باشه ما همه میاییم اینجا تا را زمین بزنیم❗️ کم‌کم این افراد ساده‌دل هم به تبعیت از بزرگان‌شون رفتند به سرزمین جذاب کدخدا و این‌ها هم مثل بزرگان‌شون و این سرزمین جدید شدند و کلاً فراموش کردند هدفشون از اومدن تو این سرزمین چی بود🤔 البته کدخدا هم کارشو خوب بلد بود. این افراد را شناسایی کرده بود و بهشون آزادیِ عمل می‌داد تا هرکاری خواستند بکنند؛ البته تا جایی که ضرری برای کدخدا نداشته باشند. این بزرگان و شاگردان و حامیان‌شون هم خوشحال بودند که عجب کاری کردیم کارِستون و داریم کدخدا را به قول معروف «دُور می‌زنیم»، اما بنده‌های خدا نمی‌فهمیدند کوچک‌ترین حرکت اون‌ها کدخداست و اینها در حقیقت عروسک خیمه‌شب‌بازی دست کدخدا شده‌اند☹️😔 از اون‌طرف یه‌عدۀ دیگه از اساتید و کارشناسان و طرفداراشون هم بودند که در خارج از این سرزمین بودند و حیله‌های کدخدا را می‌دیدند و مدام تذکر می‌دادند ولی اون‌ها که فکر می‌کردند خیلی می‌فهمند و مجذوب زیبایی‌های زمین دشمن‌شون شده بودند😢 حتی مسخره‌شون می‌کردند که شما نمی‌فهمید! ما اومدیم کدخدا را زمین بزنیم، همه هم این‌جا هستند؛ تازه می‌تونیم با همه مردم این سرزمین صحبت کنیم و همه را علیه کدخدا کنیم🤪 شما هم حاجی گرینف‌ید! به ما گیر ندید که خودمون بلدیم چکار کنیم⁉️ کدخدا هم که می‌دید همون‌ها که اول به قصد زمین زدنش به صورت ناشناس وارد سرزمین شده بودند؛ الآن علنی دعوت به‌حضور در سرزمین‌ش دارند و اتفاقاً حامیِ پر و پا قرص سرزمین کدخدا هستند؛ خیالش راحت شد بجای اینکه خودش بخواد برای ورود به سرزمین‌ش تبلیغ و هزینه کنه؛ این شهروندان تازه وارد کار اون را انجام میدن... خوشحال بود و به ریشِشون می‌خندید که چه راحت تو افتادند و اگه کسی هم بخواد نجاتشون بِده دست رد به سینه‌ش میزنن و طردش می‌کنن... و این قصۀ پر غصه همچنان ادامه دارد و هنوز مسافران این سرزمین که کم‌کم ساکنان اصلی اون‌جا شدند؛ نفهمیدند بازی گردان اصلی این سرزمین و مردمش فقط کدخدای ظالم و حیله‌گره و اگه هم فهمیدند به قدری مجذوب و وابسته این سرزمین شدند که با بهونه‌های مختلف خودشونو توجیه می‌کنن باید بمونیم همین‌جا و جایی نریم و بقیه هم به دنبال خود به کام پر از زهر کدخدا می‌کِشونند و حتی اگر کدخدا با لگد بیرونشون کرد دوباره چهاردست‌وپا برمی‌گرداند و سعی می‌کنند طوری رفتار کنند که دیگه کدخدا عصبانی نشه!!!... 💥🔥 ؟ ✍🏻 «زهراسادات امیری»، عضو جبههٔ اسلامی در فضای مجازی ✊🏻 @jebheh
⬅️ لطفاً داستان زیر را با دقت بخوانید و برای دیگران هم بازگو کنید👇👇 یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود... روزی روزگاری، کدخدایی بود که سرزمین به ظاهر زیبا و جذابی را ساخته بود و بر اون سلطنت می‌کرد که در اون سرزمین مردم همه سرزمین‌های دیگه را هم مجذوب خودش کرده بود... 🎡🎢🏕🏰🕌🏞 این سرزمین زیبا همه چیز داشت. هم وسیله تفریح، هم مسجد و مدرسه و کلیسا و... . خلاصه برای همه گروه‌های سِنی و مذهب‌های مختلف، آزادی بود! مردم که از این همه رفاه و امکانات خوشحال بودند؛ متوجه فریب کدخدای حیله‌گر نبودند و هرروز دوستان و آشنایان جدیدشون را به این سرزمین رؤیایی دعوت می‌کردند و کم‌کم جمعیت سرزمین زیاد شد و خوشحال از امنیت و رفاهی که دارند؛ اما متوجه نبودند کدخدا تو هر اتاق و خونه و کوچه و خیابون برای این مردم بیچاره جاسوسانی گذاشته تا کوچک‌ترین خبر مهم و غیر مهم و درِگوشی و علنی را به گوش کدخدا برسونند. عاقلان و مصلحان که متوجه نیرنگ کدخدا بودند، دیدند نمی‌شه دست‌روی‌دست گذاشت؛ گفتند ما هم به‌صورت افراد معمولی و ناشناس می‌ریم داخل این سرزمین و چهرۀ واقعی کدخدای ظالم و حیله‌گر را برای همه روشن می‌کنیم. القصه، اومدند و وارد سرزمین کدخدا شدند و گفتند به‌به واقعاً چقدر جذابیت داره و کم‌کم یادشون رفت اصلاً برای چی رفته بودند اونجا و چهره خودشون را علنی کردند و برای بقیه اقوام و دوستان و مریدان‌شون هم دعوتنامه فرستادند که بیایید اینجا ببینید همه از همه‌جا اینجا جمع‌ند؛ اما یادتون باشه ما همه میاییم اینجا تا را زمین بزنیم❗️ کم‌کم این افراد ساده‌دل هم به تبعیت از بزرگان‌شون رفتند به سرزمین جذاب کدخدا و این‌ها هم مثل بزرگان‌شون و این سرزمین جدید شدند و کلاً فراموش کردند هدفشون از اومدن تو این سرزمین چی بود🤔 البته کدخدا هم کارشو خوب بلد بود. این افراد را شناسایی کرده بود و بهشون آزادیِ عمل می‌داد تا هرکاری خواستند بکنند؛ البته تا جایی که ضرری برای کدخدا نداشته باشند. این بزرگان و شاگردان و حامیان‌شون هم خوشحال بودند که عجب کاری کردیم کارِستون و داریم کدخدا را به قول معروف «دُور می‌زنیم»، اما بنده‌های خدا نمی‌فهمیدند کوچک‌ترین حرکت اون‌ها کدخداست و اینها در حقیقت عروسک خیمه‌شب‌بازی دست کدخدا شده‌اند☹️😔 از اون‌طرف یه‌عدۀ دیگه از اساتید و کارشناسان و طرفداراشون هم بودند که در خارج از این سرزمین بودند و حیله‌های کدخدا را می‌دیدند و مدام تذکر می‌دادند ولی اون‌ها که فکر می‌کردند خیلی می‌فهمند و مجذوب زیبایی‌های زمین دشمن‌شون شده بودند😢 حتی مسخره‌شون می‌کردند که شما نمی‌فهمید! ما اومدیم کدخدا را زمین بزنیم، همه هم این‌جا هستند؛ تازه می‌تونیم با همه مردم این سرزمین صحبت کنیم و همه را علیه کدخدا کنیم🤪 شما هم حاجی گرینف‌ید! به ما گیر ندید که خودمون بلدیم چکار کنیم⁉️ کدخدا هم که می‌دید همون‌ها که اول به قصد زمین زدنش به صورت ناشناس وارد سرزمین شده بودند؛ الآن علنی دعوت به‌حضور در سرزمین‌ش دارند و اتفاقاً حامیِ پر و پا قرص سرزمین کدخدا هستند؛ خیالش راحت شد بجای اینکه خودش بخواد برای ورود به سرزمین‌ش تبلیغ و هزینه کنه؛ این شهروندان تازه وارد کار اون را انجام میدن... خوشحال بود و به ریشِشون می‌خندید که چه راحت تو افتادند و اگه کسی هم بخواد نجاتشون بِده دست رد به سینه‌ش میزنن و طردش می‌کنن... و این قصۀ پر غصه همچنان ادامه دارد و هنوز مسافران این سرزمین که کم‌کم ساکنان اصلی اون‌جا شدند؛ نفهمیدند بازی گردان اصلی این سرزمین و مردمش فقط کدخدای ظالم و حیله‌گره و اگه هم فهمیدند به قدری مجذوب و وابسته این سرزمین شدند که با بهونه‌های مختلف خودشونو توجیه می‌کنن باید بمونیم همین‌جا و جایی نریم و بقیه هم به دنبال خود به کام پر از زهر کدخدا می‌کِشونند و حتی اگر کدخدا با لگد بیرونشون کرد دوباره چهاردست‌وپا برمی‌گرداند و سعی می‌کنند طوری رفتار کنند که دیگه کدخدا عصبانی نشه!!!... 💥🔥 ؟ ✍🏻 «زهراسادات امیری»، عضو جبههٔ اسلامی در فضای مجازی ✊🏻 @jebheh
⬅️ لطفاً داستان زیر را با دقت بخوانید و برای دیگران هم بازگو کنید👇👇 یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود... روزی روزگاری، کدخدایی بود که سرزمین به ظاهر زیبا و جذابی را ساخته بود و بر اون سلطنت می‌کرد که در اون سرزمین مردم همه سرزمین‌های دیگه را هم مجذوب خودش کرده بود... 🎡🎢🏕🏰🕌🏞 این سرزمین زیبا همه چیز داشت. هم وسیله تفریح، هم مسجد و مدرسه و کلیسا و... . خلاصه برای همه گروه‌های سِنی و مذهب‌های مختلف، آزادی بود! مردم که از این همه رفاه و امکانات خوشحال بودند؛ متوجه فریب کدخدای حیله‌گر نبودند و هرروز دوستان و آشنایان جدیدشون را به این سرزمین رؤیایی دعوت می‌کردند و کم‌کم جمعیت سرزمین زیاد شد و خوشحال از امنیت و رفاهی که دارند؛ اما متوجه نبودند کدخدا تو هر اتاق و خونه و کوچه و خیابون برای این مردم بیچاره جاسوسانی گذاشته تا کوچک‌ترین خبر مهم و غیر مهم و درِگوشی و علنی را به گوش کدخدا برسونند. عاقلان و مصلحان که متوجه نیرنگ کدخدا بودند، دیدند نمی‌شه دست‌روی‌دست گذاشت؛ گفتند ما هم به‌صورت افراد معمولی و ناشناس می‌ریم داخل این سرزمین و چهرۀ واقعی کدخدای ظالم و حیله‌گر را برای همه روشن می‌کنیم. القصه، اومدند و وارد سرزمین کدخدا شدند و گفتند به‌به واقعاً چقدر جذابیت داره و کم‌کم یادشون رفت اصلاً برای چی رفته بودند اونجا و چهره خودشون را علنی کردند و برای بقیه اقوام و دوستان و مریدان‌شون هم دعوتنامه فرستادند که بیایید اینجا ببینید همه از همه‌جا اینجا جمع‌ند؛ اما یادتون باشه ما همه میاییم اینجا تا را زمین بزنیم❗️ کم‌کم این افراد ساده‌دل هم به تبعیت از بزرگان‌شون رفتند به سرزمین جذاب کدخدا و این‌ها هم مثل بزرگان‌شون و این سرزمین جدید شدند و کلاً فراموش کردند هدفشون از اومدن تو این سرزمین چی بود🤔 البته کدخدا هم کارشو خوب بلد بود. این افراد را شناسایی کرده بود و بهشون آزادیِ عمل می‌داد تا هرکاری خواستند بکنند؛ البته تا جایی که ضرری برای کدخدا نداشته باشند. این بزرگان و شاگردان و حامیان‌شون هم خوشحال بودند که عجب کاری کردیم کارِستون و داریم کدخدا را به قول معروف «دُور می‌زنیم»، اما بنده‌های خدا نمی‌فهمیدند کوچک‌ترین حرکت اون‌ها کدخداست و اینها در حقیقت عروسک خیمه‌شب‌بازی دست کدخدا شده‌اند☹️😔 از اون‌طرف یه‌عدۀ دیگه از اساتید و کارشناسان و طرفداراشون هم بودند که در خارج از این سرزمین بودند و حیله‌های کدخدا را می‌دیدند و مدام تذکر می‌دادند ولی اون‌ها که فکر می‌کردند خیلی می‌فهمند و مجذوب زیبایی‌های زمین دشمن‌شون شده بودند😢 حتی مسخره‌شون می‌کردند که شما نمی‌فهمید! ما اومدیم کدخدا را زمین بزنیم، همه هم این‌جا هستند؛ تازه می‌تونیم با همه مردم این سرزمین صحبت کنیم و همه را علیه کدخدا کنیم🤪 شما هم حاجی گرینف‌ید! به ما گیر ندید که خودمون بلدیم چکار کنیم⁉️ کدخدا هم که می‌دید همون‌ها که اول به قصد زمین زدنش به صورت ناشناس وارد سرزمین شده بودند؛ الآن علنی دعوت به‌حضور در سرزمین‌ش دارند و اتفاقاً حامیِ پر و پا قرص سرزمین کدخدا هستند؛ خیالش راحت شد بجای اینکه خودش بخواد برای ورود به سرزمین‌ش تبلیغ و هزینه کنه؛ این شهروندان تازه وارد کار اون را انجام میدن... خوشحال بود و به ریشِشون می‌خندید که چه راحت تو افتادند و اگه کسی هم بخواد نجاتشون بِده دست رد به سینه‌ش میزنن و طردش می‌کنن... و این قصۀ پر غصه همچنان ادامه دارد و هنوز مسافران این سرزمین که کم‌کم ساکنان اصلی اون‌جا شدند؛ نفهمیدند بازی گردان اصلی این سرزمین و مردمش فقط کدخدای ظالم و حیله‌گره و اگه هم فهمیدند به قدری مجذوب و وابسته این سرزمین شدند که با بهونه‌های مختلف خودشونو توجیه می‌کنن باید بمونیم همین‌جا و جایی نریم و بقیه هم به دنبال خود به کام پر از زهر کدخدا می‌کِشونند و حتی اگر کدخدا با لگد بیرونشون کرد دوباره چهاردست‌وپا برمی‌گرداند و سعی می‌کنند طوری رفتار کنند که دیگه کدخدا عصبانی نشه!!!... 💥🔥 ؟ ✍🏻 «زهراسادات امیری»، عضو جبههٔ اسلامی در فضای مجازی ✊🏻 @jebheh