eitaa logo
مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
169 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
433 ویدیو
84 فایل
اعلام برنامه کلاسها، مسابقات و برنامه‌های مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت رهروان راه قرآن شهرستان مبارکه اصفهان ارتباط با مدیر کانال: @shahed
مشاهده در ایتا
دانلود
برگزاری مراسم بزرگداشت نهم دی #روز_بصیرت و سالروز میلاد حضرت#زینب_س (۱۱ دی۱۳۹۸) #مؤسسه_رهروان_راه_قرآن #کانون_شهدای_گمنام_مسجدالرسول_ص @rahrovanraheqoran
مادر شهید خالوزاده هم به فرزند شهیدشون، پیوستند. 🌷شادی روح ایشان و همه‌ی رفتگان صلوات🌷 إن شاءالله فردای قیامت، شهدا شفاعت‌کننده‌ما باشند🤲 @shohadagomnamk
سلام خدمت همه عزیزان لطفاً نماز شب اول قبر برای سرافراز کربلایی «نصرالله میرزایی» فرزند «علی جان» بخونید. ان شاالله دستمان را بگیرند و شفاعت ما را هم بکنند. @shohadagomnamk
جزءخوانی قرآن کریم در روزهای ماه مبارک رمضان ویژه‌ی خواهران هر روز ساعت ۱۲:۱۵ صبح، مسجدالرسول ص مبارکه مبارکه، بلوار شهید نیکبخت، روبروی پمپ بنزین، مسجدالرسول ص @shohadagomnamk
با سلام شنیدم گفتند تصمیم گرفته شده برای کنگره‌ی شهدای شهرستان مبارکه، هزینه‌ای نشه چون اثر عکس تو جامعه می‌گذاره؛ اما به نظر من: با توجه به اینکه شهدا از مردم هستند؛ هزینه کردن برای شهدا نه تنها اثر منفی نداره، بلکه اثر مثبت هم داره. مثل اینکه بگیم چون اوضاع اقتصادی مردم ضعیفه پس برای محرم و امام حسین علیه‌السلام برنامه نداشته باشیم و هزینه نکنیم!!! امروز رفتیم امامزاده سید محمد دیزیچه، دو نوجوان ۱۴، ۱۵ ساله داشتند سیگار می‌کشیدند؛ بعد رفتیم امامزاده شاه سلیمان دیدیم تابلو زده بودند کنگره‌ی شهدای شهرستان مبارکه در شهر دیزیچه... اگر در هر شهر، یک‌ مرکز برای کنگره هست؛ پس میشه از ظرفیت خانواده‌های شهدای هر شهر استفاده کرد. مثلاً از معدود پدر و مادران شهدا که در قید حیات هستند؛ یا همرزمان شهدا برای خاطره‌گویی استفاده شود بجای اینکه هزینه‌ی دعوت فلان‌ مسئول و سخنران از تهران و اصفهان بشه... ادوات جنگی که در پادگان امام‌ علی علیه‌السلام هست را میشه برای برگزاری نمایشگاه کوچک در صحن امامزاده شاهکوچک‌ (عزالدین محمد) استفاده کرد... میشه در چند شب، خاطره‌گویی در جوار امامزاده و نمایشگاه باشه.... از تصاویری که خانواده شهدا از شهدای خودشون دارند میشه نمایشگاه عکاسی شهدا برپا کرد و ... ‼️ به نظرم اتفاقا هرچه از شهدا بیشتر گفته بشه برای نسل جدید بهتره که بدونند هم‌سن و سال‌های خودشون و از همین منطقه بودند به جبهه رفتند و شهید شدند... ⭕️ لطفاً اگر نظر یا پیشنهادی دارید؛ به آیدی مدیر کانال اطلاع دهید. با تشکر @shohadagomnamk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ببینید| تصويری كه آرميتا برای رهبرمعظم انقلاب از روز حادثه ترور پدرش نقاشی كرد 🌹سالگرد شهادت دانشمند هسته‌ای؛ شهید داریوش رضایی نژاد @shohadagomnamk
خب من که باید اول برای این‌ها بگذارم. برم اینستاگرام صهیونیستی را نصب کنم که تحت فرمان دشمنان اسلام و ایران، مثلاً جهاد انجام بدم؟!؟!🤔🤔🤔 @shohadagomnamk
با یک تیر دو نشان زدند علی اکبر رفتند علی اصغر برگشتند!! 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 @shohadagomnamk
‼️ حتماً بخوانید و نشر دهید شاید باعث یک تلنگر کوچک شود: ♻️معرفت پشه‌ها برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می‌آمد از کسانی که نمی‌دانند ستون‌های خانه‌های پر زرق و برق‌شان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می‌خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه‌ها معرفت داشتند وقتی که می‌خوردند، می‌گفتند کافیست! و بس می‌کردند، و می رفتند، ما چه می‌دانیم جانبازی چیست... @shohadagomnamk
برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده، غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده به‌جا آورد که در هر رکعت، یک‌بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک‌بار سوره ناس و یک‌بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگوید و در پایان این دعا را بخواند: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» التماس دعا 🤲 https://eitaa.com/shohadagomnamk