eitaa logo
کانال اطلاع‌رسانی سایت ره توشه
405 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
16.6هزار ویدیو
1هزار فایل
ارتباط با مدیر کانال: @arhedayati
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت ترتیل و ترجمه صفحه ۲۶۴
دعای روز بیست و سوم ماه اللَّهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِ، و امْتَحِنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ، يَا مُقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ. 🔹خدایا شستشویم ده در این ماه از گناهان 🔹و پاکم کن در آن از عیبها 🔹و آزمایش کن در آن دلم را به پرهیزکارى دلها اى نادیده گیرنده لغزشهاى گنهکاران
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترتیل جزء بیست و سوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فوری | رهبر انقلاب: در مورد حجاب کسانی که به شرع هم معتقد نیستند قانون را باید رعایت کنند 🔹حجاب یک حکم مسلم شرعی است و برای بانوان، پوشاندنِ غیر از صورت و دو دست واجب است و از آن صرف نظر نمی‌شود کرد. بانوان ما متعبد هستند و باید رعایت کنند. 🔹برای حجاب حکم قانونی وجود دارد و رعایت قانون بر همه واجب است. در این قضیه دخالت بیگانگان واضح و آشکار بود. از بیرون به این قضیه دمیده شد و عده‌ای هم در داخل کمک کردند. خودِ بانوانِ فهمیدۀ ما به این نکته توجه کنند. 🔹طبق آن چیزی که در گزارش‌های قابل اعتماد به ما رسید، برخی‌ها را استخدام کرده بودند تا در جامعه هنجارشکنی کنند و حرمت حجاب را بشکنند. 🔹وقتی می‌بینیم دست بیگانه در قضیه‌ای عمل می‌کند باید مواضعمان را متناسب با آن بگیریم و به او کمک نکنیم. 🔹دشمنان امروز در مسئلۀ برداشتنِ حجابِ بانوان تلاش می‌کنند اما این اولِ کار است. هدف آن‌ها این است وضعِ کشور را برگردانند به وضعیتِ فضاحت‌بار قبل از انقلاب. 🔹آن روزها برخی زنان از لحاظ سطح پوشش وضع مفتضحی داشتند و قصد دشمنان تکرارِ تدریجی آن حالت است. امروز از لحاظ علمی، مدیریتی و حضور در مناطق حساسِ ادارۀ کشور زنانِ ایرانی به مراتب بالایی رسیدند؛ با رعایت حجاب. آن روزها سطح سواد و مدیریت زنان این‌طور نبود. 🔹بنده اطمینان دارم بانوان کشورمان، حتی کسانی که در زمینۀ حجاب سهل‌انگاری دارند، دلبستۀ اسلام و نظام هستند و باید به این چشم به آن‌ها نگاه کرد. 🔻ما را به دیگران معرفی کنید. ‌‌🌷🇮🇷🇵🇸🌷 🔻جهاد تبیین | عفاف، حجاب، خانواده https://eitaa.com/tabeen_hejab
آیت الله بهاءالدینی می خواستند دست آقا را ببوسند صبح زود تقریبا ساعت های سه ونیم، چهار صبح، رفتم منزل آیت الله «بهاءالدینی». قرار بود آقای خامنه ای از جمکران که نماز صبحشان را می خواندند، برویم منزل آقای بهاءالدینی. من با چندتا از دوستان در خانه را زدیم. آقاعبدالله، پسر آقای بهاءالدینی، آمد دم در. بهشان عرض کردم من شاه پسندی هستم از دفتر حفاظت آقا. آقای خامنه ای قرار است که خدمت آقا برسند. آقاعبدالله هم در را باز کردند و ما رفتیم بالا. هنوز ساعت چهار صبح نشده بود. آقای بهاءالدینی تقریبا لباس تنشان بود و مهیا و منتظر کسی بود. دست گذاشتم به سینه ام و خدمتشان عرض ادب کردم. احوالی از ما پرسیدند و گفتند: خب، آسیدعلی آقای ما کجاست؟ این حرف آقا، قبل از این بود که من حرفی بزنم. گفتم: جمکران هستند. از آن جا که حرکت کنند، قرار است خدمت شما برسند. گفتند: این جوری نگویید. ایشان اجلّ بر این هستند که خدمت من برسند؛ ایشان دارند لطف می کنند؛ ایشان بزرگواری می کنند، قدم می گذارند بر منزل ما. رونق منزل ماست... بعد نشستیم چند دقیقه ای تا اسکورت حرکت کند. اسکورت تماس گرفتند که شما حاضرید؟ گفتیم: بله. گفتند: پس ما راه افتادیم. اما آقای بهاءالدینی به ما گفتند که آقای خامنه ای از آن جا حرکت نکردند! نگاه کردم، یک خورده به من برخورد. من بی سیم دستم است و تماس دارم. مثلاً می دانم چه خبر است دیگر. رفتم بالکن و به «مجتبی حیاتی»، فرمانده مان بی سیم زدم و گفتم: آقا حرکت کردند؟ گفتند: نه! آقا رفتند توی گودی داخل محراب مسجد جمکران، آن جایند؛ الآن حرکت می کنیم. دیدیم آقای بهاءالدینی می داند که آقا حرکت نکردند. به ایشان گفتم: بله، آقا حرکت نکرده اند. چند دقیقه ای گذشت و این ها دوباره تماس گرفتند. گفتم: حرکت کردند. آقای بهاءالدینی گفتند: بله! حرکت کردند. چند دقیقه بعد آقا در خانه رسیدند و از پشت بی سیم تأکید زیادی به من داشتند که مزاحم ایشان نشوید؛ یعنی حتی توی خانه خیلی اذیت و آزار برای ایشان نداشته باشید. محافظ ها را برداشتیم بردیم بیرون و خانه را خلوت تر کردیم. آقا با تعدادی از همراه ها وارد منزل آقای بهاءالدینی شدند. آقای بهاءالدینی آمدند تا از پله های خانه ـ که پله های خیلی درب وداغانی هم بود و تقریباً آدم جوان هم شاید زمین بخورد ـ، بیایند پائین. آقای خامنه ای تند آمدند بالا و توی بالکن به هم رسیدند. آقا برگشتند با یک عصبانیت به من نگاه کردند، انگاری که من تخلف کردم و مزاحم آقای بهاءالدینی شده ام. آقای بهاءالدینی نگاه کردند و گفتند: آقا به این بچه ها چیزی نگویید. این طفلکی ها هیچی به من نگفتند. من دیشب تا حالا منتظر شما هستم. من دیشب نخوابیدم اصلاً. آقای بهاء الدینی می خواستند که دست آقا را ببوسند. آقا هم نمی گذاشتند. آقای بهاءالدینی فرمودند: درست است که شما جوانید و زور هم دارید و قدرت در حد، ولی ما پیر شدیم، ولی این جوری ها هم نیست؛ من یک خواهشی ازت دارم، بگذارید من دستتان را ببوسم که فردا به مادرتان حضرت زهرا(س) بگویم دست ولی ام را بوسیدم. وقتی نشستیم، آقای بهاءالدینی از آن دم در ورودی چشم می انداخت نگاه می کرد. آن هایی که یک چیزهایی می دانستند نزدیک بود قلبشان از توی سینه شان بزند بیرون. همه ترسیدند. ایشان چی می بیند ماها را؟ ما که مطمئن بودیم. به آقای خامنه ای گفتند: آقا من شنیده بودم شما مراقبید و مواظبید، ولی نمی دانستم این قدر؛ الحمدلله الحمدلله. چیزهایی را به قاعده خوب می بینم، خوب اند. بعد دربارة بچه های آقا صحبت کردند؛ دربارة آقامصطفی، آقامجتبی، آقامسعود، آقامیثم گفتند. آن آقا پسرهای بزرگ تان را بارها دیدم، الحق که مثل خودتان اند. آن دوتا بچه های کوچک ترتان را من ندیده بودم، همین چند روز پیش دیدم. این ها هم الحمدلله خیلی اهل اند، خیلی خوب اند. بعد آقا به بچه ها اشاره کردند و بچه ها آمدند. تک تک پاسدارها و محافظین و دفتری هایی که بودند، دست آقا را بوسیدیم و خداحافظی کردیم آمدیم بیرون. یعنی دیدگاه شخصی مثل آقای بهاءالدینی، دیدگاه شخصیتی مثل آیت الله العظمی «اراکی»، دیدگاه کسی مثل آقای حسن زاده آملی، دیدگاه آقای جوادی آملی، این ها را ماها از نزدیک با چشم خودمان دیده ایم. 🌴گوهر معرفت🌴 🚨 @zaminesazan313
🔶 همسر شهید نواب صفوی: بعد از افطار به آقا گفتم: دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک فقط لبخندی زد این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم سحر برخاست آبی نوشید گفتم: دیدید سحری چیزی نبود افطار هم چیزی نداریم باز آقا لبخندی زد بعد از نماز صبح هم گفتم بعد از نماز ظهر هم گفتم تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم اذان مغرب را گفتند آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود: امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم: صد البته که هست رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند سلام و تحیت و نشستند آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست، رفتم و آوردم آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند در همین هنگام باز صدای در آمد به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان مرحوم نواب چیزی نگفت یوسف رفت در را باز کرد وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است گفتم: اینها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت من شرمنده و شرمسار غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم ميل کردند و رفتند ‼️آقا به من فرمود: یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صدایشان وقتِ نداشتن، داد می‌زنند وقتِ داشتن، بخل و غفلت دارند. نمازروزه هاتون قبول شکر بعد از نعمت یادت نره.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ کارشناس عرب: 📍حمله به کنسولگری ایران نشان می‌دهد اسرائیل با زیر پا گذاشتن تمامی آداب و قوانین بین المللی از مرحله بازدارندگی به مرحله وحشی گری رسیده است... 🆔 @Kavoshmedia
هدایت شده از 
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥من قاتل پسرم را به این شهید می‌بخشم/ روایت جواد تاجیک از وساطت شهید گمنام برای زندانی محکوم به اعدام 🔹من نمی‌دانم در آن چند دقیقه بین سیامک و این شهید گمنام چه گذشت که سیامک این چنین منقلب شد.