eitaa logo
کانال اطلاع‌رسانی سایت ره توشه
402 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
ارتباط با مدیر کانال: @arhedayati
مشاهده در ایتا
دانلود
✓اگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را« ۲۳ سال» در نظر بگیریم و سال ۶۳ را متوسط هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) در سال۱۴۰۲ باید عددی حدود «۶۰ تا ۶۲ سال» باشد، و البته 😔 آسیب‌های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه« پیرمردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله»(بسته به نوع و شدت آسیب‌های روحی و جسمی) نشان می‌دهد. دیگر خبری از والدین شهدا نیست و تقریبا پدران و مادران شهدا به آخرای خط رسیده‌اند و جمعیت بسیاری از آنان به فرزندان شهیدشان پیوسته‌اند. آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می‌بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند، و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع این خون‌داده‌ها و خون دل خورده‌ها می‌شنویم. تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده‌مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها بگردند، تا شاید بتوانند یک کهنه‌سرباز پیر و فرتوت را، که نای سخن گفتن ندارد پیدا کنند تا مصاحبه‌ای نمایند. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را تجربه کردیم و هم خانواده کم‌جمعیت تک فرزندی را دیدیم . نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود. نسلی هستیم که همسایه و هم‌محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود نسلی که روزها و هفته‌ها در خانه‌ی پدربزرگ و عمو و دایی و… می‌ماندیم. نسلی هستیم که تماشای آلبوم‌های خانوادگی، یکی از سرگرمی‌های مهمانی‌های مان بود. نسلی که در پذیرایی خانه‌هایمان فقط پُشتی و بالش‌ بود، با کلی مهمان ما نسلی بی‌نظیریم! ما جنگ دیده‌ایم، آژیر قرمز شنیده‌ایم، دشمن بی‌رحم دیده‌ایم، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده‌ایم. ما بی‌رحم‌ترین موجودات تاریخ را دیده‌ایم، داعش را تجربه کرده‌ایم و از آن طرف مردِ میدان را داشته‌ایم (شهدا و جانبازان را) ...... در زمان ما سرای سالمندان اسمی ناآشنا بود، اما امروز در هر شهر و محله‌ای تابلوی این مراکز خودنمایی می‌کند. قطارقطار می‌رفتیم واگن‌واگن برمی‌گشتیم. راست‌قامت می‌رفتیم کمرخمیده برمی‌گشتیم. دسته‌دسته می‌رفتیم. تنها تنها برمی‌گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط آغوش گرم مادری چشم انتظارمان بود، و دیگر هیچ اما مردانه، ایستادیم... با پا رفتیم با عصا بر گشتیم. با عزم رفتیم با زخم برگشتیم. با شور رفتیم با شعور برگشتیم. ما اکنون پریشان هستیم. اما پشیمان نیستیم. ..... ..... یا حق🤚