نکته ای اخلاقی از بهلول
🌐 @rahyafte_com
#عکس_نوشت | عبدالله بامبا #تازه_مسلمان از کشور غنا:
✅نقطه ی عطف زندگی ام جایی بود که با اهل بیت(ع) آشنا شدم....
rahyafteha.ir/70707/
#رهیافته
🌐 @rahyafte_com
📍وقتي من بچه هشت ساله بودم، مرحوم الهي قمشهاي كه با پدر من پسرعموي هم بودند، شبزندهداريهاي خيلي عالي داشتند. پدر من از بچگي به من ميگفتند كه پهلوي آقاي الهي قمشهاي بخواب تا ببيني كه ايشان شبها چه ميكنند. من نميفهميدم كه ايشان شبها چه ميكنند، به چه معناست. يادم ميآيد كه ايشان شبها بيدار ميشدند و مطالعه ميكردند و پدرم مرا تشويق براي مطالعه تابستانها ميكرد. ايشان به شهر ما آمدند. ما باغ فراوان داشتيم. چند شبي ايشان را به باغ دعوت كرده بوديم. پدرم نميگذاشتند ما در باغ بمانيم. ما بچهها بايد برميگشتيم.
📍 يك شب من گفتم كه ميخواهم امشب اينجا بمانم تا ببينم، ايشان چه كار ميكنند. اولين بار بود كه پهلوي ايشان خوابيدم. خوابم نميبرد تا ببينم ايشان چه ميكنند. يك بار ديدم ايشان بلند شدند و وضو گرفتند و در تاريكي نشستند. ابتدا به نظرم آمد كه ايشان شعر ميخواندند. صداي ايشان پايين بود و به نظر آهنگين ميآمد. بعد آهسته آهسته صداي ايشان بلندتر شد و شروع كردند با صداي خيلي بلند گريه كردن (ايشان عادتشان بود و نميتوانستند با صداي كوتاه بگريند).
📍به نظر من رسيد كه ايشان دو ساعت لاينقطع با صداي بلند گريه ميكردند. من آن شب فهميدم كه پدرم چه چيزي را ميگويند بايد ياد بگيرم. بعد ايشان نماز خواندند و عبادت كردند. فردا صبح من در گوشهاي وقتي ديگران متفرق بودند، گفتم آقاي الهي. گفتند، بله. گفتم، شما ديشب زياد نخوابيديد. گفتند، چرا خوابيدم. گفتم، آخر من بيدار بودم. گفتند، عجب تو بيدار بودي؟ گفتم، بله. گفتند، چرا بيدار بودي؟ گفتم، پدرم گفته بودند كه ببينم شما چگونه شبها را ميگذرانيد.
📍ايشان به من گفتند، فلان كس (ابن عم) ميگفت، هر شب كه آدم تا صبح بخوابد، صبح مثل يك گاو بلند ميشود. ما ميخواهيم كه مثل گاو از خواب بيدار نشويم. من خيلي تعجب كردم كه يعني چه ايشان چنين ميگويند. بعد ايشان گفتند، در زندگي حيوانات دقت كن، حيوانات روزها را تا غروب به دنبال معيشت خود ميروند. تفاوت انسان و حيوان فقط در شب معلوم ميشود. در روز معلوم نميشود. شب حيوانها ميخوابند، اما انسانها در دل شب بيدار ميمانند. اين جمله درمن خيلي نافذ افتاد.
📍البته من خيلي هم موفق نيستم، اما واقعاً به نظرم ميرسد كه آدم بايد ولو نيم ساعت، ولو نماز هم نخواند، ولو دعاي مرسوم و متداول را هم نخواند، در شب بيدار بماند. ممكن است حال شما اقتضا نكند نماز بخوانيد. مثلاً ممكن است كسل باشيد و نماز نخوانيد، اما بيدار بودن در دل شب (نفس تهجد) بسيار مفيد است. آدم ميتواند در گذشتهاش فكر كند. ميتواند از حوادث عبرت بگيرد و نقاط ضعف و نقاط قوت زندگي خود را بيابد و براي آن برنامهريزي كند. آدم ميتواند در پوست ديگران فرو برود و بفهمد كه آنها هم آنقدر كه من گمان ميكردم، بد نيستند.
📍خيلي وقتها آدم در شب فكر ميكند كه اين داوري كه من ميكنم و يا اين سخني كه امروز گفتم درست نيست، يا در اين نزاعي كه فلان كس با من دارد، خيلي هم مقصر نيست. آدم در شب ميتواند در پوست ديگران فرو برود. اگر چنين كند، مييابد كه نبايد از ديگران انتظار نابجا داشته باشد. اين شببيداريها دو كار با آدم ميكند، كار اول آن است كه توقع آدمي از خودش بالا ميرود و كار دوم آن است كه توقع آدمي از ديگران پايين ميآيد. مشكل عمده ما آن است كه توقعمان از خودمان پايين است و از ديگران بالا.
شنيدم كه داناي مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روي آب
يكي آنكه در نفس خوشبين مباش
دگر آنكه در غير بدبين مباش
🌙 #نماز_شب
📌درسگفتار پاسخ به یک سؤال ،دهه 70/ دکتر مصطفی ملکیان
🌐 @rahyafte_com
🔺کِلی بانوی تازه مسلمان از نیوزلند
من فکر می کردم مسلمانان همگی افراد بدی هستند،فکر می کردم مسلمانان ازهمه بیزارند،اما واقعیت چیز دیگری بود...
🌐 @rahyafte_com
#قسمت_دوم
🔷بنابراین من نه به شکل حضور در یک اجتماع بزرگ بلکه بی سروصدا شهادتینم را گفتم البته اگرچه مایل نبودم خودم تنها باشم و حضور یک نفر دیگر برایم خوب بود ولی نمی خواستم غریبه های زیادی هم در زمان این رویداد بزرگ در زندگی ام آنجا حضور داشته باشند.
🔶من درمورد #اسلام تحقیق و مطالعه کردم. بعضی روزها از خواب بیدار می شوی درحالی که اسلام برای تو یک فرهنگ گنگ و یک دین مبهم است. با خود می گویی: ” بله، من نمی خواهم از پیروان اسلام باشم.” روزهای بعد که از خواب بیدار می شوی طور دیگری هستی و با خود می گویی: ” چرا من درمورد اسلام آنگونه فکر کردم؟!” درست همین موقع است که به تغییر بسیار بزرگی می اندیشی، تغییری که به سرعت به وقوع می پیوندد. “می خواهم شلوار کوتاه بپوشم، دوست ندارم موهایم را بپوشانم، می خواهم با موهایم پُز بدهم.” اما با اسلام حتماً تغییر خواهی کرد؛همان طور که من تغییر کرده ام، من خودم را پذیرفته ام و منی را که اکنون هستم بسیار بیشتر از آنچه که بودم دوست می دارم. یک سال پیش شروع به پوشیدن #حجاب کردم. همیشه پوشیدن حجاب را به نوعی سخت می دانستم...
🔺شرح کامل این قسمت در سایت #رهیافته
rahyafteha.ir/56285/
🌐 @rahyafte_com
تقویمها به شوق تو تکرار میشوند
بوی خوش بهار پس از هر خزان تویی
شاعر:جویا معروفی
❣ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌐 @rahyafte_com
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه ما امام زمان نداریم؟
ماجرای اسیری که در افعانستان متوسل به امام زمتن شد
🌐 @rahyafte_com
گلبرگ اول از« زندگي و زمانه» شهيد دكتر بهشتي
منبع:كتاب " روايتي از زندگي و زمانه ي آيت الله سيد محمدحسيني بهشتي 1360-1307" نويسنده و مدير محتوايي : جعفر شيرعلي نيا
بسياري از آنچه در اين (روايات برگرفته از) كتاب مي خوانيد براي اولين بار منتشر مي شود؛ از اسناد و تصاوير بسياري از زندگي و زمانه ي دكتر بهشتي گرفته تا بخش هاي مهمي از مذاكرات شوراي انقلاب در سالهاي حساس پس از پيروزي انقلاب. نكته ي ديگري كه شما را شگفت زده خواهد كرد، پنهان ماندن ديدگاه و فعاليت هاي تاثير گذار آيت الله بهشتي است كه پس از گذشت 4 دهه از پيروزي انقلاب اسلامي عجيب مي نمايد.
زندگي او پيش از پيروزي انقلاب فرازهاي بسيار جذابي دارد كه در اصفهان ،قم ،تهران و اروپا گذشته و پس از پيروزي انقلاب در شوراي انقلاب ، مجلس خبرگان قانون اساسي ، حزب جمهوري ،قوه قضائيه و همچنين در بحث ها و مناظرات سياسي، نقش اصلي را به عهده داشته است .
@tahyafte_com
روزگار كودكي ونوجواني
(سيد محمد حسيني بهشتي )در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لنبان از مناطق قديمي شهر و نزديك زاينده رود متولد شد. پدرش سيد فضل الله ، روحاني خوش آوازه اي در ميان مردم بود.امام جماعت مسجد لنبان بود .دفتر ثبت ازدواج و طلاق هم داشت. خوش درآمد بود و تميز، البته زندگي ساده اي داشت. پدرش بسيار با ادب بود و تاكيد داشت در خانواده بايد ادب مراعات شود؛ محمد حتي به خود اجازه نمي داد جلوتر از خواهر بزرگترش راه برود. مادرش" بانو معصومه بيگم خاتون آبادي" فرزند روحاني مشهوري بود. دروس حوزوي را نزد پدر آموخته بود و حافظ قرآن بود.آينده زندگي ديني محمد ،بيش از همه چيز با قرآن و تفسير گره خورده بود.
🌐 @rahyafte_com