eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
97 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
و زیارت بیرونی یکی از بزرگترین می‌باشد که حدود هزار سال پیش می‌زیسته وی در ، ، و بسیاری علوم دیگر جایگاه والایی داشته به طوریکه به "دانشمند همه چی‌دان" است او به عنوان یک "نویسنده بی‌طرف" در باورهای مردم کشورهای گوناگون یاد می‌شود جزو نخستین آثار او محسوب می‌شود، این کتاب مطالعه تطبیقی تقویمی فرهنگها و تمدن‌های گوناگون است که در هم بافته با تاریخی، به همراه کاوش در مختلف می‌باشد ابوریحان در این می‌نویسد: "در روز بیستم صفر، سر علیه السلام به بدنش ملحق و در همان مکان گردید و اربعین درباره این روز است و آنان چهل نفر از اهل بیت امام حسین‌ علیه السلام بودند که پس از بازگشت از شام، مزار حضرت را زیارت کردند." بیرونی صراحتاً در این متن اشاره به "زیارت اربعین" دارد که این نشان از قدمت هزار ساله‌ی این دارد. این در حالی است که در جوامع عمومی این چنین تلقی می‌شود که این بعد از سرنگونی و ورود به شکل گرفته است. @fotrosmediatv 🌐 @rahyafte_com
📌اخبار ابن سعد در باره «ذو الجوشن ضبابى‏» پدر شمر [چرا پدر شمر دیر مسلمان شد؟] گويد: هشام بن محمد بن سائب كلبى مى‏گفت، نام ذو الجوشن، شرحبيل و نام پدرش اعور بن عمرو بن معاوية است، و اين معاويه همان ضباب بن كلاب بن ربيعة بن عامر بن صعصعة است. گويد: كس ديگرى جز هشام مى ‏گفت: نام ذو الجوشن، جوشن و پسر ربيعه كلابى است. ذو الجوشن پدر شمر بن ذو الجوشن است كه در كشتن حسين بن على- عليهما السلام- حضور داشته و كنيه شمر، ابو السابغه بوده است. گوید: يزيد بن هارون، از جرير بن حازم ما را خبر داد كه مى ‏گفته است ابو اسحاق سبيعى براى ما نقل كرد كه جوشن بن ربيعه كلابى در حالى كه هنوز مشرك بود به حضور پيامبر (ص) آمد و اسبى را براى آن حضرت هديه آورد. پيامبر (ص) از پذيرش آن خوددارى كرد، و فرمود: اگر بخواهى مى ‏توانى آن را در برابر چند زره گزينه از زره ‏هاى غنيمتى جنگ بدر به من بفروشى. پيامبر (ص) سپس به او فرمود: «اى ذو الجوشن! آيا نمى‏خواهى از نخستين گروندگان ـ قوم خود ـ به اين باشى؟». گفت: نه. پيامبر پرسيد چه چيزى تو را از آن باز مى‏ دارد؟ گفت: من مى‏ بينم كه قوم تو، تو را تكذيب مى ‏كنند و از سرزمين خود بيرونت كرده ‏اند و با تو جنگ مى ‏كنند. اگر بر ايشان پيروز شوى به تو مى ‏گروم و از تو پيروى مى‏ كنم. و اگر ايشان پيروز شوند از تو پيروى نخواهم كرد. پيامبر (ص) او را چنين فرمود: «اى ذو الجوشن! اگر زنده بمانى شايد كه به زودى پيروزى من را بر آنان ببينى». ذو الجوشن مى‏ گفته است: به خدا سوگند هنگامى كه در ضريّة [جایی متعلق به بنی کلاب] بودم سوارى از سوى مكه پيش ما رسيد، پرسيديم پشت سرت چه خبر بود؟ گفت: محمد بر مردم مكه پيروز شد. گويد: ذو الجوشن از اينكه به هنگام دعوت رسول گرامى پذيرفتن را رها كرده بود اندوه مى ‏خورد. گويد عبد الله بن محمد بن ابى شيبة، از عيسى بن يونس، از پدرش، از پدر بزرگش، از گفته خود ذو الجوشن ضبابى ما را خبر داد كه مى ‏گفته است: پس از آسوده شدن پيامبر (ص) از جنگ بدر به حضورش رفتم و گفتم: اى رسول خدا! من اسب نرى را كه از ماديان خودم كه نامش قرحاء است زاييده شده است آورده‏ ام آن را براى خود بگير. پيامبر فرمود: نمى ‏پذيرم ولى اگر بخواهى مى ‏توانى معادل بهاى آن را از زره ‏هاى گزينه بدر دريافت كنى. گفتم: در اين صورت اينك اسب را در برابر چند زره به تو نمى ‏فروشم و واگذار نمى ‏كنم. 🌐 @rahyafte_com كسى ديگر غير از عبد الله بن محمد بن ابى شيبه اين موضوع را از همان راويان يعنى عيسى بن يونس، از پدرش، از پدر بزرگش، از خود ذو الجوشن ضبابى به صورت كامل‏تر نقل مى ‏كند كه مى ‏گفته است پس از جنگ بدر اسب نرى را كه از ماديان خودم به نام قرحاء زاييده شده بود به حضور رسول خدا بردم و گفتم: اى محمد! من كره نر قرحاء را آورده ‏ام كه آن را براى خود بگيرى. فرمود: مرا به آن نيازى نيست. سپس فرمود: اى ذو الجوشن! مسلمان نمى‏ شوى كه از پيشگامان اين آيين باشى؟ گفتم: نه. و سپس گفتم: مى‏ بينم كه قوم تو آزمند از ميان بردن تو هستند. فرمود: چگونه است مگر خبر كشته شدن آنان در بدر به تو نرسيده است؟ گفتم: چرا آن خبر به من رسيده است، و اگر بر كعبه- مكه- و ساكنان آن پيروز شوى من اين پيشنهاد را مى‏ پذيرم- مسلمان مى ‏شوم. فرمود: شايد اگر زنده بمانى آن را ببينى. ذو الجوشن مى‏ گويد: پس از اين گفتگو پيامبر (ص) به بلال فرمود: خورجين اين مرد را بگير و براى او در آن خرماى خوب بريز و به او توشه بده. و چون من پشت كردم كه بروم (ص) فرمود: او بهترين سواركار دلير بنى عامر است. ذو الجوشن مى‏ گويد: به خدا سوگند بعدها كه آهنگ بازگشتن با همسرم- به حضور پيامبر- داشتم، سوارى از راه رسيد، گفتم: مردم چه كردند؟ گفت: به خدا سوگند كه محمد بر كعبه- مكه- و ساكنان آن چيره شد. با خود گفتم مادرم بى فرزند باد، اگر در آن هنگام شده بودم و از او مى ‏خواستم حيره را در اختيارم قرار دهد بى ‏ترديد چنان مى ‏كرد! @jafarian1964 🌐 @rahyafte_com