🔸تقوای استرالیایی (خاطره خواندنی از یک طلبه استرالیایی)
🔹استیو پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون می شود....دستِ آخرِ نرسیدن به حقیقت ، راهی جز #خودکشی در رودخانه راین برای استیو باقی نمی گذارد.
🔸او تعریف می کرد: پالتوی سفیدم را پوشیدم و از اتاقم خارج شدم. وقتی می خواستم کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به یک کتاب قطع پالتویی افتاد که چند روز پیش خریده بودم.
ترجمه انگلیسی #قرآن. بی تفاوت از کنار آن رد شدم. گمان نمی کردم #اسلام_تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد. از اتاق بیرون آمدم و در را قفل کردم.اما دستم به روی کلید ماند. دو دل بودم که از قرآنِ تروریست ها بگذرم یا نه؟دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن به داخل رودخانه پرتابش کنم. در مترو قرآن را از جیب پالتوی سفید بیرون کشیدم.: «به نام خدای بخشنده و مهربان. لبخند تلخی زدم. الف لام میم».
چیزی نفهمیدم. :«این کتابی است که هیچ تردیدی در آن راه ندارد». لجم درآمد. خیلی زیاد لجم درآمد. مگر می شود نویسنده ای، هرچقدر هم از خود متشکر باشد، چنین #ادعای_گزافی بکند...
🔹ادامه این مطلب در سایت #رهیافته
https://rahyafteha.ir/6351/
🌐 @rahyafte_com