eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.7هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
4.6هزار ویدیو
97 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
✅وقتی از پول #حلال صحبت می کنیم دقیقا از چی صحبت می کنیم! 💬 #توییت 🌐 @rahyafte_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امیرالمومنین علی علیه السلام قبل از اینکه به زور مسیر شما را تنظیم کنند ،خودتان مسیر خویش را منظّم کنید. 👈نهج البلاغه خ ۹۰،ص۱۷۳. #ح 🌐 @rahyafte_com
👈زهرا بانوی #تازه_مسلمان آمریکایی 🍃من به اسلام برگشتم yon.ir/WZBS6 #رهیافته 🌐 @rahyafte_com
خاطره ای از علامه طباطبایی(ره) 👈به نقل از حضرت آیت الله بهجت(ره) 🌙 #نماز_شب 🌐 @rahyafte_com
#متن_عربی #صفحه_34 سوره مبارکه #بقره #سوره_2 #جزء_2 🌐 @rahyafte_com
🔷«آشنایی‌ام با دین اسلام پیش از ازدواج و از طریق بعضی دوستان فیلیپینی مسلمانم بود که با معرفی این آیین و تشویق من به تحقیق، کمک بزرگی در این زمینه کردند…». این بانوی فیلیپینی اکنون رابطه عمیقی با قرآن دارد و چندین بار این کتاب هدایت را ختم کرده است. 🔶از توانایی‌های روزلین دلوس تسلط بر ۵ زبان «فیلیپینی»، «انگلیسی»، «فارسی»، «ترکی» و «عربی» و نیز زبان شیرین لارستانی است. وی همچنین مدارک معتبر قالی بافی، روبان دوزی، نمد دوزی، قلاب بافی و گل بلندر و چینی دارد و در همه این زمینه‌ها دارای تجربه‌های عملی است. بانوی شیعه فیلیپینی دارای ۴ فرزند است که ۳ پسر و یک دختر هستند؛ دو فرزند در حال تحصیل و دو نفر آنها شاغل هستند. 🔷او که اوضاع مالی چندان مناسبی ندارد، دغدغه‌های متعددی مطرح می‌کند که یکی از آنها نبود حمایت‌های لازم برای استفاده از تخصصش در مراکز علمی و کاربردی شهرستان است. خانم دلوس یک خواسته و آرزوی مهم دیگر هم دارد؛ «آرزوی چندین و چند ساله‌ام دیدار مجدد با خانواده در فیلیپین و زیارت مشهد مقدس و کربلای معلی است، دوست دارم پدر پیرم را بعد از ۲۸ سال ببینم rahyafteha.ir/5805 🌐 @rahyafte_com
✍♦️✨اسلام برنامه تكامل وتعالى انسان است، زيربنا واساس اين مكتب محبت است. 🍃امام صادق علیه السلام فرمود:«هل الدّين إلا الحُبّ» آيا دين به جز محبّت ومهرورزى است؟!🍃 #این_است_مسلمانی 🌐 @rahyafte_com
. . 💠 معمای قرآنی: 🔷مسجدی که از طرف خدا تحریم شد کدام مسجد است؟ 🌐 @rahyafte_com ⏳ پاسخ معمای قرآنی شب هنگام در کانال قرار داده می شود.
✅اگر #اسلام قالبی ثابت و همیشگی داشت.... 📝گفتاری از #امام_موسی_صدر 🌐 @rahyafte_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان مسلمان شدن یک بهایی توسط شهيد مدافع حرم جاوید الاثر 🌷حسن رجایی‌ فر🌷 🔻به نقل از فرزند شهید 💠کانال تخصصی تازه مسلمانان @rahyafte_com
🌀 کتاب را در دستش گرفت، جلدش را به سرگئی نشان داد و گفت: « است؛ سخنان و نامه های است. کتاب بسیار عجیبی است؛ پُر از مضامین بکر و راه گشا.» سرگئی گفت: « لابد به من توصیه می کنی که آن را بخوانم.» @rahyafte_com کشیش گفت: «؛ کاری که پدرت باید در جوانی می کرد. مثل جرج جرداق که می گفت از 12 سالگی مطالعه ی نهج البلاغه را شروع کرده و هنوز هم ادامه می دهد.✨ شخصیتی است مثل ؛ هر چه در عمق آن شنا کنی، شگفتی هایش آشکارتر می شود.»✨ سرگئی روی کاناپه نشست و پرسید: «اگر چنین است که شما می گویید، پس چرا کشورهای مسلمان که علی امام آن هاست، جزء کشورهای جهان سوم و عقب مانده اند‼️» کشیش گفت: «ملّت ها و دولت های اسلامی مانند کسانی هستند که گران بهایشان را دفن کرده اند یا اساساً از آن خبر ندارند.✨✨ گمان می کنم آن ها هم را نمی شناسند. ✨✨من هنگامِ مطالعه ی این کتاب و چند کتاب دیگر، به همین مسأله فکر می کردم. در آن دوران، خلیفه ی مسلمانان بود و مردی هم به نام خود را خلیفه ی مسلمانان نامیده بود. هردوی این ها، داعیه ی حکومت اسلامی داشتند، امّا علی کجا و معاویه کجا! ❌فکر کنم اکثر رهبران کشورهای اسلامی، حکومتشان از جنس حکومت معاویه باشد، نه علی. اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک بار نهج البلاغه را با دقّت می خواند و به آن عمل می کرد، امروز روزگارشان این نبود که هست.» سرگئی لبخند زد و گفت: « ما باید کم کم مراسم شما را فراهم کنیم پدر...!» 💥کشیش گفت :« ادیان الهی، شکل، قالب و پوسته ی روح الهی است سرگئی. مهم مغز و درون آن است که یکی است و فرق چندانی با هم ندارند. کسی که است یا ، اگر به ذات و جوهره ی الهیِ دین خود دست نیابد، می خواهد روحانی مسلمان باشد یا کشیش مسیحی، به یک اندازه از مسیر خدا جدا شده است.💫در زمان علی دشمنانش و آن هایی که با او می جنگیدند، از حافظان و مبلّغان قرآن و اسلام بودند و درعبادت و زهد و تقوی چنان بودند که زانوهایشان بر اثر بسته بود. آن ها به نام همان ی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می خواست هدایتشان کند.»💫 📙 كتاب 🌐 @rahyafte_com
دانلود رایگان سیر نمایشگاهی سیره و سبک زندگی امام هادی علیه السلام http://rahyafte.com/19585 🌹🌹🌹🌹🌹 @rahyafte_com
🌸🍃🌼 ماه تمام و نیمه ذى حجه مَطلعش خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدى بعد از جواد داده مقام امامتش  ❤️ولادت #امام_هادی_علیه_السلام تبریک و تهنیت باد. 🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼 🍃🌼✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 ✳️ 📌هبة الله موصلی روایت می‌کند مردی نصرانی و که به شغل کتابت (نویسندگی) اشتغال داشت و به نام «یوسف بن یعقوب» خوانده می‌شد، بین او و پدرم رابطه دوستی بود، روزی این کاتب نصرانی، نزد پدرم آمد، گفتم: برای چه به اینجا آمده‌ای؟ گفت: «به حضور (خلیفه وقت) دعوت شده‌ام ولی نمی‌دانم برای چه احضار شده‌ام و از من چه می‌خواهد؟ و من خود را از خداوند به صد دینار خریده‌ام و آن صد دینار را برداشته‌ام تا به امام هادی علیه‌السلام بدهم.» 📌پدرم گفت: در این مورد، موفق شده‌ای. آن مرد نزد متوکل رفت و پس از اندک مدتی، نزد ما آمد در حالی که شاد و خوشحال بود، پدرم به او گفت: «ماجرای خود را به من بگو.» او گفت: «به شهر رفتم، که قبلاً هرگز به این شهر نرفته بودم، به خانه‌ای وارد شدم، با خود گفتم بهتر این است که نخست قبل از آنکه کسی مرا بشناسد که به سامرا آمده‌ام، این صد دینار را به امام هادی علیه‌السلام برسانم، بعد نزد متوکل بروم، ... به خانه ابن‌الرضا (امام هادی علیه‌السلام) رسیدم. ... ناگاه خدمتکار سیاه چهره‌ای از آن خانه بیرون آمد و گفت: «تو یوسف بن یعقوب هستی؟» گفتم: آری. گفت: وارد شو، من وارد خانه شدم، او مرا در دالان خانه نشاند و سپس به اندرون رفت، 📌با خود گفتم این دلیل دیگری بر مقصود است، از کجا این می‌دانست که من یوسف بن یعقوب هستم، با اینکه من هرگز به این شهر نیامده‌ام و کسی مرا در این شهر نمی‌شناسد، بار دیگر خدمتکار آمد و گفت: «آن صد دینار را که در کاغذ پیچیده‌ای و به همراه داری بده»، آن را دادم و با خود گفتم: این نیز دلیل دیگر است بر . سپس آن خدمتکار نزد من آمد و گفت: وارد خانه شو! من به خانه‌ی ابن‌الرضا علیه‌السلام وارد شدم، دیدم آن حضرت تنها در خانه‌ی خود نشسته است، تا مرا دید به من فرمود: «ای یوسف آیا وقت آن نرسیده تا رستگار شوی؟» گفتم: «ای مولای من! دلیلها و نشانه‌هایی (بر صدق شما و اسلام) برای من آشکار گردید، که برای هدایت و من کفایت می‌کند.» فرمود: 📌هیهات! تو را نمی‌پذیری، ولی به زودی پسرت مسلمان می‌شود و از شیعیان ما می‌گردد، ای یوسف! گروهی که گمان می‌کنند، ما سودی به حال امثال شما و پیروان دیگر ادیان، ندارد، ولی آنها دروغ گفتند؛ سوگند به خدا ما، به حال امثال تو (که نصرانی هستی) نیز سودبخش است. 📌امام هادی در ادامه فرمود: برو دنبال آن که برای آن آمده‌ای، زیرا آنچه را دوست داری، به زودی خواهی دید و به زودی دارای پسر مبارک خواهی شد. آن مرد می‌گوید: نزد متوکل رفتم، و به تمام مقاصدم رسیدم و بازگشتم. هبة الله می‌گوید: من بعد از مرگ همین نصرانی، با پسرش دیدار کردم، دیدم مسلمان است و در مذهب ، استوار و محکم می‌باشد، او به من خبر داد که پدرش بر همان دین نصرانیت مرد، ولی خودش بعد از مرگ پدر، مسلمان شده است و پیوسته می‌گفت: انا بشارة مولای: من مولای خود (امام هادی علیه‌السلام) هستم. 🌈مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 144 🌼 🍃🌼🌐 @rahyafte_com 🕊🍃🌼
👆👆 ✅کلارنس ریمز(عبدالعلیم موسی) قاچاقچی مشهوری که مسلمان شد.... yon.ir/8EjZi #رهیافته 🌐 @rahyafte_com
پروردگارا! گنهکاری بر تو واردشده و تهیدستی به تو روی آورده است؛ تلاشش را بی نتیجه مگردان واو را مورد عنایت ورحمت خویش قرارده و ازلغزشش در گذر. 🌺مناجات امام هادی(ع) درشب 🌙 #نماز_شب 🌐 @rahyafte_com
#متن_عربی #صفحه_35 سوره مبارکه #بقره #سوره_2 #جزء_2 🌐 @rahyafte_com
♦استیوتازه مسلمان استرالیایی به بهانه رد کردن افکار تشیع، تحقیقی درباره شیعه می کند و این بار واقعاً مسلمان می شود. یک مسلمان معتقد شیعه؛ به نام «صلاح الدین حزب الله نصر الله» rahyafteha.ir/6351/
⭕تقوای استرالیایی (خاطره خواندنی از یک طلبه استرالیایی) 🔷استیو پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون می شود. او احساس می کند مسیحیت به دلیل تعارض های زیادی که دارد نمی تواند راهِ درستِ رسیدن به حقیقت برسد. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم می رود و… سرانجام، کار استیو به آلمان می کشد و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار؛ اما فلسفه آلمانی هم او را راضی نمی کند. دستِ آخرِ نرسیدن به حقیقت ، راهی جز در رودخانه راین برای استیو باقی نمی گذارد. 🔶او تعریف می کرد: پالتوی سفیدم را پوشیدم و از اتاقم خارج شدم. وقتی می خواستم کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به یک کتاب قطع پالتویی افتاد که چند روز پیش خریده بودم. ترجمه انگلیسی . بی تفاوت از کنار آن رد شدم. گمان نمی کردم ، حرفی از سعادت داشته باشد. از اتاق بیرون آمدم و در را قفل کردم.اما دستم به روی کلید ماند. دو دل بودم که از قرآنِ تروریست ها بگذرم یا نه؟دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن به داخل رودخانه پرتابش کنم. در مترو قرآن را از جیب پالتوی سفید بیرون کشیدم.: «به نام خدای بخشنده و مهربان. لبخند تلخی زدم. الف لام میم». چیزی نفهمیدم. :«این کتابی است که هیچ تردیدی در آن راه ندارد». لجم درآمد. خیلی زیاد لجم درآمد. مگر می شود نویسنده ای، هرچقدر هم از خود متشکر باشد، چنین ادعای گزافی بکند... 🔹ادامه این مطلب در سایت rahyafteha.ir/6351/