eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4هزار ویدیو
93 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🍃🌼 🍃🌼✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 📌چندی قبل يك خانم به من تلفن كرد و گفت: آنجا مسجد است. گفتم: بله. گفت: شما امام مسجد هستيد. گفتم: بله. گفت: من از شما خواهش می‌كنم يك حرز* فاطمه، حضرت زهرا برای من بفرستيد. گفتم: ما چنين چيزی نداريم. چه هست؟ مقصودتان چيست؟ 📌گفت: من چندی پيش به پاريس مسافرت كرده بودم، در پاريس چيزی به من فروختند به نام حرز فاطمه و من بچه اولم همراهم بود، اين حرز را پيش او گذاشتم و در اين مدت تجربه كرده‌ام كه او از و رنج و ناراحتی دور بوده است، حالا بچه دومی دارم و برای او هم يك چنين چيزی ميخواهم. 🌐 @rahyafte_com 📌به او گفتم: خانم، من نماينده اين اسلام حِرزساز نيستم. ، اين نگهبانی ‌ها را به صورت غيبی و الهی اش مخصوص خدا میداند و بعد هم به ما انسان‌ها می ‌گويد برای نگهبانی كوچك و بزرگ در برابر خطرها و بيماريی ها تنها از دو عامل می ‌توانيد استفاده كنيد: دعا به درگاه و استفاده از وسايلی كه خدا در اين طبيعت برای مبارزه با بيماریها، رنج‌ها و مشكلات آفريده است و در اختيار شما نهاده است. 📌به او گفتم: شما بهتر است به جای اينكه از من حرزی بخواهيد، از من نشريه‌ای بخواهيد كه شما را درباره اسلام روشن كند. 🌈شهید آیت‌الله دکتر بهشتی(ره) 🌼 🍃🌼🌐 @rahyafte_com 🕊🍃🌼
‍ 📍از حضرت آیت الله مرعشی نجفی (ره) نقل است که چون مرحوم آقای حائری از رفتند؛ شب اول قبرش نماز لیلة الدّفن خواندم و یک سوره ی یاسین هم قرائت نمودم. بعد از چند روز به خوابم آمد. پرسیدم: آقای اوضاع چطور است؟ گفت: وقتی از بدنم را وارد قبر کردند، روح من مثل اینکه لباس را از تن درآوری از بدنم جدا شد. به طوری که بدنم را می دیدم. 📍در حالت بهت و نشسته بودم. ناگهان متوجه شدم از طرف پایین پایم صدایی بلند شد، نگاه کردم دیدم دو نفر که همه ی وجودشان است به سمت من می آیند. چشم هایشان تشخیص داده نمی شد. ولی فهمیدم که دو نفر هستند. ترسی وجودم را فرا گرفت. 📍در همان جا در حالت بی کسی و غربت به توجه کردم. در این هنگام متوجّه صدایی از بالای سرم شدم. دیدم نوری به طرف من می آید، هر چه این نور بیشتر به به طرفم می آمد آن دو نفر آتشین به عقب می رفتند. این کار ادامه داشت تا حدّی که از آن دونفر اثری نماند. بالای سرم آقایی نورانی را دیدم که تبسّمی به لب داشت، گفتند: آقای حائری ترسیدی؟ گفتم: آقا بله، چه ترسی؟ شما چه کسی هستید؟ آقا فرمودند: من علی بن موسی الرضا هستم، آقای شما ۳۸مرتبه به زیارت من آمدید، ۳۸ مرتبه به بازدیدت می آیم. این اولینش است. ۳۷ مرتبه دیگر نیز می آیم. 📌امروز سالروز رحلت موسس حوزه علمیه ی قم ، حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی است. 🌐 @rahyafte_com
🔹من از یک خانواده اهل نیویورک هستم. مادر من یهودی و بود دینی نداشت. او هرگز به راحتی با کسی در این‌باره حرفی نمی‌زد وقتی پدرم از دنیا رفت او دوباره ازدواج کرد با مردی که کاتولیک بود و مادرم هم به دنبال او کاتولیک شد و به این ترتیب مذهب وارد زندگی مادرم گردید. 🔸از سن 5سالگی که به من گفته شده بود که عیسی هم پیامبر و هم است؟ ولی من هرگز به‌راحتی این مسئله را قبول نمی‌کردم تا این‌که ما به فیلیپین نقل مکان کردیم زیر‌ا ناپدری‌ام اهل آنجا بود. واقعا زندگی غیرقابل تحمل بود. ناپدری‌ام من و دو برادرم را اذیت می‌کرد و زندگی سختی را داشتیم. وقتی که بزرگ شدم ما به ایالات متحده بازگشتیم، من خانه را ترک کردم تا بتوانم با کار کردن از خودم مراقبت کنم. 🔹من سعی می‌کردم تا به خودم برگردم، اما دین یهودیت هیچ حسی را در من ایجاد نمی‌کرد... rahyafteha.ir/5778/ 🌐 @rahyafte_com.
@IntMob ❇️ "کلمه" ‌ 🔹 و مصری است. در این برنامه او قسمتی از اثر و مصری که ممنوع‌النشر است را می‌خواند. 🔸نمی‌دانم است یا ؛ اما خیلی بزرگ است. همه چیز در کلمه خلاصه می‌شود. وجود ، خلقت، جهان، و ، و و ... همه کلمه است. 🌐 @‌rahyafte_com
🕊🍁🌼 🍁🌼✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 📍احترام ویژه مرجع بزرگ شیعه به مُبلّغ دلسوز ✳️میرزای شیرازی بزرگ در مجلسی حضور داشت که یک فرد روحانی وارد شد. مرحوم میرزا از برای او فوق العاده ‏ای کرد به طوری که حاضرین تعجب کردند، و سبب آنرا پرسیدند فرمود: در این روحانی روحیه عجیبی وجود دارد. ✳️پس از آن فرمود: من و این شخص روحانی هم درس و هم بحث بودیم. پس از آنکه ایشان به درجه رفیعی از رسیدند قصد مهاجرت به شهر خودش را نمود تا در آنجا مرجع و مقتدای مردم باشد . 💠 @rahyafte_com ✳️و لیکن در بین راه به دهکده ‏ای برخورد کرد که اهالی آن (علی اللهی) بودند، یعنی کسانی که علی ‏علیه ‏السلام را می‏ دانند . این عالم بزرگوار بر خود واجب شرعی دانست که در آنجا بماند تا آن مردم را از آن گمراهی به راه راست هدایت کند. لذا ریاست را ترک گفته و در آن ماند. در مسجد آنجا اعلام نموده که مردم، من استاد و معلم بچه ‏های شما هستم و اجرت و مزد به اندازه امرار معاش می‏ گیرم . ✳️و به این نحو توانست بسیاری از بچه‏ ها را گرد آورد. پس ایشان مشغول بچه ‏ها به خواندن نوشتن درس عقائد خداشناسی و سایر برنامه‏ های اسلامی شد. به اندازه ‏ای این طرح نتیجه بخش بود که عده زیادی شدند و اهالی این آبادی که همه علی اللهی بودند تمامی موحد و مومن و خداشناس شدند. 🌼 🍁🌼💠 @rahyafte_com 🕊🍁🌼
🔹«یولی» دختر کوچک که به دنبال سلطان آسمان می گردد در چین که یک کشور است رشد و تحصیل می کند. او از کودکی در خفا بنابر فطرتش به دنبال گشته ولی به دلیل شرایط حاکم بر کشور و نبود کتابهای مناسب یا منابع کافی، به هدف نمی رسد. 🔸یولی در خاطراتش می گوید: هیچ واژه ای برای تعریف نداشتم . به همین دلیل وقتی یک دوست مسیحی او را می بیند و از خدا برایش سخن می گوید ، او واژۀ خدا را با سلطان خیالی دوران کودکیش مُنطبق می بیند و به مسیحیت گرایش نشان داده و به امید اینکه سلطان آسمان همین خداست ، می شود... 🔻ادامه این مطلب در سایت rahyafteha.ir/32681/ 🌐 @rahyafte_com
🔹لطفا بگویید چگونه با اسلام آشنا شدید؟ به خاطر پیشرفت هایی که در کارم داشتم، این فرصت به من داده شد که در سال 2013 به مدت یک سال به یک شهر بزرگتر در شمال لندن بروم. در روز اول کاری، متوجه شدم صدها نفر از نژادها، دین ها و فرهنگ های مختلف برای من کار می کنند. همینطور متوجه شدم که اگر بخواهم با آن ها ارتباط برقرار کنم و قدرت رهبری آن ها را داشته باشم، نیاز دارم یک سری انجام دهم. اینجا بود که با اسلام آشنا شدم... 🔸دقیقا چه چیز اسلام برای شما جذاب بود؟ 🔹بعد از ماه ها بحث در مورد دین ها، کم کم همه چیز برایم معنی خاصی گرفت. مثل یک اسفنج، همه چیز را جذب می کردم و مباحثه های ما ساعت ها طول می کشید. هر بار احساس می کردم تکه ی دیگری از پازل را پیدا کردم. فهمیدم چرا من به اینقدر زیاد و عبادات مسیحی من اینقدر ضعیف است. بود و دیگر نمی خواستم منکرش شوم. شهادت دادن تنها کاری بود که باید می کردم. تا آنجایی که یادم هست، بسیار به خدا وصل بودم. از وقتی بسیار کوچک بودم با او صحبت می کردم ... 🔸ادامه این مصاحبه رو در سایت بخوانید rahyafte.com/42213 🌐 @rahyafte_com
🔹«یولی» دختر کوچک که به دنبال سلطان آسمان می گردد در چین که یک کشور است رشد و تحصیل می کند. او از کودکی در خفا بنابر فطرتش به دنبال گشته ولی به دلیل شرایط حاکم بر کشور و نبود کتابهای مناسب یا منابع کافی، به هدف نمی رسد. 🔸یولی در خاطراتش می گوید: هیچ واژه ای برای تعریف نداشتم . به همین دلیل وقتی یک دوست مسیحی او را می بیند و از خدا برایش سخن می گوید ، او واژۀ خدا را با سلطان خیالی دوران کودکیش مُنطبق می بیند و به مسیحیت گرایش نشان داده و به امید اینکه سلطان آسمان همین خداست ، می شود . 🔹چهار سال قبل همان دوست مسیحی از او می خواهد که برای اجرای مراسمی به برود ،«یولی» موافقت می کند و شب موعود ، تاکسی اشتباهاً او را به جای کلیسا در مقابل یک پیاده می کند «یولی» را سیل جمعیت رهبری می کند و در حین حرکت «سلام علیکم» را به او می آموزند... 🔸🔸ادامه این مطلب در سایت rahyafteha.ir/32681/ 🌐 @rahyafte_com
✍🏻✍🏻✍🏻 برای معاینه چشمم به چشم پزشکی رفتم . خب طبق معمول همیشه، دکتر به استقبال بیمار یا مراجعه کننده می آید. خانم دکتر، حدود ۴۰ ساله اصالتا آلمانی ،اهل آفریقای جنوبی، ساکن نامیبیا. با چهره خندان و صمیمی وارد شد، خودش را معرفی و مرا به اتاقش راهنمایی کرد. همیشه این استقبال و بدرقه پزشکان در نامیبیا برای من دل‌نشین بوده. وارد اتاق شدیم . در حالیکه پرونده مرا بررسی می کرد، پرسید که از چه کشوری هستید ؟ گفتم ایران.🇮🇷 گفت ایرااااان . من یک دوست ایرانی دارم اسمش مرتضی است که باهم پروژه های زیادی انجام دادیم. او هر بار برایم از ایران شیرینی می آورد و خیلی خوشمزه است . پرسید: چند تا فرزند داری ؟ و.... در حین صحبت و معاینه، گوشی من شروع به اذان گفتن کرد. گفت: اگر دوست دارید پاسخ دهید. من مشکلی ندارم . گفتم: مخاطب خاص است، هر روز همین موقع زنگ می زند . گفت: چه جالب باید خیلی شما را دوست داشته باشد که هر روز به شما زنگ می زند . گفتم: بله ... __ #دکترچشم https://www.instagram.com/khaterateghorbat?igsh=MzRlODBiNWFlZA== ⭕️ @rahyafte_com