eitaa logo
انتشارات راه یار
1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
584 ویدیو
25 فایل
انتشارات راه‌یار؛ نشر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهران،میدان انقلاب،خ ۱۶آذر، حسینیه هنر 02142795454 rahyarpub.ir بله: ble.ir/rahyarpub اینستاگرام: instagram.com/raheyarpub.ir باشگاه مخاطبان: ble.ir/join/NWFhMjk2N2 ارتباط با ما: @Rahyar97
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️مظلوم شصت تا نود (برای کتاب دلهره های اخرین خاکریز) 🔺دهه هفتادی ها و حتی بسیاری از دهه شصتی ها جهاد را با نام می شناسند؛ دهه هشتادی ها و نودی ها هم اگر خیلی زور بزنند سرچی میکنند و می گویند منظور همان وزارت کشاورزی است. حالا اگر شما بیایید و پرونده شهدای جهاد را برایشان باز کنید اولین چیزی که می گویند این است که عجب؟ مگر می شود یک اینقدر شهید داده باشد؟ شاید چیزی که به ذهنشان می آید تصویر یک عده کت و شلواری پشت سنگرهای خط مقدم است! 🔺در این میان شاید بعضی از دهه شصتی ها یا حتی دهه هفتادی ها هستند که اسمی از جهاد شنیده اند. مثلا شاید راهیان نوری رفته باشند و آنجا خیلی اتفاقی در کنار اروند، راوی محترم اسمی از برده باشد و اگر آن راوی صرفا دنبال روضه خواندن نبوده باشد کمی هم از مهندسی عجیب این پل گفته باشد. این جاست که دهه شصتی یا هفتادی قصه ما به گمان خودش با جهاد آشنا شده است. تشکیلاتی که مسئولیتش پل سازی بوده است! البته شاید این روایت پل محور از جهاد را قبلا از تلویزیون هم شنیده باشد. اما چه فرقی می کند روایت پل محور است، چه راوی بگوید، چه تلویزیون. هر دو بیش نیستند که از یک تشکیلات بی نظیر می شود ترسیم کرد. البته این قصه پر غصه همه تشکیلات و سازمان های انقلابی مانند سوادآموزی، انقلاب، واحدهای و... هستند که همگی مانند جهاد، بنا بر نیازهای کشور نهالشان در ابتدای انقلاب و با دستور مستقیم امام یا نظر متفکرین انقلاب کاشته شد و پس از مدتی این نهال ها با تبر ها جوانمرگ و بعد هم تحریف یا از تاریخ حذف شدند. 🔺اما جهاد؛ مظلوم دهه شصت تا نود؛ تشکیلاتی که بافرمان امام ایجاد شد و بزرگ جزو پایه گذارانش بود. ساختاری که در کمترین زمان ممکن، با حداقل امکانات و بودجه، بیشترین خدمات را به محروم ترین مناطق کشور رساند و البته همین پر کاری اش حسادت ها را برانگیخت و سر سبزش را بر باد داد. مجموعه ای که حتی تحسین که برای بعضی ها همیشه آرمانشهر تکنولوژی بوده را هم برانگیخته بود تا جایی که در دیدار با رئیس جمهور هاشمی، موضوعات دیگر را کنار میگذارد و در مورد این تشکیلات می پرسد. تشکیلاتی که با ها جنگیده است، تشکیل داده، به کشاورزی و دامپروری رونق داده، زده، سد ساخته، پل زده، برق رسانی و آبرسانی انجام داده، زده، انجام داده، کلی جشنواره و برنامه فرهنگی برپا کرده، خانه ساخته، جنگ را پشتیبانی کرده، ساخته و هزاران کار دیگر که من هم از آن بی خبرم. البته بگذریم از قصه عجیب و سازمان بی نظیرش که ایجاد شده بود تا الگویی بشود برای ساختارهای ریز و درشت اداری و سازمانی که البته نگذاشتند. و هنوز مظلوم است چون ما و فرزندانمان نمی شناسیمش یا فقط آن را به پل بعثت محدود کرده ایم. 🔺همه این ها را گفتم که بگویم شهیدی دارد به اسم ، روستازاده فقیری که از قضا یکی از شهدای جهاد است و از قضاتر در خیلی از کارهایی که از آن ها نام بردم مسئولیت داشته است. هم شورا تشکیل داده و هم سنگر ساخته، هم مناطق محروم را آباد کرده و هم مسئول پشتیبانی جنگ بوده و... . از قضاتر از همه بچه های سبزوار جُور کم کاری راویان و را کشیده اند و خاطرات او را در کتاب گردآوری و تدوین کرده اند و مدتی پیش توسط انتشارات به چاپ رسیده است. دوستان دهه شصتی، هفتادی و هشتادی؛ حالا دیگر بهانه ای ندارید. "کتاب دلهره های آخرین خاکریز" به قلم را بخوانید تا جهاد و جهادی واقعی را بشناسید. ✍️علی‌اصغر مرتضایی‌راد ♦️ «دلهره‌های آخرین خاکریز» را با این روزها، می‌توانید از عماریار تهیه کنید: b2n.ir/raheyar@raheyarpub
♦️استراتژی سطل آب 🔶امام(ره) استراتژی‌اش چه بود؟ می‌گفت هرکسی یک بریزد. شما باید این استراتژی را منتقل کنید. باید به این راهبرد برسید که ما می‌خواهیم یک کاری بکنیم که هر مسلمانی در هفته، نیم ساعت برای وقت بگذارد. باید هزار راهکار پیشنهادی داشته باشید. شما باید برای هرکس، هر توانی که دارد، طرح داشته باشید. به بچۀ پنج ساله مثلاً باید بگویید بیا برای نقاشی بكش تا وزیر ارشادش، تا کارگردان سینما، تا ... . همین استراتژی سطل آب. امام(ره) خیلی جملۀ استراتژیک حکیمانه‌ای گفته‌اند. با همین یک جمله، هم دشمن را تحقیر کرده‌اند، هم روش داده‌اند، هم مزیّت نسبی مسلمان‌ها را یادآوری کرده‌اند و هم قدرت مسلمان‌ها را بهشان نشان داده‌اند. 🔶هرکسی کار خودش مثلاً من یک معلم دبستان هستم در ، چه کار می‌توانم برای حمایت از غزه بکنم؟ باید برای او هم طرح داشته باشید. مثلاً تو برو برای بچه‌های کلاست مسابقۀ نقاشی غزه برگزار کن؛ تو هم در مالزی این کار را بکن؛ تو هم در ، تو هم در . نتیجه‌اش را هم بیاورید در این سایت. این مثلاً یک موج است. ولی همه باید شریک بشوند. کارهای کوچک و عملی و هدفمند و مستمر تعریف بشود. 🔶هرکس در دانشگاه، هرجا هست، باید به تناسب کار خودش، کار بکند. ما نباید مبارزه را از زندگی عادی جدا كنیم. مثلاً دانشجوهای فنّی بروند توی خط اینکه خط تولید موشک‌های دست‌ساز طراحی کنند که اگر اینها می‌خواهند جلوی قاچاق سلاح به غزه را بگیرند، ما مثلاً به تکنولوژی پرتابل برای گروه‌های پارتیزانی چریکی برسیم. بچه‌های برق و الکترونیک هم بیایند در حوزۀ کار کنند. جواب می‌دهد این کارها. چندتا از بچه‌های شیمی و متالورژی هم بیایند بگویند آقا ما می‌خواهیم یک چیزی بسازیم که حتی اگر شش سال دیگر هم محاصره طول بکشد، اینها با مثلاً پودر رختشویی هم بتوانند درست کنند. از این گرفته تا اینکه برای دانشجوی زبان هم طرح داشته باشیم که تو هم این کارها را می‌توانی بکنی: یک وبلاگ اسپانیولی این طوری بزن. اینها را بگذار روش. برو توی این وبلاگ‌های اسپانیولی کامنت بگذار و... . ولی متأسفانه همه می‌خواهند کار خیلی گُنده عظیمی بکنند؛ هیچ کس آن کار را هم نمی‌کند! یک کاری می‌خواهیم بکنیم که کارستان باشد. درحالی كه کار کارستان همین است: هرکس یک سطل آب بریزد. ♦️کتاب ؛ /صفحه 48-49 ➕ «در فرانسه تک‌درختی هست» را میتوانید با تخفیف ویژه از سایت عماریار تهیه کنید b2n.ir/raheyar@raheyarpub
💢 ۵ نفر بودیم. قرار بود طراحی کنیم که هر کس بتواند با کاتالوگ، دو ساعته با لوازم آشپزخانه و دم دستی بسازد و پرتابش کند. مصطفی روی موتور موشک کار می‌کرد و تخصص من سوخت بود. سه نفر دیگر هم کارهای کامپیوتری و الکترونیکی‌اش را انجام می‌دادند. روزانه ۴ ۵ ساعت کار می‌کردیم و شب هم دانشگاه می‌خوابیدیم. هر چیزی می‌ساختیم همان جا روی پشت بام امتحانش می‌کردیم. آنقدر سرمان گرم بود که یادمان رفت برای سال تحویل خانه باشیم. به مشکل خورده بودیم؛ فرمول نازل را پیدا نمی‌کردیم. ناامید می‌شدیم اما مصطفی دائم امید می‌داد و تکیه کلامش این بود:«درست میشه.» آنقدر مصطفی به این در و آن در زد تا بالاخره اساتید دانشکده کمک کردند و فرمولش پیدا شد. شش ماه نشده را مطابق سفارش ساختیم و بردیم جاده قم امتحانش کردیم. درست عمل کرد. بعد از آن وقتی خبر می‌رسید زدند به شهرک‌های خوشحالی توی صورت مصطفی پیدا بود. 📖 از کتاب امواج اراده‌ها 💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ✅ rahyarpub.ir@Rahyarpub
انتشارات راه یار
💢 «بابای موشک‌ها» | کتابی از پدر موشکی ایران برای دبستانی‌ها ☄️ ستاره بارون آسمون فلسطین تو شب عملی
📔 🔺 این‌جوری نمی‌شود، باید فکر بهتری بکنم 🔻 💬 کسی به نمی‌فروخت. ولی حسن آنقدر گشت تا جایی را پیدا کرد. دوستانش گفتند:« ما که بلد نیستیم هوا کنیم!» حسن گفت:« یاد میگیریم.» به سختی پیدا کردند. سوار هواپیما شدند و رفتند یک جایی دور از ایران. وقتی برگشتند، بلد بودند چطوری موشک‌ها را شلیک کنند. هربار که موشکی می‌زدند، می‌ترسید و به ما موشک نمی‌زد. مردم شهرها از خوشحالی دور افتخار می‌زدند. اما موشک‌ها داشتند تمام می‌شدند. حسن با خودش فکر کرد و گفت:« این‌جوری نمی‌شود، باید فکر بهتری بکنم💪.» 🚀🚀 بخشی از کتاب بابای موشک‌ها 🚀🚀 1️⃣ قسمت اول ⭕️ به مناسبت عملیات این کتاب را با تخفیف 20درصد می‌توانید سفارش بدهید(به مدت محدود): https://B2n.ir/bmooshak 🔻60 هزار تومان»»» 48 هزار تومان 💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ✅ rahyarpub.ir@Rahyarpub
انتشارات راه یار
#برش_کتاب ⭕️ با خودش گفت:«این جوری نمیشود. باید فکر بهتری بکنم.» 🔸 از دوستانش خواست داخل یکی از مو
📖 💬 رفت کارخانه ساخت و به دوستانش گفت:«ما باید از همه بشویم.» دوستانش سر تکان دادند و گفتند:«چشم بابای موشک‌ها! کاری می‌کنیم که هیچ کشوری نتواند به ما کند.» خیلی کار کردند، بعضی وقت‌ها شکست می‌خوردند، ولی آخرش توانستند موشک‌هایی بسازند که همه دنیا را بترساند. حالا یک اتفاق مهم‌تر هم افتاده بود. حسن به بقیه یاد داده بود همیشه فکر بهتری هم هست که می‌شود رفت دنبالش! برای همین روزی که شهید شد، ایرانی‌ها از نبودن بابای موشک‌ها ناراحت شدند. اما خوشحال نشد. برای اینکه می‌دانست همه مردم ایران شبیه حسن شده‌اند. هرجا مشکلی ببینند می‌گویند:«اینجوری نمی‌شود، باید فکر بهتری بکنیم.» و می‌روند دنبالش. 🚀🚀 قسمت سوم و پایانی از کتاب بابای موشک‌ها 🚀🚀 سفارش کتاب با 20 درصد تخفیف: https://B2n.ir/bmooshak 💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ✅ rahyarpub.ir@Rahyarpub