🔴«مرضیه» منتشر شد| حکایت یک اسم، روایت یک زندگی
♦️«مرضیه»، روایتی از زندگی بیبی مرضیه میررضایی، مادر شهید مدافع حرم حجتالاسلام محمود تقیپور است و در پنج فصل، زندگی این مادر شهید را از کودکی، خانواده، فعالیتهای انقلابی و اجتماعی و... ایشان روایت میکند.
📚برشی از کتاب:
🔻نظر آقاجانم دربارۀ کارکردن من تغییر کرده بود؛ اما حرفهایی که روز اول در گوش دامادش خواند و تلنگرهایی که به او زد، آنقدر کاری افتاده بود که هنوز اثرش در حرفهای حسنآقا دیده میشد.
تا صحبت از کار به میان میآمد، میخش را همان اول میکوبید و میگفت: «دوست ندارم خانمم با دو تا بچۀ کوچیک بره کار کنه. هرچی خودم نون دربیارم با هم میخوریم. چه نیازی به درآمد اون داریم؟»
🔻آقاجان به هر بهانهای حرف اشتغال من را پیش میکشید و تکرار میکرد: «من قبل از انقلاب مخالف سرِکاررفتن مرضیه بودم؛ اما الان احساس میکنم تکلیفه.» ولی جواب حسنآقا همان بود؛ دلش به اشتغال من رضایت نمیداد.
تحقیق: زهرا عاشوری
تدوین: لطیفه نجاتی
264صفحه
40هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @Raheyarpub
🔴نهضت سوادآموزی یادآور نتایج اعتماد به ملت است
♦️ مریم استادی، محقق و نویسنده «معلم حَسابی» در گفتگو با ایبنا:
🔻«معلم حَسابی» روایت زندگی یکی از صدها آموزشیار نهضت سوادآموزی دهه 60 است و از این بین خانم جعفرینیک، روایتگر ماجراهایی است که ابعاد اجتماعی و بویژه فرهنگی ـ تربیتی قریب به سه دهه از جامعه بخصوص پس از انقلاب را برایمان روشن میکند.
🔻ویژگی مهم کتاب، پرداختن به موضوعی بکر به نام نهضت سوادآموزی آن هم در اولین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی است. اما آنچه من بهعنوان نخ تسبیح از آن یاد میکنم، در این کتاب شرح وضعیت فرهنگی جامعه و سطح آگاهی مردم و تأثیری است که جریان انقلاب اسلامی بر شخص راوی و اطرافیان او تا انتهای ماجرا گذاشته است و نیز توجه به نقشهای متفاوت راوی؛ دختری، همسری و مادری یعنی حفظ بعد زنانه در کتاب ازجمله ویژگیهای این اثر به شمار میآید.
🔻کتاب «معلم حَسابی» درواقع جایگاه و میزان اثرگذاری یک زن انقلاب اسلامی در نقشهای متفاوتش؛ از جمله دختری، همسری، مادری و معلمی را به نمایش میگذارد
🔻ثبت تاریخ شفاهی نهضت سوادآموزی دهه 60 صرفا با هدف روایتگری و وجهه تاریخی انجام نشد، بلکه یادآور این بود که هر جا به ملت اعتماد شود، مردم با تمام ظرفیتشان ظاهر میشوند.
🔻نیاز ایران روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی از نظر امام(ره)، خودکفایی فرهنگی بود و قرار شد آموزشیاران، کشور را از وابستگی به شرق وغرب نجات دهند. آنها کمر همت بر همین مهم بستند. اگر نهضت توانسته در حد بضاعتش خلأ فرهنگی زن عصر حاضر را پر کند موفق عمل کرده است.
🔹بیشتر: ibna.ir/fa/longint/310219
✅ @Raheyarpub
🔴 «هفت خان شستن» به چاپ دوم رسید| خاطرات طلاب جهادی فعال در تغسیل و تدفین اموات کرونایی
♦️از مقدمه کتاب:
🔹از بس توی گوشمان خوانده بودند که عصبی و عقبمانده هستیم، داشت باورمان میشد؛ اما به وقت کرونا، نه به فروشگاهی حمله کردیم، نه حرمت کسی را شکستیم و نه به داروها و وسایل بهداشتی بقیه کشورها چشم طمع دوختیم. به جای همه اینها رفتیم پای کار. یکی برای تولید ماسک داوطلب شد، یکی برای ضدعفونی معابر. پرستارها هم رفتند توی دهان شیرتا مردمشان را نجات دهند. حتی برای حفظ حرمت اموات کرونایی، عدهای داوطلب شدند، پیه همه چیز را به تنشان مالیدند و رفتند توی غسالخانه...
🔹اگر خبراین فداکاریها کنار تخت بیمارستانها، کنج کارگاههای تولید ماسک، کف خیابانها یا روی سنگ غسالخانهها جا میماند و فراموش میشد، برخی رسانهها بدون هیچ دستاندازی ذهن مخاطبهایشان را عاريه میگرفتند و همه چیز را تحریف میکردند...
🔹این شد که به سراغ تیم غسالخانه شیراز رفتیم و پای صحبتهای آنها نشستیم تا خاطراتشان را در قالب کتابِ پیشِ رو منتشر کنیم.
تحقیق: محمدحسین عظیمی، زهراسادات هاشمی
تدوین: محمدجواد رحیمی
200صفحه
30هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @Raheyarpub
🔴بانوی انقلابی به روایت زنان
✍️یادداشت محمد حکمآبادی درباره کتاب «حوض خون» در روزنامه وطن امروز:
🔻«خون» ذاتاً انسان را یاد جنگ و خشونت و خیانت میاندازد. همه از «خون» فاصله میگیرند. هم اسمش ترسناک است، هم بویش ناخوشایند است و هم رنگش نشان خشونت. کتاب «حوض خون» نامش شبیه داستانهای جنایی است اما روایتی است بکر و بهتآور و زیرخاکی از زنان اندیمشک که مفهوم «خون» را برایم عوض کرد.
🔻 فکرش را بکن؛ در خانهات را بزنند «صاحب خونه، پتو نمیخوای؟» پتوها را بیندازی توی حیاط و شلنگ را بگیری رویشان و جوی خون راه بیفتد! تکانش بدهی، از داخلش پوست و مو و گوشت و انگشت بیفتد. فاب(تاید) را خالی کنی روی پتوها و کار هر روزت لگد کردن پتوها باشد. فَکَت از سرما تریک تریک کند و دستها و انگشتهایت کبود شود و خشکی زند و خون بیاید چون «با دستکش نمیشود خون را خوب پاک کرد»...
🔻 «حوض خون» کتابی است که روایتهای آن با جزئیات زیاد، تصویری و ملموس نوشته شده و خواننده را همراه میکند با احساسات و عواطف زنانه در زیر بمباران و حین شستن لباس و پتوهای خونی و خاکی. گاهی خاطرات به قدری خوب تصویرسازی شده که حس میکنی پای لگن، توی رختشورخانه نشستهای و داری پتو را میچلانی تا خونها پاک شوند؛ با زنها توی رختشورخانه میخندی و گریه میکنی...
🔹بیشتر:
vatanemrooz.ir/newspaper/page/3296/8/237598/0
✅ @Raheyarpub
🔴«مرضیه» زندگینامه مادر شهید به عنوان الگوی زن مسلمان است
♦️لطیفه نجاتی؛ نویسنده کتاب «مرضیه» در گفتگو با ایبنا:
🔻این کتاب راجع به مادر شهید است. البته در کتابهایی که درباره مادر شهدا هم نوشته شده میبینم که بازهم محوریت شهید است؛ یعنی زندگینامه این زن از این جهت خوانده میشود که مادر شهید است و خودش به تنهایی نقطه توجه نیست. اما در کتاب «مرضیه» کاملا برعکس است و حرف بر سر مادر است و کاری به این نداریم که فرزندش شهید شده است. اتفاقا روند تدوین بهگونهای پیش میرود که تا فصل آخر مخاطب متوجه نمیشود که ایشان مادر شهید هستند...
🔻در مورد خانم میررضایی که راوی اصلی کتاب هستند، آنچه در مورد ایشان خیلی مطرح است این است که ایشان در هر جایگاهی که قرار گرفتند، الگوی مناسبی هستند، مثلا اگر معاون دانشگاه الزهرا بودند، فقط معاون نبودند و کمتر دانشجویی بوده که ایشان را نشناسد، زیرا ایشان سعی میکرده تا جایی که در توانش هست گره از کار بقیه باز کند. دقیقا آنچه ما درباره الگوی زن مسلمان در اسلام داریم که در فضا و بعد شخصی رشد داشته باشد، همسر و مادر خوبی برای فرزندانش باشد و از نظر اجتماعی نیز فعال باشد. اینها مواردی است که ما در خانم میررضایی میبینیم.
🔹بیشتر: ibna.ir/fa/longint/310244
✅ @Raheyarpub
🔴 اسم دخترت را بگذار «آزاده»
✍️یادداشت مریم راهی درباره کتاب نان سالهای جنگ» در خبرگزاری فارس:
♦️روستای صدخَرو در ۵۵ کیلومتری سبزوار و در مسیر راه شوسه شاهرود-سبزوار قرار دارد... پیرزنان این روستا خاطرهها دارند از روزگار شاه قلدر ایران، از روزگاری که چادر از سرها میکشیدند و بعدها که پسر به جای پدر نشست و پای بیگانه به کشور باز شد و زن را از آنچه که بود خانهنشینتر کرد. روستاییان با اینکه دور بودهاند از شهرها و مراکز خبر، اما خاطرات بسیاری دارند از دوران انقلاب و شعارها و شکنجهها، همینطور از جنگ و بمباران و اسلحه به دست گرفتن مردان. این خاطرات که بیتردید زبانبهزبان میان خودشان میچرخد و برخی از آنها نیز به دست ما میرسد، برای آنها نان است، شاید از نان شب هم واجبتر، کسی چه میداند!
🔻ما که هر آنچه میدانیم از نان، تنها این است که ابتدا گندمی بوده، آرد شده، خمیرش کردهاند و خمیرِ بازشده را بر تنوری از آتش پختهاند. اما برای زنان روستا نان معنایی دیگر دارد که میان خاطراتشان در کتاب «نان سالهای جنگ» خواندنیست...
🔻[زنان روستا] دست روی دست نگذاشتند. گندمها را آرد کردند و نان پختند، نان و کلوچه، بعدها هم آش و مربا، خیلی بعدترش کلاه و شالگردن بافتند و ژاکت و جوراب، و همه را فرستادند برای مردها در جبههها، خیلی دورتر از صدخرو.
🔻آنها برای خود واجب کرده بودند که اذان صبح نشده، بیدار شوند و نان بپزند و نان بپزند. جبهه است و هزاران سرباز با شکم گرسنه. و چیست که بتواند جای نان را بگیرد؟ و مگر ناننخورده میتواند از خاک دفاع کند؟
🔹بیشتر:
fna.ir/3ntqr
✅ @Raheyarpub
◻️مراسم چهلمین روز درگذشت مجاهد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی؛ نویسنده و شاعر افغانستانی؛ مرحوم محمدسرور رجایی
▫️امروز ساعت 17
▫️بهشت زهرا؛ در جوار مزار مرحوم
▫️این مراسم به صورت محدود برگزار میشود.
🔻پخش زنده:
instagram.com/raheyarpub
✅ @Raheyarpub
هدایت شده از انتشارات راه یار
@Raheyarpub1400-6.pdf
752.9K
🔴فهرست کتابهای انتشارات «راه یار»؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی| نیمه اول شهریور 1400
💠 کتابهای تازه منتشر شده:
🔻«معلم حسابی»؛ خاطرات شفاهی صدیقه جعفری نیک، آموزشیار نهضت سوادآموزی دهه شصت| مریم استادی
🔻«مرضیه»؛ روایت زندگی بیبی مرضیه میررضایی مادر شهید مدافع حرم محمود تقیپور| لطیفه نجاتی
🔻«من به این آرم اعتماد دارم»؛ خاطرات آموزشیاران نهضت سوادآموزی خراسان| اسماعیل شرفی، فاطمه کنعانی، زهره مؤمنی
🔻 «کشتی نجات»؛ بسته داستانبازیهای محرمی | ناهید کریمی، نرگس کاهانی، زینب السادات حسینی
🔻«تولدت مبارک»؛داستانها و ایدههایی برای جشنتولد کودکان براساس خاطرات واقعی| راضیه جمالی نژاد، نازنین صابری بهداد
🔻«اینجا سوریه است»؛ صدای زنان راوی جنگ| زهره یزدان پناه
💠تجدیدچاپ:
🔻«رسم جهاد»|چاپ پنجم
🔻«عاشقانه ها- دفتر دوم» | چاپ سوم
🔻«حوض خون»؛ چاپ دوم
🔻«تو شهید نمیشوی»|چاپ بیستوسوم
🔻«در مکتب مصطفی»| چاپ دهم
🔻«نعمت جان»| چاپ سوم
🔻«بانگ آزادی»| چاپ سوم
🔻«سرت را به خدا بسپار»| چاپ دوم
💠در نوبت انتشار:
🔻«مادر برام قصه بگو»؛ خاطرات شفاهی گروه سرود آبادۀ شیراز
🔻«سرباز روز نهم»؛ روایتی از زندگی و زمانه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
🔻«مادر ایران»؛ خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان فرجوانی
و...
⭕️سفارش با تخفیف 20درصد:
vaketab.ir
basalam.com/raheyar
instagram.com/raheyarpub
⭕️تماس:
02537746490
02142795454
✅ @Raheyarpub
🔴جهانت آباد ای جانِ در التهاب
✍️نوید نوروزی|به بهانه چهلمین روز درگذشت مرحوم محمدسرور رجایی؛ راوی شهدای امت، نویسنده و شاعر افغانستانی:
🔻یکی دومرتبه با هم گپ زده بودم و کار مشترک انجام داده بودیم. کنار میزش نشستم. خیلی زود صحبتمان گل کرد. از افغانستان کمی حرف زدیم و من از همکلاسی افغانام گفتم که به سبب مهاجر بودن نتوانست ادامه تحصیل دهد و ناراحتیاش بعد از سالها هنوز همراهم است. قبل از اینکه ادامه دهم گفت: «نگو افغانی» در جواب چرای من ادامه داد؛ «افغانستان اقوام زیادی دارد، اما بدخواهانش تلاش کردند هویت این کشور را با یک قوم معرفی کنند و از فرهنگ کهن خود دور کنند. اسم کشور… اسم پول رایج... فعالیتهای سیاسی و رسانهای همه به آنها کمک میکند..
🔻...هر بار فرصت میشد کنارش مینشستم و او از مبارزان بدون مرز و خمینیستهایی میگفت. از مردان گمنام و دور از وطنی که هنوز کورسوی امیدی برای همبستگی ملی و آبادانی کشورشان، در دلشان باقیست.
قصه هر رزمنده را که برایم تعریف میکرد انگار بخشی از وجود خودش را در آن قصه به تصویر میکشید. با کنار هم گذاشتن خاطرات آدمها از شهرهای مختلف افغانستان از شمال،جنوب، غرب و شرق کشور انگار انگار که قطعات سرزمین تکه تکه شدهای را کنار هم میچید.
وقتی کتاب تمام شد اسمش را «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» گذاشت.در حقیقت مجنون خود او بود و لیلی، سرزمین غرق خونش.
سرزمینی که دردها و رنجهای آن برایش مهمتر از رنجهای بیشمار خودش بود. این را باغش (نشریهای برای کودکان افغانستان) و در تمام روزهای زندگیاش بارها سروده بود...
🔹بیشتر:
mehrnews.com/xW4kN
✅ @Raheyarpub
🔴تاریخ شفاهی «حفظ حجاب»
✍️مریم حنطه زاده؛ نگاهی به کتاب «روز آزادی زن»، نامزد
دومین جایزه شهید اندرزگو- روزنامه وطن امروز:
🔻روی جلد کتاب نوشته:«تاریخ شفاهی قیام ۱۷ دی مشهد». سال ۱۳۵۶، تعدادی از زنان چادری مشهدی، تظاهرات آرامی را به سوی میدان مجسمه شهر انجام میدهند؛ میدانی که در همان ساعت، شاهد مراسم دیگری با شرکتکنندگان بسیار متفاوتی است؛ زنان بدون حجاب شاهدوستی که با اهدای گل به مجسمه رضاشاه، از او به خاطر تصویب قانون کشف حجاب و آزاد نمودن زنان تجلیل میکنند.
مسئله اما اینجاست که این تظاهرات، نه تنها در همان روز در خود شهر مشهد چندان صدا نمیکند، بلکه به دلیل مقاله «استعمار سرخ و سیاه» و توهین به امام خمینی(ره) و تظاهرات روزهای بعد و حوادث خونین ۱۹ دی قم، در روزهای بعدی نیز مورد توجه روزنامهها و انقلابیون قرار نمیگیرد. بنابراین، به نظر میرسد با یک داستان پرشور یا مثلاً یک نقطه عطف تاریخی روبرو نیستیم. اما خب برای کسانی که به قدرت اثرگذاری تاریخ شفاهی اعتقاد دارند، اینها نمیتواند دلیل خوبی برای کنار گذاشتن یک کتاب باشد! به ویژه اینکه بدانی تحقیق کتاب با دقت خاصی انجام شده است و نویسنده خوشذوق هم، حکایت را با ورود زنان دستگیرشده به زندان آغاز میکند و مثل یک فیلمنامهنویس حرفهای، گره اصلی را در همان سکانس اول ایجاد میکند! بنابراین با وجود موضوع فراموش شده، میتوان روی جذابیت کتاب حساب باز کرد و از خواندنش لذت برد.
🔹بیشتر:
vatanemrooz.ir/newspaper/page/3295/8/237560/0
✅ @Raheyarpub
🌀 یادداشت خانم صفورا امینجواهری، کارشناس ارشد جامعهشناسی و پژوهشگر زن و خانواده بر کتاب «نعمت جان»
«نعمت جان» عنوان کتابی است از انتشارات راه یار که خاطرات و فعالیتهای صغری بستاک، پرستار جنگ را روایت کرده است و تلاش دارد اندکی از غبار غفلت و کمتوجهی درباره نقش و حضور اجتماعی زنان در مقطع انقلاب و دفاع مقدس بزداید.
در قسمتی از این یادداشت می خوانیم:
✅ صغری پس از گذر از سالهای فعالیت انقلابیاش، دیگر آن آدم قبلی نبود. از درون صغری، نعمتی جوشیده بود استوار و امیدوار و فعال و ایثارگر. سالهایی که به جای غصهخوردن برای خانوادههای فقیر تحت پوشش کمیته، احساساتش را افسار زد و برای حل مشکلاتشان تلاش کرد، یاد گرفت به سختیها نبازد. آن زمان که ولولۀ شروع جنگ را در دل پنهان کرد و با آمادگی جسمانی و اسلحهشناسی، خود را برای جنگ احتمالی آماده کرد، یاد گرفت، نگرانی را نشر ندهد. آن وقتی که ناراحتی سیلزدگان و جنگزدگان را با جملات پُرامید زدود، یاد گرفت چطور نبض زندگی از پا افتادگان را احیا کند. در سالهایی که برای زنان روستایی سفرۀ خوداشتغالی را پهن کرد و برسواد دینیشان افزود، یاد گرفت دستگیری مفید، خودکفاکردن فرد ضعیف است.
🔹بیشتر:
tasnimnews.com/fa/news/1400/06/15/2566785
✅ @Raheyarpub
⭕️ داستان رویان
🔻بهمن سال ۶۹ بود. زمستان آن سال، فعالیت مؤسسە رویان به صورت غیررسمی آغاز شده بود. در یکی از روزهای بهمن که قرار بود با حضور دکترالحسنی اولین پانکچر(عمل تخمکگیری) در مؤسسه رویان انجام شود، به خاطر برف زیادی که در منطقه زعفرانیه بر زمین نشسته بود، ماشینهای حمل گازوئیل نمیتوانستند تا ساختمان رویان بیایند و به خاطر نبودن گازوئیل برای موتورخانه، ساختمان سرد شده بود.
🔹شب قبل از عمل دکترکاظمی، رئیس مؤسسه رویان، با همکارانش از حدود یک کیلومتری مؤسسه، جایی که ماشینهای حمل گازوئیل توقف کرده بودند، گازوئیلها را با پیتهای بیست لیتری حمل میکردند و به مخزن گازوئیل میرساندند تا ساختمان برای فردا گرم باشد این کار تا نزدیک صبح طول کشید.
به هر زحمتی که بود، کم کم مقدمات درمان اولین بیمار نابارور فراهم میشد. ِ زمان زیادی نگذشت. یک سال بعد از تأسیس رسمی رویان، درمان ناباروری نتیجه داد و اولین نوزاد به دنیا آمد. همزمان امید هم در با روش آی وی اف شکفت. اولین نوزاد لقاح آزمایشگاهی، سیمین نام گرفت؛ خانوادە رویان همنام با کوچهای که ساختمان کوچک رویان در آن واقع بود. آن روز فقط اهالی کوچه نبودند که صدای گریههای سیمین را شنیدند، بلکه طنینش تا آنجا رفت که مسئولان گفتند: «در زعفرانیه بمانید.»
#ورق_بزنید
📚 برشی از کتاب «داستان رویان»
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
اینستاگرام #دایرکت_بدهید
instagram.com/RaheYarPub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
#انتشارات_راه_یار #داستان_رویان #موسسه_رویان
✅ @Raheyarpub