نامِ مَن رَفته ست روزی بَر لَبِ جانان به سَهو
اَهل دِل را بوی جان میآیَد اَز نامَم هَنوز...
🍂
{ #حافظ }
به عیش
خاصیت شیشه های می داریم
که خنده بر لب ما قاه قاه می گرید ...
☁️
{ #بیدل }
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
٬• النّور | ANNUR🌱
-به معنی «روشنایی و فروغ» (خلاف ظلمت) است:
•{اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ}•
«خدا روشنگر آسمانها و زمین است»
شهاب الدین سمرقندی گفت:
«هر کجا نوری است در عالم قرین ظلمت است.
یا نور...
دلم تاریک است...
🍂
نه شوقِ گفتگو با دیگران است
نه رویِ دیدن ِ آیینه دارم
غمی که هست را چون جان در آغوش
دلی که نیست را در سینه دارم...
{ #معصومه_صابر }
عاقبت
"همه"ی ما در خاک خواهیم شد
"همه"ی ما از خاک خواهیم شد
"همه ی ما"...
جز
آن تکه ی نوری که گوشه ی چشمانمان بود، همان دو فانوس ِ کوچک ِ لرزان...
همان روشنی ِ کوچکی
که می دوید گوشه ی قلبمان گاه گاه ِ لبخند و اشک ها...
تمام ِ ما را خاک خواهد بوسید!
و تنها
آن تکه ی نور است که سوی آسمان می رود...
🍂
{ #معصومه_صابر }
چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن بِه که کار خود به عنایت رها کنند...🌱
{ #حافظ }
هدایت شده از یک فنجان آرامش
شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی
دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد...
🌱
#حافظ
یعقوب گفت: من با خدا غم و درد دل خود گویم و از (لطف بیحساب) خدا چیزی دانم که شما نمیدانید.
{ یوسف-آیه ۸۶ }🌱
یک حرفِ صوفیانه بگویم، اجازت است؟
ای نورِ دیده! صلح، بِه از جنگ و داوری...
🍂
{ #حافظ }
هر آن کَست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم
به راستی و درستی...
{ #سعدی }🌱
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستیِ موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم، آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم، بادم برد...
🍂
{ #رضیالدین_آرتیمانی }
Mohsen Chavoshi - Mah Pishooni (128).mp3
4.03M
{ ماه پیشونی #محسن_چاوشی }
🍂🌙
هر شب
سرم را روی شانهات میگذارم
یادم میافتد نیستی
سقوط میکنم...
{ معصومه صابر }
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستیِ موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم، آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم، بادم برد...
🍂
{ رضیالدین آرتیمانی }
گفتم بهضبط گریه خبردار خود شوم
غافل که اشک تنگدلان بیخبر چکد
🍂
#علیشاهکبودرآهنگی
🍂🌧
گاهی صدایم کن به لحنِ ابر و باران
شاید بشوید مهرت از دل غصه ها را...
{ #معصومه_صابر }
یک چشم من اندر غم ِدلدار گریست
چشمِ دگرم حسود بود و نگریست
چون روزِ وصال آمد ، او را بستم
گفتم نگریستی ، نباید نگریست...
{ #ابوسعید_ابوالخیر }🍂
پرسید که:
چونی ز غم و درد جدایی؟!
گفتم
نه چنانم، که توان گفت که چونم...
🌱
{ #سعدی }
دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تو...🌱
{ ذکر #جنید_بغدادی }
تذکرةالاولیا
«سخنِ اندک و مفید همچنان است که چراغی افروخته، چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت.»🌱
{ مولانا (فیه ما فیه) }