eitaa logo
خطی برای سرنوشت...🍂
221 دنبال‌کننده
495 عکس
15 ویدیو
0 فایل
{ منتخبی از ادبیات ، موسیقی }
مشاهده در ایتا
دانلود
Moein Haminjoori Nemimoone.mp3
7.49M
همینجوری نمی‌مونه...🌿🤍
زِ خاطرها فراموشم؛ سبُکبار اینچنین باید...🍂 { بیدل دهلوی }
از عدم آن‌سوترم برده‌ست فکرِ نیستی نیستم زآن‌ها که هستی آرَد آسانم به یاد! { بیدل دهلوی } 🍂
۱. بال‌و پَر گر بسوخت، باری کم تن به باد اَر بِشُد، غباری کم ۲. دل که از سینه شد برون چه زیان؟ از دَمان دوزخی شَراری کم ۳. گو: برو! یک تن از جهان جَسته صیدگاهِ تو را شکاری کم ۴. کمِ تن گیر! گر بشد بر باد مشتِ خاکی ز رَهگذاری کم ۵. گو: برو جان ز تن! خدا همراه! از گِلین مِجمَری غباری کم ۶. عالَم از ماست؛ بخت گو بگریز! از هزاران سپه، سواری کم ۷. چه غم اَر «طالب» از میان برخاست؟ خاری از راهِ گُلعِذاری کم🍂 { } ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۲. دَمان: خشمناک، جوشنده ۳. جَسته: رهایی یافته ۴. کم گرفتن: کنایه از تَرک دادن و واگذاشتن ۵. مجمر: آتشدان، مَشعَل ۷. گلعذار: گُل‌رو، زیباچهره
یک روز می رسد که بجوویی و نیست او هر سو سرک کشان به زمین و زمان که کو؟؟ گاهی ، کسی که می رود از خویش می رود پیدا نمی شود دگر ، حتّی به آرزو ... { معصومه صابر }🍂
■ در من آوازهایِ پرنده ایست لال... { معصومه صابر }
ما سیّد عشّاق و نجیب الطرفینیم از هر دو جهت حضرت عشق است جَد ِ ما { شفایی اصفهانی }🍂
🍂 دل می دهم به صبحِ چشمانت و آسمان حرف تازه ای دارد انگار. تو، تمامِ قلب منی و من گوشه ی قلبِ خدا... { معصومه صابر }
دوست داشتن، ‏دل آدم را روشن می‌کند...🌱 { سیمین دانشور }
کار من بیچاره قوی بسته شده بگشای خدایا که گشاینده تویی⚘️ ابوسعید ابوالخیر خط سید حسن میرخانی
رفت روزت به سیهکاری و غفلت، دریاب تا زِ خورشید اثری بر سر دیواری هست { نشاط‌اصفهانی }⚘️
به دست رحمتم از خاک آستان بردار که گر بیفکنی‌ام، کس به هیچ نستاند { سعدی }
🌱🤍 عالم و آدم اگر دشمنی ِ ما کردند تا دلم خانه ی یار است نترسد از هیچ... { معصومه صابر }
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد🍂 { حافظ }
کجا روم؟ چه کنم؟ چاره از کجا جویم؟ که گشته‌ام زِ غم و جورِ روزگار ملول { حافظ }🍂
زیاده خواهی ِ دل بود، یاد ِ من باشی مرا که آینه ها هم نمی شناسندم... { معصومه صابر }🍂
تو آفتاب و من آن ذره‌ام ز پرتو مهرت که از دریچه درآیم، گرم ز کوچه برانی { اوحدی }🍂
چگونه به یادت بیاورم؟! به من بگو آدمی چگونه آنچه را فراموش نکرده به یاد بیآورد؟؟ { }🍂
{از همه نورهایی که تصمیم گرفتند کم نور شوند ممنونم، زیرا آنها به من یاد دادند «نور خودم» همه آن چیزیست که به آن نیاز دارم}🍂
از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانه‌ی من آوردی. سرد و تاریک بودم؛ نور و روشنایی را به اجاق من باز آوردی. "زندگی ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی..." 🍂 {از میان نامه‌های شاملو به آیدا }