یعقوب گفت: من با خدا غم و درد دل خود گویم و از (لطف بیحساب) خدا چیزی دانم که شما نمیدانید.
{ یوسف-آیه ۸۶ }🌱
یک حرفِ صوفیانه بگویم، اجازت است؟
ای نورِ دیده! صلح، بِه از جنگ و داوری...
🍂
{ #حافظ }
هر آن کَست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم
به راستی و درستی...
{ #سعدی }🌱
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستیِ موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم، آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم، بادم برد...
🍂
{ #رضیالدین_آرتیمانی }
Mohsen Chavoshi - Mah Pishooni (128).mp3
4.03M
{ ماه پیشونی #محسن_چاوشی }
🍂🌙
هر شب
سرم را روی شانهات میگذارم
یادم میافتد نیستی
سقوط میکنم...
{ معصومه صابر }
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستیِ موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم، آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم، بادم برد...
🍂
{ رضیالدین آرتیمانی }
گفتم بهضبط گریه خبردار خود شوم
غافل که اشک تنگدلان بیخبر چکد
🍂
#علیشاهکبودرآهنگی
🍂🌧
گاهی صدایم کن به لحنِ ابر و باران
شاید بشوید مهرت از دل غصه ها را...
{ #معصومه_صابر }
یک چشم من اندر غم ِدلدار گریست
چشمِ دگرم حسود بود و نگریست
چون روزِ وصال آمد ، او را بستم
گفتم نگریستی ، نباید نگریست...
{ #ابوسعید_ابوالخیر }🍂
پرسید که:
چونی ز غم و درد جدایی؟!
گفتم
نه چنانم، که توان گفت که چونم...
🌱
{ #سعدی }
دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی،
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد
اِلّا به تو...🌱
{ ذکر #جنید_بغدادی }
تذکرةالاولیا
«سخنِ اندک و مفید همچنان است که چراغی افروخته، چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت.»🌱
{ مولانا (فیه ما فیه) }
مشکن دلی که سینهی خود را هدف کنی
پیکان آه خستهدلان بیزبانه نیست🍂
{ #محفوظاصفهانی }
بعدها
یکروز شاید
خاکِ من هم گُل دهد
بعدها هر جا گلی دیدی
مرا در خاطر آر...🌹
{ #معصومه_صابر }
🍂
کجاست هم نفسی
تا به شرح عرضه دهم
که دل چه می کشد از روزگار ِهجرانش
{ #حافظ }
لب گشودم، سخن از یادم رفت
چه بهشتیست فراموشیها...
🍂
{ #اسیر_شهرستانی }
🍂
مثلِ یک سوزن که افتاده ست در انبارِکاه
یا که در کاسه یِ بی آب انعکاسِ عکسِ ماه
من همان سنگم که دیوانه ای انداخت به چاه
کاش پیدایم کنی یکجورِ تلخی گم شدم ...
{ معصومه صابر }
دلارامـی که داری دل درو بـنـد
دگـر چشـم از هـمـه عالـم فـرو بـنـد...
🍂
{ سعدی }
اینجا جواب نامهی عاشق تغافل است
بیهوده انتظار خبر میکشیم ما...
🍂
{ بیدل دهلوی }
آتش به پرنیان نکند، باد با چراغ
آنها که غصه با جگر آدمی کند
🍂
{ طالب آملی }
گر برون آرند
جانم را زِ خلوتگاهِ دل
نیست ممکن جانِ من،
کَز دل برون آرم تو را...
🍂
{ هلالی جغتای }
🍂
مرا به بیکسیِ اشک، گریه میآید
که در پیِ تو به امّیدِ نارسیدن رفت...
{ #بیدل_دهلوی }
بسوخت #حافظ و آن یار دلنواز نگفت:
که «مرهمی بفرستم
که خاطرش خَستم…»
☁️🍂
گفتم که به یاد یار خواهی آمد
یا خون شده در کنار خواهی آمد
نی زان اثری، نه زین نشان نظری
ای دل! تو کجا به کار خواهی آمد؟
☁️🍂
{ #حزین_لاهیجی }