فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رو حتما ببینید 😂😂😂
فقط آخرش🤣🤣🤣
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
من ماهرخم دختری زیبا که عاشق پسرخاله ام بودم اونم مجنون من بود تا اینکه یک روز نحس با رفیقام به رودخونه رفتیم و من از اونا دور شدم و پسری در حالی که زهرماری خورده بود اومد و زندگیمو جهنم کرد
پسر خاله ایی که عاشق بود با دختر دیگه ازدواج کرد و حالا از من دختری افسرده مونده بود و امروز روز اول دانشگاه استاد جدید اومد و استاد کسی نیست به جز پسری که زندگیمو جهنم کرد.......😱😱
https://eitaa.com/joinchat/1070662054C550fa17fe9
استادی که با دیدن ماهرخ یادی به گذشته و...... میکنه و همین باعث شروع دوباره....💔😱
ازدواج دوم ناپدری ...😱
🔴وقتی دوباره ازدواج کردم دخترم ۱۵سالش بود شوهرم به دخترم محبت زیادی داشت و هميشه میگفت نمیخام کمبود پدرشو حس کنه اما دخترم هر روز بیشتر از روز قبل افسرده تر میشد فکر میکردم بخاطر جدایی منو پدرش و ازدواج مجدد منه ...تا اینکه مادرم تماس گزفت گفت کرونا گرفته منم مجبور شدم برای پرستاری برم خونه مادرم دخترم پیش ناپدریش موند ولی زنداداشم تماس گرفت نیا خودم مواظب مادرت هستم و من بین راه برگشتم که دیدم همسرم با ... 😱😱
ادامه در چنل بزنین اینجا میریم ادامه
ادامه در چنل بزنین اینجا میریم ادامه
🥺 #شایدبرای_شماهم_اتفاق_بیفتتدد👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
و مجلسی که ....
گنجشک لالا... مجلس لالا😂
.
♨️بنر واقعی هست دوستان و در پارت اول میخونید♨️
من نمیخام زن پسر خان بشم . ازم ۱۴ سال بزرگتره مامان ..
مامان اشک هاشو پاک کرد و گفت : خان اجبار کرده وگرنه باید از اینجا بریم
بادیدن کیان که اخم داشت منم اخم کردم و باهم وارد اتاق شدیم : که گفت : من فقط ازت یک بچه میخام بعدش طلاقت میدم
منم زبونم رو تکون دادم و گفتم: بهتر!منم عاشق چش و چالت نیستم
ولی زندگی باهام خوب تا نکرد ... دقیقا وقتی دخترم ۱ساله بود...🥺👇
https://eitaa.com/joinchat/3855483716C325d7d2ec1
اربابی ؛ عاشقانه ؛ هیجانی ؛ 💕🌸
با پسری که کراش العالمینه ازدواج میکنه ولی پسره به خاطر اینکه لج زنش رو دربیاره دو..ست 🙎♀شو میبره پیش زنش 😐....
https://eitaa.com/joinchat/3855483716C325d7d2ec1
❌تا نیم ساعت دیگه پاک میشه❌✂️
-عروس خون بس حق نداره بچه رو نگهداره زائیدی حالا بزن به چاک.
با درد و خونریزی که داشت از پا درمیاورد ناباور نگاهش کردم، میخواست منو از بچهم جدا کنه؟
از تنها دلیل وصلم به این دنیا.
- من...من مادرشم اون به من نیاز داره.
نگاه زهردارش رو روی تن ضعیفم چرخ داد، پوزخند زد و با لحن ترسناکی گفت:
- قاتل هم خون من نمیتونه مادر بچهم باشه برو گمشو یکتا نمیخوام بچهم حتی صدای تو رو بشنوه.
اشک راهش رو روی صورتم پیدا کرد، واقعا میخواست منو از بچهم جدا کنه،از پارهی تنم.
- تو رو خدا اینکارو نکن بذار کنارش بمونم
- با خشم جلو اومد دستش رو واسه کوبیدن تو دهنم بلند و کرد اما میونهی راه مشت کرد و غرید:
- فقط به حرمت اینکه این بچه رو به من دادی با دستهای خودم نمیکشمت دختر برو از خونهی من بیرون و دیگه هیچوقت اینجا پیدات نشه.
https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
#سرگذشت_دردناک_و_واقعی_آرزو
علی ایستاد و سمت در رفت
فوری روسریم رو سرم کردم و خواستم جلو برم که میلاد گفت
_علی، تو که نیستی رضا همه رو میزنه. امروزم رویا رو زد. با مشت زد به بازوش
دست علی که سمت دستگیره رفته بود پایین اومد و سمتم چرخید. ناباور گفت
_چی میگه این!
کاش یکی میزد تو دهن میلاد
_رویا با تو ام! چی میگه میلاد
_حرصش گرفته به حرفی میزنه
_دربیار لباست رو بینم
_هیچی نیست به حرف بچه چرا اعتنا میکنی!
_میلاد خفه میشی یا نه؟
_رویا در بیار!
علی تهدید وار گفت
_لباست رو دربیار بازوت رو ببینم!
دلشوره سراغم اومد. کاش بی خیال میشد _علی جان میگم هیچی نشده
عصبی گفت _رویا نمیشنوی! سه بار گفتم لباست رو دربیار
اگر علی بازوم رو ببینه یه دعوای بررگ تو خونه راه میفته. خاله دیگه طاقت نداره
_حرف من رو قبول نداری؟!
جلو اومد. پایین لباسم رو گرفت و یکدفعه...
ببین پسره به خاطر زنش چیکار میکنه...💯😍😭
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
امیر مجتبی پسر مذهبی که مجبور به ازواج پنهانی از خانواده سنتیش میشه...
دختره رو برده خونش باباش سر رسیده😱😄♨️
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac