هدایت شده از رمان های نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 تنها کانالی که توی ایتا داستاناش صوتی هست😎🎤🎶
🎧 داستان صوتی ( مافیا مافیا )
🚬 مافیا، مافیا (https://eitaa.com/radiomighat/369)
♦️ آلفردو: خیلی خوشحالی که بازداشتم کردی کمیسر؟؟!! پس خوب گوش کن ببین چی میگم ... با حذف من فقط قصه ی من تموم میشه! اما قصه ی مافیا ادامه داره!!!…
صداپیشگان: علی زکریائی - نسترن آهنگر- محسن احمدی فر - مریم میرزایی - محمد رضا جعفری - میثم شاهرخ - علی حاجی پور - مجید ساجدی - محمد حکمت - مسعود عباسی - امیر مهدی اقبال - محمد طاها عبدی - مسعود صفری - فاطمه شجاعی - علیرضا جعفری - کامران شریفی - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
این #داستان زیبا رو توی کانال رادیو میقات بشنوید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2082144340Cfc77882043
تنها کانال داستانهای صوتی در ایتا 👆👆
هدایت شده از رمان های نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
تازه دانشگاهمو تموم کرده بودم و دوره دوساله با یکی از اساتید بیمارستان برداشتم.🩺💉
استادم مجرد بود و جوون و این منو یکم معذب میکرد، درست شبی که خواستگار برام اومده بود، استادم سر لج افتاده بود و بهم مرخصی نداد و منو مجبور کرد شب کار بمونم😔
نمیدونستم چیکار کنم از یه طرف خانواده ام فشار آورده بودن از یه طرف این استاد مغرور و لجبازم، روپوش سفیدم و درآوردم و همینکه مانتومو پوشیدم یهو با احساس اینکه کسی پشت سرمه قلبم هری ریخت با ترس برگشتم که...
🥶😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
سرگذشت زندگی منیکه بازیچه شدم😭💔
هدایت شده از رمان های نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
روزمرگی نویسنده
مریض شدم دارم میمیرم. تمام تنم درد می کنه. عزرائیل رو گوشه ی اتاق می بینم. همچین تیپ زده، خوشگل و مشگل جیگری واسه خودش داره بهم میگه
السلام علیک یا بنت الادم السلام الله لک
😂😂😂
منم گفتم به سلام گل پسر
گفت بیا بریم خدا منتظره
گفتم نه تنم درد می کنه حال تکون خوردن ندارم، با عشق هم vip باید بدم.
اوضاع من اینه عزرائیل هم ابراز علاقه اش الکی بهم😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رو حتما ببینید 😂😂😂
فقط آخرش🤣🤣🤣
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
من ماهرخم دختری زیبا که عاشق پسرخاله ام بودم اونم مجنون من بود تا اینکه یک روز نحس با رفیقام به رودخونه رفتیم و من از اونا دور شدم و پسری در حالی که زهرماری خورده بود اومد و زندگیمو جهنم کرد
پسر خاله ایی که عاشق بود با دختر دیگه ازدواج کرد و حالا از من دختری افسرده مونده بود و امروز روز اول دانشگاه استاد جدید اومد و استاد کسی نیست به جز پسری که زندگیمو جهنم کرد.......😱😱
https://eitaa.com/joinchat/1070662054C550fa17fe9
استادی که با دیدن ماهرخ یادی به گذشته و...... میکنه و همین باعث شروع دوباره....💔😱
ازدواج دوم ناپدری ...😱
🔴وقتی دوباره ازدواج کردم دخترم ۱۵سالش بود شوهرم به دخترم محبت زیادی داشت و هميشه میگفت نمیخام کمبود پدرشو حس کنه اما دخترم هر روز بیشتر از روز قبل افسرده تر میشد فکر میکردم بخاطر جدایی منو پدرش و ازدواج مجدد منه ...تا اینکه مادرم تماس گزفت گفت کرونا گرفته منم مجبور شدم برای پرستاری برم خونه مادرم دخترم پیش ناپدریش موند ولی زنداداشم تماس گرفت نیا خودم مواظب مادرت هستم و من بین راه برگشتم که دیدم همسرم با ... 😱😱
ادامه در چنل بزنین اینجا میریم ادامه
ادامه در چنل بزنین اینجا میریم ادامه
🥺 #شایدبرای_شماهم_اتفاق_بیفتتدد👆