شب آخر در مراسم سينهزنی حالات عرفانى خاصى گرفته بود و بسيار در آن مراسم غرق شده بود، به نحوی كه شور و شوق به مانند كسى بود كه به ديدار آقا اباعبدالله(علیهالسلام) مىرفت و به اين جهت ما تصميم گرفتيم كه پشت پيراهنش جمله "مسافر كربلا" را بنويسيم.
آن شب در مدرسه در آبادان بوديم، آنجا سخن از زندگى نبود، سخن از يك حالت معنوى و عرفانى بود، صبح روز بعد با اشتياق فراوان در گردان ابوالفضل مشغول مرتب كردن اسلحه و آلات رزم خود بود روز عمليات نيز سعى مىكرد در قايقهاى اوليه بنشيند شايد از پيشگامان فتح و ظفر باشد البته او قبل از هر چيز پيشگام رسيدن به جاودانگی ابدى شد.
🔻راوی: حسین بنجویی (همرزم شهید)
#شهید_غلامرضا_باستانی
#خور_شهاب #تنگستان
#اروند
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
خدايا!
پاهايم از خدمت بسيار در بیابانهای جنوب و قله های غرب در راه رضای تو و برای ديدار تو توان از دست داده اما ديگر صبرم تمام شده:
پس مرا ياری كن تا خيلی زود به ديدارت نائل شوم. تمام سختی ها و رنجها را تحمل میكنم و هجرت كرده ام تا از گناهانم بگذری.
🔻فرازی از وصیت نامه شهید
#شهید_غلامرضا_باستانی
#خور_شهاب #تنگستان
#اروند
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir