eitaa logo
میراحمدرضارئیسی
371 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
779 ویدیو
117 فایل
(تمدن نوین اسلامی با نیروهای جوان و تفکر انقلابی) خادم شهدا مدیر مرکز تربیتی و پرورش استعداد مدرس مباحث تخصصی روش های سخنرانی و ارتباط موثر مدیر موسسه تخصصی خطابه عاشق مردم @raisi_ahmadreza
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹چگونگی شهادت شهید همت از زبان همرزمش🌹🌹 ۱۷ اسفند سالروز شهادت فرمانده بی‌بدیل لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) حاج محمدابراهیم همت است. هم او که سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی در وصفش گفت: من هرگز اجازه نمی‌دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود. این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است. به گزارش مشرق به نقل از قاصد، سردار جعفر جهروتی‌زاده یکی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است که در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد درالوک» چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت را در ۱۷ اسفند ۶۲ در عملیات خیبر به زیبایی توصیف می‌کند: «... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچه‌ها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف دیگر، افراد بومی نیز در منطقه، وسط هور ساکن بودند و به ماهی گیری و کارهای دیگری می‌پرداختند. همین موضوع باعث می‌شد که نیروهای شناسایی تهدید شوند به ویژه از سوی بومیان که قطعا عراقی‌ها کسانی را در میان آن‌ها داشتند که هرگونه تحرکی را گزارش کنند. در این زمان لشکر ۲۷ در چند جا عقبه داشت. پادگان دوکوهه به عنوان عقبه اصلی و پادگان ابوذر که بعد از والفجر ۴ نیروهای لشکر در آنجا باقیمانده بودند... شناساییهای عملیات خیبر ادامه پیدا کرد و دست آخر قرار شد که تعداد محدودی از نیروهای بعضی از یگان‌ها برای راه اندازی مقر‌ها و بنه‌های تدارکاتی وارد منطقه شوند. تعدادی از نیروهای واحد ادوات هم آمدند تا منطقه را برای عملیات آماده کنند. شکستن خط طلائیه با عبور از معبر ۲۰ سانتی بالاخره شب عملیات فرا رسید. محور لشکر ۲۷ منطقه طلائیه بود. البته بعضی از یگانهای لشکر هم قرار بود در داخل جزیره مجنون عمل کنند. لشک عاشورا و لشکر کربلا نیز محل مأموریتشان داخل جزیره بود. باید در طلائیه خط را می‌شکستیم و جلو می‌رفتیم و می‌رسیدیم به جاده‌ای که می‌خورد به شهر» نشوه «عراق و منطقه بصره. مأموریت لشکر ۲۷ در حقیقت این بود که از این قسمت راه را باز کند. در مقابلمان هم کانالی به عمق ۵۰ متر وجود داشت. شب اول عملیات باید از روی دژی می‌رفتیم که تا یک نقطه‌ای ادامه داشت و پس از آن نقطه کاملا بسته می‌شد و پشتش میدان مین بود و بعد سنگرهای کمین و سنگرهای نیروهای عراقی. تا این نقطه که دژ ادامه داشت در دید عراقی‌ها نبودیم. راهی هم که کنار دژ برای عبور نیرو‌ها وجود داشت ۲۰ سانتی‌متر بیشتر عرض نداشت. یک طرف این راه دیواره دژ بود- در سمت چپ- و طرف دیگرش هم آب. نیرو‌ها باید از این راه ۲۰ سانتیمتری عبور می‌کردند تا به میدان مین می‌رسیدند و پس از خنثی کردن مین‌ها و باز شدن معبر به خط دشمن می‌زدند. دشمن تمام امکانات و تسلیحاتش را بسیج کرده بود روی این معبر ۲۰ سانتی متری تا از عبور نیرو‌ها جلوگیری کند. دو تا دوشیکا کار گذاشته بوددند و چهار تا کاتیوشای چهل تایی. فکرش را بکنید در چند لحظه ۱۲۰ گلوله کاتیوشا رو این معبری که ۲۰ سانتی‌متر عرض داشت و ۷۰۰ یا ۸۰۰ متر طول، می‌ریخت. با تعدادی از بچه‌های تخریب خودمان را رساندیم به میدان مین و معبر باز کردیم. چند نفری از بچه‌های تخریب به شهادت رسیدند ولی نیرو‌ها از معبر کنار دژ نتوانستند عبور کنند. آتش عراقی‌ها چنان سنگین بود که بیشتر بچه‌ها به شهادت رسیدند و راه بسته شد. من که می‌خواستم برگردم عقب دیدم راه نیست مگر اینکه پا بگذارم رو جنازه بچه‌ها. بعضی جا‌ها دژ می‌پیچید و در تیررس مستقیم نبود اما کاتیوشا بیداد می‌کرد. لحظه‌ای نبود که گلوله‌ای بر زمین نخورد. آن شب عراق به ندرت از خمپاره استفاده کرد و بیشتر آتش کاتیوشا سر بچه‌ها ریخت. ناچار پا رو جنازه بچه‌ها گذاشتم و آمدم... فقط ما سه نفر مانده‌ایم، اگر می‌گویید سه نفری حمله کنیم! آن شب عملیات متوقف ماند و همه چیز کشید به روز دیگر. شب بعد یک گردان عملیات را آغاز کرد و رفت جلو و تعداد زیادی شهید و مجروح داد. آن شب هم عملیات موفق نبود و نتوانستیم خط دشمن را بشکنیم. عراق چنان این دژ را زیر آتش می‌گرفت که پرنده نمی‌توانست پر بزند. از قرارگاه تأکید داشتند که هر طور شده خط شکسته شود. بیشتر نیرو‌ها به شهادت رسیده بودند و دیگر امیدی نبود که آن شب کاری انجام شود. من و حاج عباس کریمی و رضا دستواره رفتیم جلو. از روی شهدا رد شدیم و رفتیم دیدیم که به غیر از تعدادی نیرو بیشتر بچه‌هایی که جلو رفته‌اند همه به شهادت رسیده‌اند. تأکید برای شکستن خط به خاطر این بود که با متوقف شدن عملیات در این قسمت عملیات در جزیره هم به مشکل برخورده بود. آن شب حاج همت پشت بیسیم دائم می‌گفت:» آقا از قرارگاه می‌گویند باید امشب خط شکسته شود «... نیمه‌های شب پس از دیدن شرایط و اوضاع به این نتیجه رسیدیم که واقعا