eitaa logo
رنگارنگ ❤️
66 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
787 ویدیو
58 فایل
با پست های رنگارنگ همراه ما باشید❤ #حضرت_زینب_س
مشاهده در ایتا
دانلود
💢منزل دوم نزدیک قادسیه ♦️ در این منزل ام کلثوم با آه و اندوه این اشعار را زمزمه کرد: «ماتت رجالی و افنی الدهر ساداتی .... مردان ما را کشتند و روزگار، بزرگان را از ما گرفت و اندوه و سوزش ما را افزود. مردان پستی که می دانستند ما دختران رسول خدا هستیم بر ما هجوم آوردند و ما را بر شتران برهنه سوار کردند. 💢منزل سوم جصّاصه ♦️کاروان حامل سرها، به نزدیکی جصاصه رسید. در اینجا درنگ کردند و از آنجا به حاکم تکریت نامه نوشتند که ما همراه با سر خارجی می آییم، برای ما آذوقه و علوفه آماده کنید. ♦️مرد نصرانی که اهل تکریت بود قافله را ملاقات کرد و گفت: این سر، سر خارجی نیست، سر حسین بن علی بن ابی طالب است. وای بر شما ای بیدادگران. ♦️وقتی مسیحیان منطقه شنیدند، با انجیل، ناقوس و صلیب بیرون آمدند و بر تپه «خضراء» بالا رفتند. وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را دیدند ناقوس ها را نواختند و گفتند: پروردگارا، ما از این قوم که فرزند دختر پیامبر خود را تشنه کام کشتند و اهل بیت و یارانش را به خاک و خون کشیدند، بیزاریم. @hosin_mazlom
💢روز پانزدم مصادف با بیست و ششم ماه محرم ♦️منزل چهارم شهر تکریت تکریت در سی فرسنگی بغداد و در جانب غربی دجله قرار دارد. عمده مردم شهر نصرانی بودند. در شهر قلعه های بزرگ بود و محل تجمعی به نام بیعة الخضراء.حاکم تکریت فرمان داد شهر را آراستند. طبالان طبل زدند.علم افراشتند. مردم بر پشت بام ها و گوچه ها جمع شدند. آنان از همدیگر می پرسیدند چه شده است؟گفتند سر خارجی آورده اند که بر یزید بن معاویه شوریده و کشته شده است. مردی مسیحی که از کوفه آمده بود و از ماجرا خبر داشت گفت: وای بر شما ، سر پسر پیامبر این قوم است. همه به کلیساها رفتند و ناقوس نواختند. رهبانان شهر جمع شدند و در صومعه را بستند و کاروان را به درون شهر راه ندادند. .♦️منزل پنجم اعمی کاروان با گذشتن از کنار شهر تکریت به اعمی رسید. در آنجا درنگ کوتاهی کرد و به راه خود ادامه دهد. ♦️منزل ششم دیر عروه همان گونه که از نام پیداست در این محل دیر یا صومعه ای بود که عبادتگاه راهبان مسیحی بوده است. در دیر عروه نیز درنگ کوتاهی بوده و کاروان از آنجا به صلینا رفته است. @hosin_mazlom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢گفت‌وگو با فرزند شهیدی که در نماز به سردار سلیمانی گل داد!🌹 ┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @hosin_mazlom
16.mp3
13M
🏴 نگاهی نو به حماسه عاشورا در کتاب صوتی ✍ مهدی خدامیان آرانی 🖨 انتشارات وثوق 🎧 قسمت شانزدهم 👌 ┄┅═✼🖤✼═┅┄ @hosin_mazlom
17.mp3
9.62M
🏴 نگاهی نو به حماسه عاشورا در کتاب صوتی ✍ مهدی خدامیان آرانی 🖨 انتشارات وثوق 🎧 قسمت هفدهم 👌 ┄┅═✼🖤✼═┅┄ @hosin_mazlom
18.mp3
10.85M
🏴 نگاهی نو به حماسه در صوتی 💔 ✍ مهدی خدامیان آرانی 🖨 انتشارات وثوق 🎧 قسمت هجدهم 👌 ┄┅═✼🖤✼═┅┄ @hosin_mazlom
19.mp3
12.26M
🏴 نگاهی نو به حماسه در صوتی 💔 ✍ مهدی خدامیان آرانی 🖨 انتشارات وثوق 🎧 قسمت نوزدهم 👌 ┄┅═✼🖤✼═┅┄ @hosin_mazlom
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹حضور زن تازه مسلمان شده هلندی درپیاده روی اربعین و حال و هوای عجیبش ➕داستان جالب مسلمان شدنش ... @hosin_mazlom
رنگارنگ ❤️
💢روز پانزدم مصادف با بیست و ششم ماه محرم ♦️منزل چهارم شهر تکریت تکریت در سی فرسنگی بغداد و در جانب
۱۱. منزل یازدهم کُحیل ♦️ کاروان از این منزل گذشته، اما در آن توقف و درنگ نداشته است ۲. منزل دوازدهم جُهینه در این محل کاروان توقف کرد و نامه به حاکم موصل نوشته شد تا خود را برای پذیرایی آماده کند. ۱۳. منزل سیزدهم موصل ♦️وقتی نامه حاملان سر به حاکم کوفه رسید حاکم دستور داد تا مردم از هر سو آمدند در این هنگام سه هزار نفر از اوس و خزرج جمع شدند و تصمیم گرفتند بجنگند و سر حسین را از حاملان بگیرند. فرماندهان و حاملان سر شنیدند، به آنجا نیامدند.در ناسخ التواریخ به نقل از روضة الاحباب آمده است که: شمر به حاکم موصل نامه نوشت و حاکم موصل با اشراف شهر مشورت کرد و مردم شهر،گفتند ما به این رسوایی و زشتی تن نمی دهیم و حاکم به شمر موقعیت را توضیح داد و شمر در شهر توقف کرد و سر امام را از نیزه فرود آورد و بر سنگی نهاد. قطره خونی بر سنگ چکید و هر سال عاشورا، از آن سنگ خون می جوشید و به آن «مشهد النقطه» می گفتند. این سنگ تا زمان عبدالملک مروان بود و بعدناپدید گردید. 📚منبع پژوهش های دکتر سنگری @hosin_mazlom