رنگارنگ ❤️
💢روز پانزدم مصادف با بیست و ششم ماه محرم ♦️منزل چهارم شهر تکریت تکریت در سی فرسنگی بغداد و در جانب
۱۱. منزل یازدهم کُحیل
♦️ کاروان از این منزل گذشته، اما در آن توقف و درنگ نداشته است
۲. منزل دوازدهم جُهینه
در این محل کاروان توقف کرد و نامه به حاکم موصل نوشته شد تا خود را برای پذیرایی آماده کند.
۱۳. منزل سیزدهم موصل
♦️وقتی نامه حاملان سر به حاکم کوفه رسید حاکم دستور داد تا مردم از هر سو آمدند در این هنگام سه هزار نفر از اوس و خزرج جمع شدند و تصمیم گرفتند بجنگند و سر حسین را از حاملان بگیرند. فرماندهان و حاملان سر شنیدند، به آنجا نیامدند.در ناسخ التواریخ به نقل از روضة الاحباب آمده است که: شمر به حاکم موصل نامه نوشت و حاکم موصل با اشراف شهر مشورت کرد و مردم شهر،گفتند ما به این رسوایی و زشتی تن نمی دهیم و حاکم به شمر موقعیت را توضیح داد و شمر در شهر توقف کرد و سر امام را از نیزه فرود آورد و بر سنگی نهاد. قطره خونی بر سنگ چکید و هر سال عاشورا، از آن سنگ خون می جوشید و به آن «مشهد النقطه» می گفتند. این سنگ تا زمان عبدالملک مروان بود و بعدناپدید گردید.
📚منبع پژوهش های دکتر سنگری
#روز_هفدهم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
۱۴. منزل چهاردهم تل اعفر (تلعفر)
♦️کاروان به این نقطه رسید ولی از آن گذشت و به سمت سنجار رفت.
۱۵-منزل پانزدهم سنجار
♦️سنجار، منطقهای سر سبز، پرجمعیت منطقه کوهستانی بود، کاروان از این نقطه نیز گذشتند.
۱۶- منزل شانزدهم نصیبین
♦️حامل سرامام حسین (ع) همین که خواست وارد شهر شود ناگاه سر از روی نیزه افتاد. ابراهیم موصلی سر را برداشت و گفت: این سر امام حسین (ع) است. همین باعث شد تا مردم آنان را به درون شهر راه ندهند و نقطه افتادن سر امام «مشهد حسین (ع)»نامیده شود و حضرت زینب (س) همین که سر برادر را بر نیزه دید این اشعار را سرود:آیا ما را به جبر در شهرها و بیابانها میگردانید در حالی که بر پدر ما وحی نازل میشد. امروز ما گریه میکنیم و فردا در قیامت و آتش، صدای گریه شما بلند است.
📚منبع
۱-مناقب
۲. ناسخالتواریخ
۳. نفسالمهموم
۴. بحارالانوار
۵. آینه درکربلاست «محمدرضا سنگری»
#روز_هجدهم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
۱۷_ منزل هفدهم عینالورده، محلی که کاروان از زمینهای اطراف آن گذشت و به دعوات رفت.
♦️18_منزل هجدهم دعوات : کاروان وارد شهر شدند و بامداد روز بعد، وقتی قافله سر حرکت کرد امام سجاد (ع) سوگمندانه میگریست.
۱۹- منزل نوزدهم رقه
♦️رَقَه یعنی زمینی که هر وقت آب بالا آید آنجا را فرا گیرد. این شهر در ساحل فرات بود وکاروان از رَقَه گذشت و به بالس رفت.
۲۰.منزل بیستم بالس
♦️بالِس در مغرب رَقَه است و در این شهر عبادتگاهی به نام علیبنابیطالب هست. وجود «مشهدالطّرح» و «مشهدالحجر» در این محل، گواه عبور قافله حاملان سر، از این شهر بوده است.
۲۱- منزل بیست و یکم قنسرین
♦️ قافله قاتلان و حاملان و اسیران به شهر قَنسرین نزدیک شدند. مردم دروازهها را به روی آنان بستند و گفتند: ای قاتلان اگر همه کشته شویم اجازه نخواهیم داد یک نفر از شما به شهر وارد شود.
📚منابع:
۱. مناقب
۲. ناسخالتواریخ
۳. نفسالمهموم
۴. بحارالانوار
۵. آینه در کربلاست "محمدرضا سنگری"
#روز_نوزدهم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
@hosin_mazlom
رنگارنگ ❤️
۱۷_ منزل هفدهم عینالورده، محلی که کاروان از زمینهای اطراف آن گذشت و به دعوات رفت. ♦️18_منزل هجدهم
روز بیستم مصادف با اول ماه صفر
♦️اُسراى خاندان اهل بيت(ع) را پس از گردش در شهرها و آبادى ها همراه با سرهاى شهدا به منطقه شام رساندند. وقتى كه نزديك دمشق پايتخت حكومت يزيد رسيدند، ام كلثوم از شمر خواست كه آنها را از دروازه اى كه كمتر محلِّ اجتماع مردم است، وارد شهر كنند و سرهاى شهدا را از محمل ها دور نمايند، تا مردم متوجه آن سرها شوند و نواميس خاندان پيامبر(ص) را نظاره نكنند؛ ولى شمر برخلاف خواسته آن عمل کرد
♦️در روز اوّل ماه صفر كاروان را از «دروازه ساعات» كه محل اجتماع مردم بود وارد شهر كردند.
♦️در مقاتل آمده که چون اسرا را وارد شام کردند يزيد در قصر خود در مكانى كه مشرف بر «جيرون» نشسته بود، و كاروان اسيران و سرهاى شهدا را نظاره مى كرد و اوضاع شام و جوّ آن براى اهل بيت(ع) بسيار سخت بود .
📚منابع
مقتل الحسین مقرم
عاشورا ،ریشه ها و پیامدها سعید داودی ومهدی رستم نژاد
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
#روز_بیستم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
♦️احتجاج امام سجاد با پیرمرد شامی
پس از ورود اسرا به دمشق، آنان را وارد مسجد کردند و منتظر ماندند تا یزید به آنان اجازه ورود به مجلس بدهد. در این هنگام پیرمردی به آنان نزدیک شد و گفت: «خدای را سپاس که شما را هلاک کرد و مردم را از ستم شما آسوده ساخت و امیرمؤمنان را بر شما چیره ساخت.»
امام سجاد (ع) به آن مرد فرمود: «ای پیرمرد آیا قرآن خواندهای؟» گفت: «بله خواندهام» امام (ع) فرمود: «آیا این آیه قرآن را خواندهای؟ «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ بگو من هیچ پاداشی از شما برای رسالتم در خواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم).» پیرمرد گفت: آری آن را خواندهام.» امام (ع) فرمود: «خویشان پیامبر (ص) ماییم که خداوند دوستی ما را مزد رسالت خویش قرار داده است.»
حضرت (ع) فرمود: «آیا آیه «و ءات ذوی القربی حقه؛ و حق نزدیکان را بپرداز.» را در قرآن خواندهای؟» پیرمرد گفت: «آری آن را نیز خواندهام.» امام (ع) فرمود: «ای پیرمرد خویشان رسول خدا (ص) ماییم.»
دوباره امام پرسید: «ای پیرمرد این آیه از قرآن را خواندهای؟ «واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله .. » «بدان که منظور از ذوی القربی در این آیه ما هستیم.»
امام (ع) دوباره ابه ای خوان و پیرمرد ساکت و پشیمان شد و گفت: «پروردگارا من از دشمنی با آل محمد (ص) توبه میکنم.» جاسوسان این جریان را به اطلاع یزید رساندند و او دستور قتل پیرمرد را صادر کرد
📚منابع
خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (ع)
ابن طاووس ،علی ابن موسی اللهوف فی قتل الطفوف
#روز_بیست_و_دوم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
♦️خرابه شام
یزید اهل بیت را در خرابه بدون سقفى منزل داد که از سرما و گرما آنان را حفظ نمى کرد، آنقدر بر آنان سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید
از کامل بهائى نقل شده که دخترکى سه یا چهار ساله از حسین شبى از خواب بیدار شد و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم حسین الان در کنارم بود و مرا در آغوش خود گرفته بود به کجا رفت؟ اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شدند یکباره صداى ضجه و ناله شان بلند شد، صداى شیون به خانه یزید رسید. از خواب بیدار شد، پرسید چه خبر است؟ گفتند: طفلى از حسین پدر را خواب دیده و بهانه می گیرد. گفت: سر را برایش ببرید
رقیه خاتون به تصور این که طعام است صدا زد: عمه جان! از شما طعام نخواستم، من بابایم را مى خواهم،دختر ابى عبدالله با دست هاى کوچکش روپوش را برداشت چشمش بر سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و اهل بیت دیدند که سر به یک طرف و رقیه بطرفى بر زمین افتاد او را حرکت دادند دیدند جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
📚منبع
کامل بهائى به نقل نفس المهموم
#روز_بیست_و_چهارم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
♦️يزيد و سر مطهر ابى عبدالله (ع)
♦️روزى كه سرهاى شهدا را بر يزيد وارد كردند از كثرت ازدحام حدود ظهر سرها وارد مجلس يزيد شد. مامورين ابن زياد وارد شدند و فرياد كشيدند: به عزت امير سوگند كه خاندان ابوتراب را كشتيم و آنها را ريشه كن نموديم، شرح واقعه را بيان كردند و سرها را نزد يزيد گذاشتند.
♦️يزيد با چوب دستى بر لبهاى حسين مى زد و مى گفت: يوم بيوم بدر امروز از جنگ بدر انتقام گرفتيم.
♦️ابو برزه اسلمى كه در مجلس حضور داشت و رسول خدا (ص) درك كرده بود صدا زد: يزيد! لبهاى حسين را چوب مى زنى؟ رسول خدا (ص) را ديدم كه اين لبها و لبهاى برادرش حسن را مى بوسيد و مى مكيد و مى فرمود: شما دو نفر آقاى جوانان بهشتيد خدا بكشد قاتل شما را و او را لعنت كند و جهنم را برايش آماده سازد كه بد جايگاهى است.
📚منبع
بحار، ج45، ص132؛ حياه الحسين، ج3، ص377؛ سيره ابن هشام، ج3، ص143؛ طبرى، ج7، ص383؛ لهوف، ص180.
#روز_بیست_و_پنجم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
رنگارنگ ❤️
♦️يزيد و سر مطهر ابى عبدالله (ع) ♦️روزى كه سرهاى شهدا را بر يزيد وارد كردند از كثرت ازدحام حدود ظهر
♦️ سخنرانی حضرت زینب کبری (س) در دربار یزید
♦️پس از جسارت یزید نسبت به سر امام حسین (ع) و زینب کبری (س) به پا خاست و ایشان پس از حمد و فرستادن درود بر محمد (ص) فرمودند: «ای یزید آیا گمان بردهای که با بستن راههای زمینی و اسیران ما را از این سو به آن سو کشاندن، ما در نزد خداوند خوار گشتهایم و تو عزیز؟ اگر امروز ملک و اقتدار ما به تو داده شده است،این سخن خدای را به یاد آور که آنها که کافر شدند تصور نکنند اگر به آنها مهلت میدهیم به سودشان است ما به آنها مهلت میدهیم، فقط برای این که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوار کنندهای است.»
♦️آیا این عدالت است دختران رسول خدا (ص) را چونان اسیران در کوچه و بازار بگردانی؟ تا مردم به تماشایشان بنشینند .آن کس که سینه اش از بغض ما اهل بیت (ع) آکنده است چرا باید در دشمنی با ما کوتاهی کند؟ و میگویی: «ای کاش بزرگانم در بدر حاضر بودند؟» بدان که به زودی به آنان خواهی پیوست و آرزو خواهی کرد که نمیگفتی که «شادی کنند، خداوند انتقام ما را می گیرد..(ادامه دارد)
#روز_بیست_و_ششم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
♦️سخنرانی حضرت زینب کبری در دربار یزید
♦️ای یزید تو با این خونهایی که از فرزندان رسول خدا (ص) ریختهای و حرمتی را که از آنان شکستهای نزد آن حضرت (ص) حاضر خواهی شد و این سخن خدای تبارک است که میفرماید: «(ای پیامبر ص ) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
♦️ای یزید، ای دشمن خدا ؛ سوگند به خدا تو ارزش آن را نداری که سرزنشت کنم . پس از آن که حسین (ع) کشته شد و ما را از کوفه آورند تا به خاطر شکستن خاندان پیامبر (ص)، پاداش بگیرند، سرزنش تو چه دردی را دوا میکند؟بدان در آن روزی که به کیفر میرسی ما را از دست رفته خواهی یافت و من جز از خدا نترسیدهام و به خدا ننگ این رفتاری که با ما کردهای پاک نخواهد شد و...
♦️پس از این خطبه، یزید در جواب ایشان عاجز گردید و گفت: چه صیحه خوبی میان صیحه هاست! و چه زود، مرگ، آسان میشود.»
📚منبع
-خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین ع
-ابن طاووس، لللهوف
-طبرسی،احمد ابن علی الاحتجاج،ج۲
#روز_بیست_و_هفتم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom
⚫ اهل بیت در دربار یزید😭😭
هر چه زدند شوکتِ من کم نشد حسین
در مجلس یزید ، سرم خم نشد حسین
با خطبهای که من ، سرِ بازار خواندهام
آن نقشهای که داشت فراهم نشد حسین
آن جا چنان شبیه پدر حرف می زدم
یک مرد از آن قبیله حریفم نشد حسین
مُحَرَّمت که جهان را به هم زده
بی خطبههای من که مُحَرَّم نشد حسین
آتش گرفت مَعْجَرِ من، سوخت موی من
اما حجاب از سر من کم نشد حسین
هر چند قَدّ و قامت من خم شده ولی
در مجلس یزید ، سرم خم نشد حسین
#روز_بیست_و_هشتم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حوزه_حضرت_زینب_س
@hosin_mazlom