°•|🍃🌸
#سیره_شهدا
◽️نصیحتهای ابراهیم به مردی که #حجاب همسرش برایش مهم نبود:
◽️دوست عزیز! همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!
میدانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بیحجاب شما به گناه میافتند؟
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌈 @range_khodaa
#شهیدان
#سيره_شهدا🌷
🍃 ابراهیم و ماشین مدل بالا
🌷✨ابراهیم برای این که جایگاه و پست و مقامی او را نگیرد، همه عوامل کبر و #غرور رو از خودش دور می کرد. وقتی به ابراهیم ماشین تویوتایی می دهدند تا با آن ماموریت انجام دهد. ماشین تویوتا را پس می دهد تا ماشین مدل بالا او را از مردم جدا نکند و غرور برایش به وجود نیاورد...
🌷يادش با ذکر #صلوات
#شهید_ابراهیم_هادی
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🌈 @range_khodaa
#زندگی_به_سبک_شهدا
✴️ مهندس خانهدار
🍃وقتی میاومد خونه دیگه نمیذاشت من کار کنم. زهرا رو میذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون غذا میداد می گفتم: یکی از بچهها رو بده به من با مهربونی میگفت: نه، شما از صبح تا حالا بهاندازه کافی زحمت کشیدی. مهمون هم که میامد پذیرایی با خودش بود.
🔅 دوستاش بهشوخی میگفتند: مهندس که نباید تو خونه کار کنه! میگفت: من که از حضرت علی (علیه السلام) بالاتر نیستم. مگه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کمک نمیکردند؟
📚برشی از زندگی شهید حسن آقاسیزاده
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
🌈 @range_khodaa
🔰#سیره_شهدا
🔻با اینکه اقا داوود به سن تکلیف نرسیده بود ،اما مقید بود به خواندن نماز های یومیه، چراکه معقتد بود نباید ارتباط خود را باخدا کم کند.
📌حتی فرزندم در آن دوران ،نماز شب هم میخواند وسعی می کرد درگمنامی خوانده شود اما با این وجود ،خداوند برای عبرت دیگران، بعضی اسرار را آشکار می کرد.
🔺راوی: مادر شهید
#شهیدداودخلیلی
#یادشباصلوات
🌈 @range_khodaa
امر به معروف ونهی از منکر به سبک شهیدهمت
#شهید_ابراهیم_همّت همیشه طوری به نیروها تذکر می داد که کسی ناراحت نشود.☺️
سعی می کرد با شوخی و لبخند مطلب را به طرف بفهماند.
یک بار، تدارکات لشکر مقدار زیادی کمپوت گیلاس به خط آورد و پشت خاکریز ریخت.🍒🍒
ما هم که تا به حال این همه کمپوت را یکجا ندیده بودیم، یکی یکی آنها را سوراخ می کردیم، آبش را می خوردیم و بقیه اش را دور می ریختیم.🤦♂️
در همین حین، حاج همت با رضا چراغی داشتند عبور می کردند، پیراهن پلنگی به تن داشت و دوربینی هم به گردنش انداخته بود.
وقتی به ما رسید و چشمش به کمپوتها افتاد، جلو آمد و گفت: برادر، می شود یک عکس با هم بیندازیم!😊
گفتم: اختیار دارید حاج آقا، ما افتخار می کنیم.
کنار هم نشستیم و با هم عکس گرفتیم، بعد بلند شد، تشکر کرد و گفت: خسته نباشید، فقط یک سوال داشتم؟!
گفتم: بفرمایید حاج آقا.
گفت: چرا کمپوتها را اینطور باز می کنید؟؟
گفتم: آخر حاج آقا، نمی شود که همه اش را بخوریم!
در حالی که راه افتاد برود، خنده ای کرد و با دست به شانه ام زد و گفت: برادر من، مجبور نیستی که همه اش را بخوری!!
بدون اینکه صبر کند، راه افتاد و رفت تا مبادا در مقابل او دچار شرمندگی شوم...
بعد از رفتن او، فهمیدم که او از اول می خواست این نکته را به من گوشزد کند ولی برای اینکه ناراحت نشوم، موضوع عکس گرفتن را پیش کشیده بود...🌹
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف
🌈 @range_khodaa
✨﷽ا✨
✍️#حدیث_زندگی
🙂#سیره_شهدا 🙂
شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت
🌟 اسمش عبدالمطلب اکبری بود. زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن. یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“. #عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“! ما هم خندیدیم ومسخرهش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…
🌟 فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم! #وصیتنامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من خندیدن! یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرم کردن! یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
🌈 @range_khodaa
#سیره_شهدا😇
🍃همیشه نمازش اول وقت بود. در جبهه چفیه را پـهن میکرد و مشغول نماز میشد. استعداد و ضریب هوشی بالای بابک باعث متمایز شدنش نسبت به سایر نیروها در دوره آموزشی شده بود و در انتهای دوره آموزشی به عنوان سرگروه تیم اول تخصص خودشان انتخابشد.
🍃بابک از نیروهای فعال بسیج بود. دوران سربازی اش را در منطقه مرزی شمال غرب گذراند.
در دوران سربازی بارها در خواست اعزام به سوریه داده بود اما چون امکان اعزام سرباز وجود نداشت درخواستش رد شدهبود...
#شهید_بابک_نوری_هریس💚
#نماز_اول_وقت
🌈 @range_khodaa
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_عطا_الله_اکبری🌷
🌱هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود، مثل همیشه پدر را به بستن مغازه مجبور کرد، می گفت : پدرجان! کار در هنگام #نماز برکت نداره، جمع کن بریم مسجد بعد که اومدیم خودم نوکرتم تموم کارهاتو کمکت میکنم و برات انجام میدم، اینجوری پولی هم که در میاری شبهه نداره، آدمو به یه جایی میرسونه..
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🌈 @range_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_شهدا
#استاد_قرائتی:
حداقـل ابـرو خـم ڪن، لبخند نزن، بیتفـاوتی جرمـه❗️
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🌈 @range_khodaa
📨#سیره_شهدا
#شهید_مدافعحرم غلامعلی_تولی
همسر شهید نقل میکنند: تمــــام زندگیم با شهید، شیرین و خاطرهانگیز بود🥰
یکی از جالبترین خاطراتمان، زمانی بود که در شهرستان گالیکش زندگی میکردیــــم؛ دو فرزنـــد داشتیم که سهساله و یکساله بودنـــد👶🏻
شهید تولی به مأموریتی ســــهماهه رفته بود؛ من نه نامــــهای از او دریافت کرده بودم و نه تلفنــــی زده بود😞
یک روز فرزندانم را در منزل گذاشتم و به قصد خرید نان به سر کوچه رفتم🍞
داخل کوچه که شدم، از دور مردی را دیدم که یک ساک به روی دوشش گذاشته بود و با ریشهای بلند به سمت من میآمد🚶♂
توجه نکردم تا اینکه با صدای بلند مرا "عزیــــــــز" صدا کرد! متوجه شدم که غلامعلی است!
باور نمیکردم چون خیلی تو این چندماه سختیکشیده بودم💔
متوجه نبودم که داخل کوچــــهام، خودم را به سمتش انداختــــم و هر دو شــــروع به گریــــه کردیــم🥲
تا اینکه خانمی در را باز کرد و گفت چی شده؟ غلامعلی گفت هیچی خانم! همسرمــــه!☺️
با همین حالِ گریه به خانه رسیدیم. من بهقدری هیجان داشتم که یادم رفت اصلا برای چی بیرون آمده بودم! نان هم نگرفتم
🔻@range_khodaa🔻