eitaa logo
رنگ خدا
81.3هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
5هزار ویدیو
72 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
@dars_akhlaq.._.mp3
2.84M
🔊 کلیپ صوتی 💐🎙حجت الاسلام استاد #مومنی 🍃🔻 موضوع 🔻🍃 🔴👈 طلبه با صفا و توسل به حضرت امام #زمان (عج) ✅ یک #طلبه ای بود که روزی نان در خانه نداشت و مادر خانم و پدر خانم هم مهمانشان شدند... 👌 داستان عبرت آمیز و بسیار شنیدنی😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ 🌈 @range_khodaa
💠 امام خمینی "رضوان الله تعالی علیه"🔻 ♦️ شیطان قدم به قدم انسان را پیش می برد. 🔘 گاهی می بینید این طلبه زاهدی که در مدرسه زندگی می کرد، متحول و به یک نفر طاغوتی تبدیل شد که همه همّش صرف دنیا است. 📚 صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۴ #طلبه #شیطان #دنیا ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‎ 🌈 @range_khodaa
❇️آیت الله حائری شیرازی: 🔸هر کاری، به دست هرکسی صورت نمی گیرد!🔸 با خودتان فکر نکنید که ما مثلاً کوچک هستیم، چطور می توانیم این کارهایی که بزرگان کردند را بکنیم؟ این حرف را نزنید. اگر مخلص باشید، خدا کار را می دهد . چرا ما می گوییم وقتی که بعد از سیل از جایش کنده شده بود و می خواستند سر جایش بگذارند، هرکس حجر را می گذاشت می افتاد تا اینکه پیغمبرمان توانست آن را سر جایش بگذارد؟ این معنایش چیست؟ معنایش اینست که هر کاری، صورت نمی گیرد. برای هر کاری، ساخته اند. اگر روح پیدا کند، این مثل این است که می تواند حجرالاسود را سر جایش بگذارد و حجر هم بایستد. 🌈 @range_khodaa
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت پانزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي آخر، قبل از بود. به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود. تقريباً کسي از آن خبر نداشت. خودش هم چيزي نميگفت. اما كاملاً رفتار واخلاقش عوض شده بود. ابراهيم خيلي معنويتر شده بود. صبحها يک پلاستيک مشكي دستش ميگرفت و به سمت بازار ميرفت. چند جلد داخل آن بود. 🔸يكروز با موتور از سر خيابان رد ميشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا ميري؟! گفت: ميرم بازار. سوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاستيک رو دستت ميبينم چيه!؟ گفت: هيچي کتابه! بين راه، سر کوچه نائب السلطنه پياده شد. خداحافظي کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟ 🔸با كنجكاوي به دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يك مسجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادي جوان نشست و کتابش را باز کرد. فهميدم دروس حوزوي ميخوانه، از آمدم بيرون. 🔸از پيرمردي که رد ميشد سؤال کردم: ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابراهيم شده باشه. آنجا روي ديوار حديثي از نوشته شده بود: «آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز براي سه دسته طلب آمرزش ميکنند: علماء ،کسانيکه به دنبال هستند و انسانهاي با سخاوت .» 🔸شب وقتي از زورخانه بيرون ميرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميري و به ما چيزي نميگي؟ يکدفعه باتعجب برگشت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلي آهسته گفت: آدم حيفِ عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيستم. همينطوري براي استفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلاً به کسي حرفي نزن. 🔸تا زمان انقلاب روال کاري ابراهيم به اين صورت بود. پس از پيروزي انقلاب آنقدر مشغوليتهاي ابراهيم زياد شد که ديگر به کارهاي قبلي نميرسيد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻@range_khodaa🔻
🌷 خاطره‌ای از آیت‌الله شخصی که جهت تحصیل علوم دینی تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود می‌گوید: خدمت آقا(آیت‌الله بهجت) رفتم و عرض کردم: برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شده‌ام، چه کار کنم که موفّقی باشم؟ آقا برای لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و تامّلی کرد و سپس فرمودند: «طلبه یا غیر طلبه فرقی ندارد، مهم این است که نشود.» 📚 برگی از دفتر آفتاب ، ١٣۵ 🔻@range_khodaa🔻