🔆نماز خون کردن بچه ها 🎤استاد قرائتی 🔻@range_khodaa🔻

خطر فضای مجازی: من می‌توانم به جرات بگم رسانه‌های تصویری اگر مدیریت نشه زندگیت را متلاشی می‌کنه لطفاً نشر بدهید 🎤دکتر عزیزی 🔻@range_khodaa🔻

‌ چه نمازی به درد قبر و قیامت مون میخوره؟ جواب آیت الله بهجت رو بشنویم 👆 🌱🌱🌱 ‌🎤حجه الاسلام دانشمند 🔻@range_khodaa🔻

هم اکنون پخش زنده از برنامه طریق المهدی در بلوار پیامبراعظم قم با همکاری گسترده ترین شبکه خبری مردمی ایتا #جارچی #طریق_المهدی🔻 https://eitaa.com/tariq_almahdi

📌 درگذشت حجه الاسلام علی دوانی 🔹 علی دوانی در ۵ مهر سال ۱۳۰۸ ش در کازرون به‌دنیا آمد. تا قبل از ۱۴ سالگی دوران ابتدایی را گذراند و با زبان انگلیسی آشنا شد. در ۱۴ سالگی به نجف رفت و ۶ سال در آنجا دروس حوزه را نزد علمای بزرگ آموخت. در سال ۱۳۲۷ ش به‌ علت بیماری به ایران برگشت. 🔸 سپس به قم رفت و از علمایی مانند امام خمینی، آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله مرعشی بهره برد. در مدت ۱۲ سال حضورش در قم به تبلیغ و خطابه مشغول بود و برای تبلیغ به خارج از ایران می‌رفت. 🔹 در سال ۱۳۵۰ ش به تهران مهاجرت کرد و تا آخر عمر در آنجا ماند. از فعالیت‌های علمی او، مشارکت در تأسیس «مجله مکتب اسلام» و «مؤسسه دارالتبلیغ» بود که با همکاری برخی بزرگان حوزه مانند آیتات عظام مکارم، موسی صدر، سبحانی و ... شکل گرفت. 🔸 همچنین در قم، «انجمن قائمیه ولی‌عصر» را در خانه خود تأسیس کرد و به تربیت جوانان پرداخت. او جلساتی را نیز به‌صورت هفتگی علیه فرقه بهایی در خانه‌اش تشکیل داد و به تربیت مبلغان در این حوزه مشغول شد. او در ۲۳ سالگی اولین کتابش را نوشت و بیشتر به نگارش شرح احوال علما می‌پرداخت . از او ۱۱۰ اثر علمی در قالب‌های مختلف بر جای مانده است. 🔹دوانی در دوران پهلوی به تبلیغ و مبارزه علیه حکومت پهلوی می‌پرداخت. در جریان ملی شدن صنعت نفت، در آبادان و خرمشهر سخنرانی می‌کرد و چندین بار ممنوع‌المنبر و ممنوع‌الخروج شد. حجه الاسلام علی دوانی سرانجام در ۱۸ دی ۱۳۸۵ درگذشت. #تقویم‌_تاریخ #دی_۱۸ #علی‌_دوانی 🔻@range_khodaa🔻

﷽ 🔖 کار فرهنگی یا قبح‌شکنی؟! ✍️🏻 طرح اعتراض‌گونه بعضی از مسائل دامن زدن به اشاعه فحشاست؛ شکستن قبحِ آن و عادی‌سازی آن است. بعضی چیزها حتی در همین حد هم نباید عادی‌سازی و نمایش داده شود ولو به صورت شطرنجی و مات؛ چه عکس و چه فیلمِ آن، ولو با هزارویک توهین و ناسزایی که شما در متن روی آن کلیپ می‌گذاری یا در کپشن می‌نویسی. ▫️اینها شکستن قبح و عادی شدن آن است. در ضمیر ناخودآگاه، به قول امروزی‌ها تابوی این مسئله شکسته می‌شود. اینها ناخودآگاه در پازل دشمن قرار گرفتن است. این اثر دارد و آن چرک و کثافتش به روح یک جوان پاک و مؤمن منتقل می‌شود و اثر بدش را می‌گذارد. ✍️🏻 خیلی باید در این مسائل دقت کرد. خصوصاً در این فضاها که بعضی‌ وارد می‌شوند برای کارهای رسانه‌ای و محیط واقعاً محیطِ بمب‌گذاری شده و آلوده‌ای است. اگر کسی می‌خواهد در این فضاها کار کند، خیلی باید مراقبت داشته باشد. خودمان آلوده نشویم! خطوات شیطان آرام آرام و تدریجی است و در درازمدت این آلودگی کم‌کم ما را از این مسیر و از طرف درستِ تاریخ جدا می‌کند. 📌 برگرفته از جلسه «جوان پیشگام پیشکار» #خطوات_شیطان #اشاعه_فحشا 🔻@range_khodaa🔻

🔆روایت پسر علامه امینی از پدر...کدام عمل در روز قیامت دستت رو گرفت!! 🎤استاد هاشمی نژاد 🔻@range_khodaa🔻

تحلیل و تفسیر کتاب سه دقیقه در قیامت صوت شماره ۵۶ #به_وقت_تفکر #امینی‌خواه * می‌شود کسی به اسم شهید در گلزار شهدا باشد اما منزلت شهدا را نداشته باشد * بی‌تفاوتی به قانون، حق‌الناس است * احوال ما بعد از مرگ ارتباطی با مراسم تشییع جنازه ما ندارد 🔻@range_khodaa🔻

🔻تکنیک کنترل خشم 🎤حجه الاسلام رفیعی 🔻@range_khodaa🔻

✅در این حرم نماز بخوان و حاجت بگیر به نقل از عثمان بن سعيد، از مردى از امام صادق علیه السلام: در كنار كوفه قبرى است كه هيچ دردمندى به نزد آن نرفت و دو يا چهار ركعت نماز نخواند مگر آن كه خداوند از او رفع گرفتارى كرد و حاجتش را برآوَرْد. راوى گويد: عرض كردم: قبر حسين بن على عليه السلام؟ حضرت با سرش به من اشاره كرد كه نه. عرض كردم: پس قبر اميرالمؤمنين عليه السلام؟ حضرت با سرش اشاره كرد كه:آرى. 📚نهج الدّعا(ع-ف)/محمدی ری‌شهری/ج1/ص373 🔻@range_khodaa🔻

📮زلف پریشان، نقشی از بی‌قراری ✍ محمدجواد خمسه 🌱 خیلی از شانه‌ها با موهایی که شانه می‌کنند، رابطه‌ای عمیق و پر از احساس دارند. آن‌ها دوست و رفیق‌اند؛ به هم احترام می‌گذارند، و وقتی از هم دور می‌شوند، دلتنگی‌شان را نمی‌توانند پنهان کنند. شانه‌ها با عشق کار می‌کنند، و موها همیشه قدر این عشق را می‌دانند. 🌱 شانه‌ای که کنار آینه روی میز آرایش بود، مدت‌ها بود به موهای ژولیده‌ای که تازه از خواب بیدار شده بود، خیره نگاه می‌کرد. این نگاه، غمی پنهان در خود داشت؛ دو روز و نیم گذشته بود، اما هیچ‌کس سراغ شانه را نگرفته بود. شانه با خود اندیشید: «این موها اگر همین‌طور بیرون بروند، دوستانشان چه خواهند گفت؟ آیا نخواهند پرسید که چرا شانه‌ای همراهشان نیست؟ نکند فکر کنند این موها تنها مانده‌اند؟ شاید باید شانه‌ی دیگری برایشان پیدا کنیم؛ شاید کسی که بتواند بهتر از من همراهشان باشد.» ▫️همین‌طور که شانه غرق در این فکرها بود، ناگهان موهای خیس و خجالت‌زده آمدند کنار آینه. صاحب مو، دستش را به سوی شانه دراز کرد، و بالاخره او را برداشت. شانه که به موها نزدیک شد، حس کرد انگار قلبی که از درد فاصله شکسته بود، دوباره گرم شده است. مو با هیجان و احساسی از ته دل گفت: «نمی‌دانی این دو روز چقدر سخت گذشت! چقدر دلم برایت تنگ شده بود. هر روز که می‌گذشت، حس می‌کردم چیزی کم دارم. اگر این دوری بیشتر طول می‌کشید، از غصه‌ی نبودنت، حتماً می‌ریختم. تو تنها کسی هستی که می‌توانی مرا مرتب کنی و دوباره احساس زیبایی به من بدهی.» 🌱 شانه که این حرف‌ها را شنید، دلش نرم شد. او دیگر دلخور نبود. فهمید که این فاصله، تقصیر موها نبود، بلکه صاحب موها بود که کوتاهی کرده بود. • موها به شانه نیاز دارند، و شانه‌ها به مو. این دو تنها زمانی شاد و آرام هستند که هر روز، در یک قرار عاشقانه‌ی کوتاه، همدیگر را ببینند و کنار هم باشند. شاید راز زیبایی و طراوت همین پیوند ساده اما عمیق باشد. این داستان مو و شانه نبود! #دیدار #شانه #نویسندگان_حوزوی_البرز 🔻@range_khodaa🔻