eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 تاریخ تکرار می شود... و انسانها نیـز.... یا از یزدیان ایم؟ یا از حسینیان ایم؟ و یا  تماشاچیِ آنچه میان این دو جبهه می گذرد... 👈🏼ما در زمان از کدام دسته ایم⁉️          @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥یه کار قشنگ که هر صبح میتونی انجام بدی! 💥استاد عالی @ranggarang
🔰سه عذاب زود رس😱 🔻3 گناه است که در کیفر آنها شتاب میشود و برای آخرت نمیماند 1⃣👈ستم به مردم 2⃣👈ناسپاسی در برابر احسان 3⃣👈عاق و نافرمانی از پدر و مادر @ranggarang
🔶️ پیامی از عالم برزخ! یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط ره نقل می کند: روزی خدمت ایشان بودم. فرمود: جوانی را در برزخ دیدم که می گفت: نمی دانید این جا چه خبر است! هنگامی که این جا بیایید، خواهید فهمید. هر نفسی که به غیر خدا کشیده اید، به زیان شما تمام شده است. 📚کیمیای محبت @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸آیت الله حائری شیرازی🔸 مرد باید سختی‌های کار همسر در خانه را ببیند. باید خودش را جای زن بگذارد. علی (علیه السلام) می‎فرماید: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ، لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة». زن که خدمتکار نیست، زن گل است. مرد وقتی در خانه کار بکند، مثل جهاد است. اگر کمکِ زنش ظرف بشوید، خیاطی بکند، بچه‌داری بکند، ‎جارو بکند، تمام اینها عمل به وظائف شرعی است. زن هم که در خانه کار می‌کند،‌ ثواب بزرگی به او می‌دهند. نمی‌گویند وظیفه است. @ranggarang
هر وقت از دست کسی یا چیزی ناراحت شدی فقط یه لحظه به نبودن یا نداشتنش فکر کن .... 🌹🍃 عمر میگذرد و من بیش تر میفهمم که هیچ چیز در دنیا ارزش گریه کردن را ندارد! ما آدم ها مدام چیزهایی را که اسمشان را مصیبت و بدبختی میگذاریم در سرزمین افکارمان میچرخانیم و دور میکنیم و همین باعث میشود در صدسالگی حسرتِ لذت نبردن از زندگی را بخوریم! شاید کلمه ی رها کردن و فرار کردن برای چنین لحظاتی به وجود آمده اند... از غصه هایت فرار کن در ناکجا آبادِ درونت رهایش کن؛ و به دنبال هر چیز که شادت میکند روانه شو... زندگی اگر چیزهای زیادی برای گریه کردن دارد، چیزهایی هم برای لبخند زدن دارد فقط کافیست از ته دلت بخواهی که زندگی را زندگی کنی... @ranggarang
اتفاقات خوب به سراغ کسانی میروند که باور دارند. اتفاقات بهتر به سراغ کسانی میروند که صبر میکنند و اما بهترین اتفاق ها به سراغ کسانی میروند که تلاش میکنند وهیچگاه تسلیم نمیشوند . . . @ranggarang
🤍 امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند همه ی امتم بخشیده می شوند، مگر کسانی که گناهانشان را آشکار می کنند!! و یکی از انواع گناهانِ آشکار، (آشکار کردن گناه) این است که شخصی، شب هنگام مرتکب گناهی شود و صبح ، در حالی که الله جل و جلاله گناهش را پوشانده، آن را برای مردم بازگو کند وبگوید؛ فلانی ! من، دیشب چنین و چنان کردم.این در حالی ست که خداونـد پاك، گناهانش را پوشانده بوده؛ ولی او صبح که می شود پرده ستر الهی را از روی خود بر میدارد.... 📚 صحيح البخاري -الجامع الصحيح @ranggarang
امام حسن مجتبی علیه السلام: 🍀برای دنیایت جوری تلاش کن که گویا همیشه زنده خواهی بود و برای آخرتت چنان تلاش کن که گویا همین فردا خواهی مرد.... 📚بحار الانوار،ج۷۵،ص۱۰۹ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴آیا عمل نکردن به جواب استخاره، توهین به خدا حساب میشود؟! ✅استخاره(طلب خير كردن) يكي از اموري است كه معمولا با آن سروكار داريم. 🌺از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: ✳️ منفورترین فرد نزد خداوند چه کسی است؟ فرمود: «شخصی که خدا را متهم می‌دارد». ❗️ پرسیده شد: مگر کسى خدا را متهم می‌دارد؟! 💥فرمود: «آرى؛ آن‌کسی ‏که از خداوند، طلب خیر ‌کند و هنگامی که خیر و مصلحت او در دشواری‌ها و سختى‌ها دانسته شد، عصبانی و خشمگین ‌شود! او همان کسى است که خدا را متهم می‌دارد!» 🌟این حدیث، درمورد فردی است که گویا بین دو امر، به یکی تمایل داشته و گزینه دیگر را نمی‌پسندد. 🙏در عین حال؛ در دعاهای خود از پروردگار طلب خیر می‌کند که گزینه مناسب را برای او درنظر بگیرد و اتفاقاً خداوند در مقام اجابت، خیر او را در گزینه‌ای قرار می‌دهد که نه تنها دلخواه او نبوده، بلکه با دشواری‌هایی همراه است. ♻️ اگر او در این هنگام، خشمگین شود، گویا خدا را متهم به این ساخته که انتخاب مناسبی برای او انجام نداده است! 📚پي نوشت‌ها: ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 364، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 598، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق. 2- حسینی عاملی، سید جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلاّمة، ‌ج 9 @ranggarang
⚫️ قاتل علیه السلام الان کجاست؟ 🌷 از پیغمبر اعظم اسلام صلی الله علیه و آله روایت میکند که فرمود: 🔥قاتل حسین بن علی علیه السلام در تابوتی است از آتش و عذاب نصف اهل دنیا نصیب او خواهد بود. ♨️دست و پای او با زنجیرهای آتشین بسته میگردند و در جهنم سراشیب میشود تا اینکه به قعر جهنم میرسد. 📛وی دارای یک بوی متعفنی خواهد بود که اهل جهنم از تعفن آن به پروردگار خود پناهنده خواهند شد. 🔴او دائما با جمیع افرادی که در قتل امام حسین علیه السلام دخیل بودند و پشتیبانی و حمایت کردند،در جهنم دچار عذابی دردناک خواهند بود. 🔥 هرگاه پوست بدن آنان بریان شود خدای توانا پوست دیگری برای بدن ایشان میافریند تا این که همیشه عذاب دردناک را بچشند و یک ساعتی از آن آزاد نباشند. 💥آنان از آب جوش جهنم سیراب میشوند. وای بر ایشان از عذاب آتش!! 🌺 پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: حضرت موسی بن عمران علیه السلام دعا کرد و گفت: 🌹پروردگارا! برادرم هارون از دنیا رفت، او را بیامرز! 🌼 خدا به آن حضرت وحی کرد: یا موسی!اگر این دعا را درباره ی جمیع خلق اولین و آخرین میکردی من مستجاب مینمودم،غیر از قاتل حسین (علیه السلام) ⚡ زیرا من انتقام حسین را از او خواهم کشید..! 🌴عبدالله بن بکر ارجانى مى‌گوید: با امام صادق(علیه السلام) در مسافرت از مدینه به مکه همراه بودم، به توقفگاهى به نام «عسفان» رسیده و آنجا توقف کردیم، آن گاه حرکت کرده و در راه کوه سیاه وحشتناکى دیدیم... 🔰عرض کردم: اى پسر رسول خدا! چقدر این کوه وحشتناک است! اولین بار است که در راه به چنین کوهى بر مى‌خوریم. 🌷آن حضرت فرمودند: مى‌دانى این چه کوهى است؟ این کوه «کمد» نام دارد و بر دره‌اى از دره‌هاى جهنم که خداوند قاتلان امام حسین را در آن جاى داده است، قرار دارد. 🔥 زیر آن آب‌هاى جهنم جارى است؛ یعنى چرک و خون جهنمیان و آلودگى‌هاى آنان، آب جوش سوزان، چرک‌هایى که از فرج زناکاران خارج مى‌شود و آبهایى که از جهنم، لظى، حطمه، سقر، جحیم و هاویه و سعیر بیرون مى‌آید. ⚡هرگاه که از اینجا عبور مى‌کنم و این کوه را مى‌بینم، مى‌ایستم و آن دو نفر را مى‌بینم که گریه و کمک مى‌خواهند، به قاتلان پدرم نگریسته و به آن دو مى‌گویم: بدون شک شما این کار آنان را پى‌ریزى کردید، هنگامى که قدرت را به دست گرفتید، به ما رحم نکردید، خدا رحم نکند به کسى که به شما رحم کند! مجازات کار خود را بچشید که خدا به بندگان خود هیچ ظلمى نمى‌کند! 📕برگرفته از کتاب عیون اخبار رضا علیه السلام @ranggarang
🔴 راه مراقبت در مورد هجوم افکار شیطانی🔥 ✨يكي از مسلمانان به حضور پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: هلاك شدم...! 🌺پيامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: 🔹آن خبيث (شيطان) نزد تو آمد و گفت: چه كسي تو را آفريد؟ 🔸در پاسخ گفتي: خدا 🔹 او به تو گفت: خدا را چه كسي آفريد؟ 🍀آن مرد مسلمان عرض كرد: آري همان گونه كه فرمودي، واقع شد. 💐رسول خدا فرمود: سوگند به خدا، اين عين ايمان است. (يعني همين ترس از اينكه هلاك شده باشی، محض ايمان است) 🌟زيرا مؤمن از تصور چنین چیزی نگران مي شود،ولي كافر از اين گونه القائات و بالاتر از آن، هراسي ندارد. 🌺و در عبارت ديگر فرمود: هرگاه افکار انحرافي به سوي قلب شما آمد بگوئيد: "آمنا بالله و رسوله و لا حول ولا قوة الا بالله" ✨به خدا و پيامبرش ايمان آورديم و قدرت نيروئي جز به سبب خدا نيست.. 📚 اصول کافی،باب الوسوسه و حديث النفس، حديث 3، ص 425 - ج 2 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باد‌صبا_۲۰۲۳_۰۱_۱۵_۱۱_۰۸_۰۳_۰۱۰.mp3
3.52M
بـٰادِصبـٰا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ranggarang
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: سفرهٔ نهار را گستردند و بوی آبگوشت محلی و ریحان تازه مشام روح الله را قلقلک میداد، بعد از مدتها دوری از مادر و سختی زندگی، امروز روح الله می خواست اندکی شیرینی زندگی را لمس کند. مامان مطهره وسط نشست و عاطفه و روح الله هم دو طرفش... مامان اول توی کاسه عاطفه نان تلیت کرد و بعد کاسه روح الله، روح الله کوچکترین حرکات مادر را میدید و سعی می کرد در ذهنش ثبت کند و از بودن در این جمع لذت میبرد.. اولین قاشق غذا را در دهانش گذلشت و مزه آبگوشت را همراه با مهر مادرانه نوش جان کرد، همان طور که لقمه را می جویید رو به مادربزرگ گفت: چقدر خوشمزه شده که ناگهان درب خانه را به شدت زدند و پشت سرش، صدای وحشتناک فتانه بلند شد ، فتانه همانطور که فحش های رکیک میداد، روح الله را صدا میزد.. رنگ از رخ روح الله پرید،اما دلش خوش بود به مادری که در کنارش بود. مامان مطهره با عصبانیت از جا بلند شد و گفت: من باید جواب این زن بددهن و بی ادب را بدم مادربزرگ با دستپاچگی دست مطهره را گرفت و نشاندش و گفت: نعوذو بالله از فتانه خدا هم میترسه، بشین مادر، بری یه چیزی بگی، کار بدتر میشه و مادربزرگ ادامه حرفش را خورد و بر زبان نیاورد که اگر مطهره حرفی بزند بعد روح الله بلید زجرش را بکشد. پس تکه نانی برداشت و مقداری از گوشت های کوفته شده را داخلش چپاند و داخل مشت روح الله جا داد و گفت: عزیزم ، مادرت را که دیدی زودتر پاشو برو و این لقمه هم توی راه بخور وگرنه فتانه این خونه را روی سرمون خراب میکنه روح الله چشمی گفت و با سرعت از جا بلند شد، لقمه ای که مادربزرگ گرفته بود در یک دستش و پلاستیک سوغات های مادر در دست دیگرش و گونی کتابهایش هم زیر بغلش زد و می خواست از در خارج شود که مامان عاطفه از پشت او را بغل کرد و همانطور که بوسه ای از سرش میگرفت گفت: برو عزیزم من دوباره میام بهت سر میزنم روح الله لبخندی زد و از جمع خدا حافظی کرد و بیرون رفت. در حیاط را که باز کرد، فتانه با چشمانی که از خشم سرخ بود روبه رویش قرار گرفت..فتانه نگاهی به روح الله کرد و مشتش را بالا برد و گفت: بی خبر کجا رفتی پسرهٔ خیره سر؟! حالا تنها تنها میای مهمونی هااا؟ یک مهمونی نشونت بدم و مشتش را حواله روح الله کرد.. روح الله بس که کتک خورده بود استاد فرار شده بود، از زیر دست فتانه رد شد و مشتش به او نخورد و با دو به طرف خانه حرکت کرد، اما فتانه دست بردار نبود... روح الله سرعتش را بیشتر کرد و ناگهان پایش به قلوه سنگی خورد و تلوتلو خوران به جلو پرتاب شد و روی زمین افتاد. لقمه پست روح الله که کلا فراموشش کرده بود غرق خاک شد و کفش نیمه پاره پایش، کاملا پاره شد، اما او ناراحت نبود،چرا که کفشی که مادرش برایش آورده بود در رویاهایش هم نمی توانست داشته باشدش... فتانه به روح الله رسید و درحالیکه گوشش را می کشید او را از زمین بلند کرد.. ادامه دارد به قلم:ط_حسینی @ranggarang
رمان«تجسم شیطان» 🎬: روح الله از بس کتک خورده بود و گریه کرده بود،بی حال گوشهٔ اتاق همانطور که چمپاتمه زده بود، پلک هایش سنگین میشد، اما قبل از اینکه خواب برود،خودش را جلو کشید و به پلاستیکی که مادرش آورده بود رساند و یکی از دفترهایی را که مادر برایش گرفته بود در آغوش گرفت، انگار هر چیزی که بوی مادر را داشت برای او آرامش بخش بود. روح الله دفتر را در آغوش گرفت و‌مانند نوزادی در شکم مادر، پاهای دردناکش را داخل شکمش جمع کرد و چشمانش را بست و‌چیزی از اطراف نفهمید. خوابی وحشتناک میدید، دیوی سیاه با دندان های زرد بزرگ و ناخن های بلند و کثیف او را دنبال کرده بود، روح الله سرعتش را بیشتر کرد و آن دیو بد هیبت دستش را دراز کرد، دستش به پیراهن روح الله رسید و او را گرفت می خواست سمت خود بکشد، روح الله نگاهی به عقب کرد صورت دیو سیاه، مانند صورت فتانه بود، روح الله جیغی کشید و از خواب بیدار شد. از جا بلند شد، دمدمه های غروب بود و هوا تاریک، روح الله انگار بُعد زمان و مکان از دستش بیرون رفته بود، فکر میکرد صبح زود است. نگاهی به دفتر داخل آغوشس کرد و لبخندی زد و ناگهان از جا برخواست و زیر لب گفت: وای تکالیفم را انجام ندادم و بعد دفتر را داخل گونی کتابهایش که کنار در اتاق افتاده بود چپاند، خبری از سعید و فتانه نبود، روح الله می خواست بدو خود را به آشپز خانه برساند، آخر همیشه قبل از رفتن به مدرسه میبایست ظرفها را بشورد و اتاق ها را جارو کند و بعد از انجام اینکارها، فتانه مجوز رفتن به مدرسه را به روح الله میداد.. روح الله وارد هال شد احساس کرد صدای سعید همراه با بوی سوختنی از بیرون می آید، تعجب کرده بود، آخر سابقه نداشت سعید صبح به این زودی از خواب بیدار شود. خود را به در هال رساند و با دیدن خورشید به خون نشسته، متوجه شد که غروب خورشید است و نه طلوع آن..تازه خاطرات ساعتی قبل در ذهنش جان گرفت، مادرش...هدیه هاش...کتک های فتانه و بعدش خوابی شبیه بی هوشی.. روح الله راه رفته را برگشت و دنبال پلاستیکی بود که هدیه های مادرش در آن بود.. اتاق نشیمن، هال، آشپزخانه و مهمان خانه را گشت اما چیزی پیدا نکرد. روح الله صدای فتانه را از روی حیاط میشنید که در حال بازی با سعید بود اما میترسید از او درباره هدیه های مادرش سوال کند. پس فکری کرد و تصمیم گرفت از سعید بپرسد، آهسته خودش را از در هال بیرون کشید و همانطور که به دنبال دمپایی بود که بپوشد، متوجه کفش های ته میخی نویی شد کنار در بود..پوزخندی زد و گفت:این کفش ها را حتما برای من خریده اند، نمی دانند که مادرم کفش هایی برایم اورده که با پول آن چند جفت از اینها میشود گرفت. روح الله دمپایی به پا کرد و با نوک پا کفش های نو ته میخی را کناری زد و جلو رفت ، ناگهان چشمش به سعید افتاد که حلبی پر از آتش جلویش بود،وای خدای من!! دفتر...دفتر قشنگی که مامان مطهره برایش آورده بود پاره پاره جلوی سعید بود و سعید با تشویق فتانه هر بار خم میشد و چند برگ از دفتر را برمیداشت و در آتش حلب می انداخت.. اشک در چشمان روح الله جمع شد، جرأت آن را نداشت که جلو برود و اعتراض کند، آخه به چه گناهی باید اینهمه سختی تحمل میکرد، چرا...چرا دفترها را میسوزندن؟! کفش های قشنگم کجان؟! ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ویدئویی از قهوه نوشیدن فضانورد اروپا در ایستگاه فضایی بین‌المللی. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پریدن يک فضانورد اتریشی از ایستگاهِ سفینه فضایی با ارتفاع ۱۲۸۰۰۰ فوت با سرعت ۱۲۳۶ کیلومتر در ساعت برای رسیدن به زمین بعد از ۴ دقیقه و ۲۰ ثانیه! ضمنا خانواده‌اش به صورت زنده در حال تماشای این رویداد خارق‌العاده هستن! با توجه به اینکه دوربین‌های زیادی در نقاط مختلف لباس او نصب شده بود ما می‌توانیم کره‌ زمین‌ را به طور کامل و واضح ببینیم. *تماشای این ویدیوی محشر را از دست ندهید ...* قابل ذکر است که سرعت صوت ۱۲۰۰ کیلومتر در ساعت است و هواپیماهای مسافربری به این حد نمی‌رسد.. والسماء و الطارق و ما ادریک ماالطارق آیات قرآن کریم @ranggarang