#شیطان_شناسی
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_پنجاه_هشتم 🎬:
سفره شام پهن بود که تلفن خانه به صدا درآمد، فتانه به سرعت از جا بلند شد و به طرف تلفن رفت و گوشی را برداشت. روح الله، با قاشق مقداری املت روی نان گذاشت و داخل دهان گذاشت و از زیر چشم حرکات فتانه را می پیمایید، لحن حرف زدن فتانه،خیلی رسمی بود و این جلب توجه می کرد، پس ناخوداگاه همهٔ جمع همانطور که خود را مشغول خوردن نشان می دادند،گوششان به حرفهای فتانه بود: بله، بله...ان شاالله به سلامتی، پس با اجازه تون فردا شب به اتفاق آقا پسر خدمتتون میرسیم....به امید خدا...خدانگهدار، روح الله که انگار دهانش خشک شده بود، از پارچ بلوری پیش رویش مقداری آب داخل لیوان ریخت و با کمک آب، لقمه اش را قورت داد.
فتانه سرجایش نشست و با اینکه میدانست همه مشتاق شنیدن هستند خودش را به راهی دیگر زد و بشقاب املت را جلو کشید که محمود با تحکم گفت: چی شد زن؟! کی بود؟! چرا سرو سنگین شدی و مثل همیشه وراجی نمی کنی؟!
فتانه اوفی کرد و گفت: کی می خواستی باشه؟ همین قوم و خویشا ررروح الله خان هستند، دستور دادن فردا شب برای آشنایی بیشتر بریم خونه شان... محمود لبخندی روی لبش نشست و فتانه که خیلی عصبانی بود و انا نمی خواست عصبانیتش بروز کنه زیر لب گفت: مردم دخترشون از سر راه اوردن...
و روح الله که انگار دختری هجده ساله بود و هیجان سراسر وجودش را گرفته بود، هیچ توجهی به حرکات فتانه نداشت، از خوشحالی همراه استرس، اشتهاش کور شده بود، با اجازه ای گفت از سر سفره شام بلند شد و به طرف میهمان خانه رفت.
داخل میهمانخانه که رسید، نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که به بالا نگاه می کرد گفت: خدایا شکرت...
روح الله یک راست به سمت بالای میهمان خانه رفت و پشت مبل قهوه ای رنگ راحتی، کیفش را برداشت، کیف را روی میز گذاشت و درش را باز کرد، دفتری بیرون کشید ، خودکار وسطش پایین افتاد، خودکار را برداشت و دفتر را پیش رویش قرار داد.
روح الله نه از نعمت همراهی مادر برخوردار بود و نه اینک خواهری مهربان در دسترسش بود تا رسم و رسوم خواستگاری و آشنایی را به او یاد دهد، پس خود دست به ابتکاری نو زد، او می خواست تمام خصوصیات اخلاقی خودش را روی کاغذ آورد و تمام انتظاراتی که از همسر آینده اش دارد را بنویسد تا اگر وقت کم آورد ، با دادن این طومار به عروس خانم، او را کمی با روحیات خودش آشنا کند.
روح الله غرق نوشتن بود که فتانه در اتاق را باز کرد و سرش را از لای درز در داخل آورد، به روح الله خیره شد، برایش عجیب بود که روح الله با وجود شنیدن این خبر، الان بی خیال نشسته و مشغول درسش شده، وقتی دید روح الله متوجه او نشده،آرام آرام خودش را به بالای سر او رساند، غرق نوشته پیش روی او شد، خیلی عجیب بود، نوشته ای بلند بالا و تو هم تو هم...فتانه سواد نداشت اما خیلی دوست داشت سر از کار روح الله دربیاورد پس با لحنی کشدار گفت: ببینم چکار داری میکنی؟!
روح الله مه غرق نوشتن بود، با صدای فتانه از جا پرید، نوشته را نگاهی کرد و گفت:, هیچی بلید یه سری چیزا بنویسم...
فتانه اوفی کرد و به سمت در رفت و روح الله هم غرق در نوشتن...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@ranggarang
🌸 امام کاظم علیه السلام فرموده اند:
#رجب نام نهری است در بهشت؛ که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین تر است.
هر کس یک روز از آن را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او بیاشامد.
@ranggarang
🔴 فضیلت احیاء شب اول ماه رجب
🔵 طبق روایت احیاء در ۴ شب ( به جز شبهای قدر ) وارد شده است :
🔺 شب اول رجب
🔺 شب نیمه شعبان
🔺 شب عید فطر
🔺 شب عید قربان
🟢 هر کس روز اول ماه رجب را روزه بگیرد آتش جهنم به اندازه یکسال راه از او دور شود.
@ranggarang
🔴 دعای شب اول ماه رجب برای حاجت روایی
🔵 امام جواد عليه السّلام فرمودند:
🔺 مستحب است كه اين دعا را در شب اوّل رجب بعد از عشاء آخر خوانده شود :
🟢 اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ مَلِكٌ وَ أَنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرٌ وَ أَنَّكَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ يَكُونُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ رَبِّكَ وَ رَبِّي لِيُنْجِحَ بِكَ طَلِبَتِي اللَّهُمَّ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَنْجِحْ طَلِبَتِی
و سپس حاجت خود را از خداوند بخواهید.
📚 مفاتیح الجنان اعمال شب اول ماه رجب
🟡 بهتر است که این دعا را امشب با حاجت تعجیل در امر فرج بخوانیم.
#امام_زمان
#ماه_رجب
@ranggarang
💐رسول خدا صلی الله علیه و آله :
🔹رجب ماه بارش رحمت الهى است. خداوند در اين ماه رحمت خود را بربندگانش فرو مى ريزد. هر کس یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، مستحقّ خشنودى بزرگ خداوند مىشود و روزه اش در آن روز بی گمان خشم خداوند را فرو می نشاند و دری از درهای جهنم به روی او بسته میشود.
📗بحارالأنوار ج94
@ranggarang
🏖 نو کنید جامه را ، پاک کنید خانه را، گل بزنید قبله را ، ماه رجب می رسد
هوش کنید مست را ، آب زنید دست را، سجده کنید هست را، ماه_رجب می رسد
سیر کنید گشنه را ، آب دهید تشنه را، دور کنید غصه را، ماه رجب می رسد
عفو کنید بنده را ، ارج نهید زنده را ، یاد کنید رفته را ، ماه رجب می رسد
حلول ماه مبارک رجب مبارک باد. 🌸🍃
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عوض کل حواله هایی که...😔
@ranggarang